چهارشنبه 8 مهر 1394-2:1
آن دنیا مال شما، این دنیا مال ما!
نقدی بر جشنوارۀ پایتخت شهیدان بابل/ هرکسی هر روز تعریفی از ارزشها دارد. آدم دلش میگیرد. آقای کویتیپور و بزرگوارانی دیگر مانند او روزگاری در جمع برادران رزمنده من میخواندند و تهییج میکردند. آقای حامد زمانی هم این روزها از سر وقت شناسی در هر مناسبتی مناسبت خوانی می کند. خدا عمرشان بدهد. آنها رفتند و اینها ماندند. آنها خاطرهای شدند و عکسی بر مزاری یا تیر برقی. اینها به نام آنها میلیونی دریافت میکنند.
مازندنومه؛ سرویس اجتماعی، یادداشت کاربران: شهر بی قانون! شهر مدعیان پرادعا! شهر من بابل. در جادههای اطراف این شهر برهر تیر چراغ روشنایی، تصویری از شهیدی آویخته که وقتی از کنارشان رد میشوی شایسته است که چشمانت را ببندی و به چشم هاشان نگاه نکنی، چون شرمنده میشوی. اما جاده است و نمیشود چشم را بست. پس شرمنده میشوی. من که همیشه شرمنده ام.
***
دوشنبه با بلندگویی سوار بر ماشین فریاد زدند که دومین سال جشنواره آواها و نواها برگزار میشود. جشنوارهای موسیقیایی که در سال اول در هفته دفاع مقدس با محوریت شهدا برگزار شد. خوب بود و نو. از زاویهای به شهید و شهادت نظر داشت که میتوانست جوانانی زیاد را به خود معطوف کند و درباره شهادت و مقام شهید تفکر برانگیزد.
میتوانست در صورت استمرار سالیانه و رفع کاستیها اتفاق فرهنگی مبارکی برای این دارالبرهوت فرهنگی فعلی باشد. البته در همان موقع هم امام جمعه محترم بابل با آن موافق نبودند و شاید به همین دلیل بعضی بر آن شدند که نام جشنواره را تغییر دهندو بشود جشنواره پایتخت شهیدان. شد اما نشد.
رفتم تا با صاحبان عکسهای تیر برقها سلام و علیکی کنم. با بسیاری از آنها در زمان حیات جسمانیشان آشنا بودم و خواستم در جشنوارهای که نام شان را یدک میکشد، در این حیات جاودانه و مبارک شان با آنها تجدید دیدار کنم. اما باز هم تهیدست برگشتم و شرمنده.
میگویند شهرداری 40 میلیون تومان بودجه تعیین کرد و اسپانسری 20 میلیون تومان بر عهده گرفت. شد 60 میلیون تومان. در بخش اصلی آقای حامد زمانی یک شب 13 میلیون تومان گرفت و آقای کویتی پور 6-5 میلیون تومان. غیر آتشبازی و تردستی و شعبده بازی، ورجهورجه کردن و ورپریدن و.... با خودم فکر کردم : راستی خود شهدا چند گرفتند؟
روزگار عجیبی است. هرکسی هر روز تعریفی از ارزشها دارد. آدم دلش میگیرد. آقای کویتیپور و بزرگوارانی دیگر مانند او روزگاری در جمع برادران رزمنده من میخواندند و تهییج میکردند. آقای حامد زمانی هم این روزها از سر وقت شناسی در هر مناسبتی مناسبت خوانی می کند. خدا عمرشان بدهد. آنها رفتند و اینها ماندند. آنها خاطرهای شدند و عکسی بر مزاری یا تیر برقی. اینها به نام آنها میلیونی دریافت میکنند.
مقامات فرهنگی شهر خالی بابل دل شان را به چه خوش میکنند؟ اشکی نه از سر حسرت نثار شهید میکنند، مزارشان را در برنامهای رسمی و در برابر دوربینهای فیلمبرداری و گوشیهای پیشرفته میشویند و دربارهشان حرف میزنند، فقط حرف.
راستی اگر دفاع مقدسی رخ نمیداد و برادران مان شهید نمیشدند، حرفی برای گفتن داشتید؟ کمیسیون فرهنگی شورای شهر، معاونت فرهنگی شهرداری، این، آن، آن یکی... فرقی نمیکند. هرکه آمد عمارتی نو ساخت...
دست دوستان مان در شهرداری و شورای شهر و شهید خوانان و که وکه وکه، درد نکند. تقسیم خوبی است. برادران شهید! آن دنیا مال شما، با اجازه شما و با یاد شما این دنیا مال ما.
تا هست از این برنامهها باشد. برای پرکردن رزومه ما بد نیست. در انتخابات بهدردمان میخورد.
شهروند شهر خالی