چهارشنبه 28 مرداد 1394-13:27
ریههای ساری و زمین پادگان
به شهردار محترم ساری و همه شهرداران کشور پیشنهاد میکنم در کمیتههای تصمیمگیریشان یک صندلی برای نمایندگان NGOهای محیط زیست شهرشان در نظر بگیرند. تا کی باید سرمایه داران شهر در جلسات تصمیمگیری جای دوستداران محیط زیست را بگیرند؟
مازندنومه؛ سرویس محیط زیست و گردشگری، عارف آهنگر، فعال محیط زیست: افزایش جمعیت شهرها باعث بالا رفتن ارزش ریالی زمین و در نتیجه استفاده حداکثر از زمین جهت ساختمان سازی شده است. این مسأله متأسفانه نمای شهرها را به مجموعه ای از سنگ و بتن تبدیل کرده است.
تراکم جمعیت به همراه ایجاد آلودگی¬های مختلف، منجر به پیدایش و افزایش بیماری های قلبی و تنفسی می شود. علاوه بر این¬ها، ابتلا به انواع بیماری های روحی و روانی هزینه ای است که انسان در ازای دور شدن از طبیعت می پردازد.
در این شرایط فضای سبز شهری می تواند عاملی راه¬گشا در تعدیل آلودگی هوا (از طریق جذب آلاینده های هوا)، بالا بردن رطوبت نسبی هوا، کاهش آلودگی صوتی (به عنوان لایه آکوستیک) و ایجاد زیبایی بصری نقش داشته، محیط دلنشینی را در کنار محیطهای کار و زندگی برای شهروندان فراهم آورد.
براساس مطالعات و بررسی¬های وزارت راه و شهرسازی، سرانه متعارف و قابل قبول فضاهای سبز شهری در شهرهای ایران بین 7 تا 12 مترمربع برای هر نفر است که در مقایسه با شاخص تعیین شده از سوی برنامه محیط زیست سازمان ملل متحد (20 تا 25 مترمربع برای هر نفر)، رقم کمتری است. با وجود این، در شهرهای مختلف کشور نیز این رقم، با توجه به ویژگی¬های متفاوت جغرافیایی و اقلیمی آنها، با اختلافاتی همراه است که میزان آن¬را طرح¬های مصوب هر یک از شهرها تعیین می¬کنند.
طبق یک آمار پژوهشی، سرانه فضای سبز در شهر ساری کمتر از یک متر است. جای تعجب و تأسف دارد در یک شهر شمالی، هر شهروند به طور میانگین کمتر از یک متر فضای سبز شهری داشته باشد!
یادمان باشد وقتی صحبت از فضای سبز شهری میکنیم، منظور فضاهایی است که از گل و درخت و اکسیژن لبریز بوده و مهمتر این¬که در قلب محلات و در بافت مسکونی قرار گرفته باشد. فضاهایی برای تصفیه هوای ناپاک و پر از اکسیدهای کربن شهر و مکان¬هایی برای استراحت مردم. پرواضح است که شما پارکهای جنگلی حاشیه شهر را نمیتوانید به سرانه فضای سبز شهری اضافه کنید.
وقتی در این زمینه با مسؤلان شهرداری صحبت میکنیم، این میزان سرانه فضای سبز را رد کرده و در پاسخ ما را به جنگلهای سکوتپه حواله میدهند که قرار است به زودی به پارک جنگلی تبدیل شود. در صورتی که این یک تفرجگاه خارج شهر بوده و جزء فضای سبز شهری محسوب نمیشود.
هدف از بیان این مقدمه، اشاره به ماجرای تغییر کاربری فضای پادگان سابق ارتش ساری است. خبرهای ضد و نقیض فراوانی در این خصوص شنیده و خواندهایم. آخرین خبر از این حکایت میکند که قرار است یک ساختمان 15 طبقه بازیربنای 280 هزار متر مربع در زمینی به مساحت 3 هکتار ساخته شود با کاربری¬های مختلف اداری، تجاری، مسکونی، پارکینگ، شهر بازی، غذاخوری و قرار است مابقی این فضا (در حدود 6 هکتار) به فضای سبز اختصاص داده شود.
