چهارشنبه 14 مرداد 1394-7:57
کودکی به نام دموکراسی
گفت و گو با لطف الله آجدانی به مناسبت سالروز صدور فرمان مشروطیت/ایران با انقلاب مشروطه به دنیای جدیدی قدم گذاشت و در میراث مدرنیته سهیم شد/ نهضت مشروطه یکی از برجسته ترین رخدادهای تاریخ ایران است.
مازندنومه؛ سرویس سیاسی، کلثوم فلاحی: امروز یکصدونهمین سالروز صدور فرمان مشروطیت است. به همین مناسبت با لطف الله آجدانی -پژوهشگر تاریخ مشروطه و روزنامه نگار- گفت و گو کردیم. این گفت و گو در شماره اخیر مجله پایتخت کهن نیز منتشر شد.
ارزیابی شما از یک قرن تلاش مردم و جامعه ایران برای رسیدن به دموکراسی چیست؟
بدون آن که بتوان پارهای از دستاوردهای اندیشه و تکاپوی دموکراسی طلبی در تاریخ معاصر ایران را نادیده گرفت اما دموکراسیطلبی در ایران هنوز یک اندیشه و تکاپوی فربه که توانسته باشد سرمایههای درخشان را برای جامعه ایرانی به دست داده و بر جای نهد، نیست.
نحیف بودن اندیشه و تکاپور دموکراسیطلبی در تاریخ معاصر ایران از علل و عوامل مختلف ریشه گرفته است. جامعه ایرانی در شرایطی با اندیشههای دموکراسی جدید به عنوان محصول فلسفه سیاسی جدید غرب در عصر قاجار، مشروطه و پس از آن آشنا شد که جامعه ایرانی از آغاز تاکنون هنوز به یک تعریف مدون و اجماع نسبی از مبانی نظری و مفهوم دموکراسی، سرشت کارکردهای آن و چگونگی نسبت و تعامل و تکامل آن با مقتضیات سلبی و ایجابی در جامعه ایران دست نیافته است.
هنوز بسیاری از الزامات و مقدمات ذهنی، عینی، فراگیر، عمیق، پایدار و کارآمد دموکراسی در جامعه ایرانی حتی برای بسیاری از نخبگان و گروههای مختلف جامعه ایرانی به درستی شناخته شده نیست.
زایش و پویش دموکراسیخواهی در غرب به طور عمده در قالب یک فرآیند متحول در یک پروسه تاریخی و منطبق با شرایط سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی غرب، چهره خود را نشان داد و به بلوغ رسید اما دموکراسی در ایران هنوز دوران کودکی خود را سپری میکند.
یکی از علتهای همچنان کودک باقی ماندن اندیشهها و تکاپوی دموکراسیطلبی ایران را باید در نگاه پروژهای به دموکراسی جستوجو کرد، نگاهی که دموکراسی را به مانند یک محصول وارداتی غرب، بدون توجه به تفاوت آب و هوای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی جوامع مختلف و با نادیده گرفتن شرایط ذهنی و عینی جوامع گوناگون مینگرد.
جامعه ایرانی در شرایطی با اندیشههای دموکراسی جدید به عنوان محصول فلسفه سیاسی جدید غرب مواجه شد که در این رویارویی، خود نتوانست به آگاهیهای بسندهای از سرشت دموکراسی و مبانی نظری آن دست یابد.
دو رویکرد افراطی دموکراسیخواهان و دموکراسیستیزان در ایران، در مواجهه با دموکراسی، یکی از موانع جدی پیشروی دموکراسی در ایران است. غربگریزی و غربستیزی از یک سو و غربگرایی و غربزدگی از سوی دیگر، دو رویکرد افراطی است که مانع ادراک درست و نقادانه درست از غرب و تجدد غربی و مفاهیم و نهادهای جدید از جمله دموکراسی در ایران شد. به عبارت دیگر دموکراسی ایرانی با دو موج دموکراسیزدگی و دموکراسیستیزی مواجه شده است و در این میان هنوز با دموکراسیشناسی و الزامات آن، فاصله داریم.
افزون بر آن، رویکرد تقلیلگرایانه گروهی از نخبگان فکری روشنفکر و روحانی با هدف آشتی دموکراسی غربی و اسلام در ایران از آن رو که این تقلیلگرایی برای بومیسازی دموکراسی غربی مبتنی و متکی بر غلط اندیشی در اینهمانی و آنهمینی قرار گرفت که خود مانعی فراروی دموکراسیطلبی در ایران شد.
ستیزهجوییهای استبداد سیاسی و استبداد دینی ایران و سنتگرایان افراطی و مرتجع با درجات مختلف در ادوار مختلف تاریخ معاصر ایران، از دیگر چالشهای پیش روی روند دموکراسی در ایران است.
بدون تردید، نقش احزاب سیاسی و تشکلهای مدنی مردمنهاد در حوزههای مختلف در دوام و قوام دموکراسی و پیشبرد اهداف، آرمانها و برنامههای دموکراتیک در یک جامعه بسیار مهم است اما جامعه ایرانی هنوز به سبب نبودن احزاب سیاسی کارآمد از یکی از بزرگترین ابزارهای شکلگیری و تحقق و تداوم دموکراسی در جامعه محروم است.