آن¬چه موجب سؤال میشود این است که چه فضای سبزی؟ فضای سبزی که از آن حرف میزنید آیا قرار است یک محوطه سازی برای آن ساختمان عظیم باشد یا یک فضای سبز واقعی برای حیات و نفس مردم این شهر؟ وجود چنین مجتمع پر رفت و آمدی با آن میزان دسترسی عمومی، آیا نقش فضای سبز مورد بحث را از بین نمیبرد؟
تازه این را بگذارید کنار دو مجتمع تجاری دیگر که به فاصله کمتر از یک کیلومتری این مجتمع قرار است ساخته شوند، یکی در ضلع شرقی میدان شهرداری و در ورودی خیابان فرهنگ که در حال احداث است و دیگری در ضلع غربی این میدان و در محل پارکینگ کنونی. سؤال مهم این است که آیا این مثلث تجاری با آن همه بار ترافیکی، اجازه میدهد اکسیژنی برای مردم شهر باقی بماند؟
در این خصوص با دوستی صحبت میکردم، به او گفتم این دو تصویر را کنار هم قرار بده، اولی یک برج بلند که 5 طبقه پارکینگ دارد و هر روزه انبوه ماشینها به آن رفت و آمد کرده و خیابانهای اطراف آن را از ترافیک لبریز میکنند. دومی یک باغ پر از گل و درخت و چمن که وسط آن چند ساختمان فرهنگی به چشم میخورد که به خانه هنرمندان و سالن تئاتر اختصاص یافته است و هیچ ماشینی اجازه ورود به آن محدوده را ندارد. یک باغ طبیعی که وقتی به آن پا میگذاری، دلت نمیخواهد بیرون بیایی از بس که در آن احساس آرامش و حیات میکنی. فضایی پر از گیاه و پرنده، بدون هیچ لکه آسفالتی و بتنی و پر از هیاهوی بازی بچهها. فضایی که از آلودگی وگرمای کلافهکننده خیابانهای شلوغ شهر، به آن میتوانی پناه ببری. دوست من چند ثانیه فکر کرد و گفت: «فضای دومی خیلی بهتره، اما آخه مگه زمین به اون باارزشی رو شهرداری میاد همینجوری رها کنه و فضای سبز درست کنه؟ اونجا زمینش میلیارد میلیارد میارزه!»
پاسخ دوستم برای من جالب و تأملبرانگیز بود. مفهوم «زمین» برای او فقط ارزش تجاری داشت. یعنی اگر زمینی فقط به درخت و گل و چمن اختصاص پیدا کند، از نظر او یعنی هدر رفتن آن! استفاده بهینه از زمین برای او تنها با ساخت و ساز معنی و میسر میشود. او تقصیری نداشت، این طرز تفکر به ذهن او القا شده است.
این طرز نگاه به زمین و به خاک. و از قضا همین طرز نگاه است که سالانه 150 هزار هکتار جنگل را نابود میکند، دقیقا همین ذهن است که فکر میکند باید در مورد شهرش دیگران از بالا تصمیم بگیرند، همین تفکر است که درختان را قطع کرده و به جای آن روی در و دیوار و تیربرق عکس گل و درخت نقاشی میکند! این طرز تفکر خود را مستحق دخالت در امور شهر خودش نمیداند. شاید برخلاف رشته تخصصی¬ام که مهندسی عمران است آدم رمانتیکی هستم، نمیدانم. اما شهر ما آدمهای رمانتیک کم ندارد. در یک سال گذشته نزدیک به 5000 نفر با امضای یک کمپین که توسط انجمن مهرورزان زمین پاک تهیه شده بود، خواستار آن شدند که زمین پادگان ساری تبدیل به بوستان و فضای سبز شود. بیتردید، زمین برای نجاتش احتیاج به آدمهای رمانتیک دارد.
با توجه به اینکه در سال 69 و 88 تصویب شده که پادگان ها از شهرها خارج شوند و زمین آن¬ها به مصارف عمومی شهر برسد، در واقع این زمین متعلق به مردم است و از بالا نباید برای آن چنین تصمیمی برخلاف مصالح مردم گرفته شود.
بنده به شهردار محترم ساری و همه شهرداران کشور پیشنهاد میکنم در کمیتههای تصمیمگیریشان یک صندلی برای نمایندگان NGOهای محیط زیست شهرشان در نظر بگیرند. تا کی باید سرمایه داران شهر در جلسات تصمیمگیری جای دوستداران محیط زیست را بگیرند؟
من به شهرداران پیشنهاد میکنم از شیوه «شهرسازی مشارکتی» استفاده کنند و برای اجرای پروژههای شهری از مردم در تمام مراحل پروژه نظرخواهی کنند، از مرحله مطالعات گرفته تا اجرا، پایش و ارزیابی.
به جناب شهردار ساری توصیه میکنم، برای تصمیمگیری در خصوص پروژه های شهرسازی، کارگاههایی در محلات برگزار کرده و نظرات و ایدههای مردم را جمع آوری کند. قرار است این مردم در شهر زندگی کنند، پس حقشان است در روند ساخت و تغییرات آن دخالت و حضور واقعی داشته باشند.