دقت کنیم دموکراسی علاوه بر نیاز به نهادهای دموکراتیک، نیازمند نهادینه شدن تفکر دموکراتیک و گسترش فرهنگ دموکراسی و بارش آن در رفتار اجتماعی است در حالی که هنوز جامعه ایرانی پیوند چندان نزدیک و عمیقی با دموکراسی به عنوان یک تفکر و رفتار و فرهنگ عمومی، برقرار نکرده است.
یکی از علل فاصله جامعه ایرانی با فرهنگ دموکراسی، قرار داشتن جامعه ایرانی در برزخ سنت و تجدد است. برزخی ساکنان آن، گاه متجدد میاندیشند اما سنتی عمل میکنند، دموکرات میاندیشند اما استبدادی عمل میکنند، مشارکتی میاندیشند اما فردی عمل میکنند، از این رو اندیشه و تکاپوی دموکراسیطلبی در ایران در حیطه عمل و حوزه نظر، با وجود بیش از یک قرن پیشینه تاریخی، هنوز به شدت نیازمند آسیبشناسی آگاهانه، نقادانه و بازخوانی جدی است.
با وجود پارهای از ناکامیها و ناتوانیهای انقلاب مشروطیت، دلایل اهمیت جنبش مشروطهخواهی در تاریخ معاصر ایران، چیست؟
با وجود همه کاستیها و ناکامیهای انقلاب مشروطه اما انقلاب مشروطیت برای نخستین بار در تاریخ ایران به صورت گسترده مفاهیم و نهادهای جدیدی چون دموکراسی، پارلمان، قانون، آزادی، عدالت، مفهوم جدید ملت، جامعه مدنی و حقوق شهروندی به عنوان اصلیترین مطالبات سیاسی اجتماعی در میان بسیاری از متفکران و گروههای اجتماعی ایرانی مطرح شد و کوششهایی عملی هم برای استقرار نهادهای جدید در ایران شکل گرفت.
با انقلاب مشروطیت ایران، شاهد پیدایش نخستین گروهها و تشکلهای سیاسی هستیم که میتوان آنها را نطفههای پیدایش هرچند ابتدایی اما مهم تحزب در ایران دانست. با انقلاب مشروطیت، گفتمانهای سیاسی درباره حکومت به طور جدی وارد مرحله جدیدی شد. استبداد مطلقه همواره یکی از پایدارترین ویژگیها و مولفههای ساخت قدرت در طول تاریخ ایران بوده است.
استبداد به معنای تمرکز قدرت در دست پادشاه و حاکمی خودکامه، بدون هیچ محدودیت و پاسخگویی، ویژگی اصلی حکومت در جامعه بود. تاکید علمای شیعی بر لزوم عدالت سلطان و سلطنت در برابر مردم نیز بیشتر جنبه اندرز و توصیه اخلاقی و ارشادی داشت که هیچ الزام و تعهدی را برای حکومتکنندگان نسبت به حکومتشوندگان ایجاد نمیکرد. اما در شیوه نگرش جدید، مشروطهخواهان دولتی را به رسمیت میشناختند که قانونی و نهادهای سیاسی و اجتماعی آن برخاسته از اراده عمومی و حاکمیت ملی در مفهوم جدید آن باشد.
مبنای مشروعیت حکومت، دیگر وابسته به موروثی بودن یا حق حاکمیت الهی، بدون دخالت اراده عمومی نبود، بلکه ریشه در نوعی قرارداد اجتماعی داشت هرچند گفتمان سیاسی جدید به وجود آمده در عصر مشروطه درباره حکومت، هم در مقام نظری از پارهای ضعفهای فکری تهی نبود و هم در مقام عمل در مواردی نتوانست به تغییرات چندان اساسی در ساخت قدرت و حکومت و تحقق آرمانهای مردم سالارانه بیانجامد اما تحول نسبی به وجود آمده مبنای فکری نظریه سنتی درباره قدرت و حکومت را به طور جدی با چالشهای اساسی روبهرو ساخت.
مشروطیت در ایران اگرچه تاحدود زیادی از غرب الگو میگرفت اما در واقع نخستین تلاش جدی ایران و ایرانیان برای تغییر مناسبات قدرت و مشارکت سیاسی در نظام حکومتی بود که از نظر شکل و محتوا در ایران سابقه نداشت. ایران با انقلاب مشروطه به دنیای جدیدی قدم گذاشت و در میراث مدرنیته سهیم شد، استبداد سنتی به مدد قانون تا حدوددی مهار شد و در بستر جامعه سنتی ایران، نهادها و سازمانهای مردمسالارانهای با هدف حاکمیت قانون و آزادیها و برابری اجتماعی پدیدار شد. به این ترتیب با نهضت مشروطه، هم فرآیند چرخه قدرت سیاسی و هم شکل و بنیاد دولت و حکومت دستخوش تحول و دگرگونی نسبی اما مهمی شد.
با نهضت مشروطیت در ایران پرسشها و مطالبات جدیدی مطرح شد که گرچه بسیاری از آنها بدون پاسخ و برنیامده باقی مانده است اما طرح آن پرسشها از مشروطه تا کنون خود نتیجه و نشانهای از ماندگاری و زنده بودن و اهمیت انقلاب مشروطیت در تاریخ ایران است از این رو نهضت مشروطه با همه ضعف، کاستی و ناکامیها نه فقط مهمترین تحول سیاسی، اجتماعی و فرهنگی عصر قاجاریه بلکه یکی از برجسته ترین رخدادهای تاریخ ایران است که هنوز و همچنان نیازمند بررسی و نقد هرچه بیشتر و آگاهانهتر است.