شنبه 25 آذر 1385-0:0

سفرنامه مازندران

گزارش سفر كنسول ابوت به سواحل بحر خزر(1847تا1848)- بهره دوم.(ترجمه دكتر احمد سیف )


 بخش دوم سفرنامه ابوت به مازندران(زمان محمد شاه قاجار) پيش روي شماست كه براي نخستين بار در مازندنومه منتشر مي شود.اين گزارش حدود 100 صفحه است كه به تدريج تقديم شما مي شود.بار ديگراز دكتر احمد سيف-استاد اقتصاد دانشگاه استافوردشایر انگلستان- به خاطرترجمه و ارسال اين سفرنامه سپاس گزاريم.

راه ساری به اشرف از طریق پل نكا

ساری را از طریق دروازه خرابی كه در بخش شرقی دیوار دور شهر وجود دارد ترك كرده با عبور از پلی كه 17 پله دارد و گفته می شود كه به وسیله آغامحمد خان شاه1 ساخته شده است، از رودخانه تجن گذشتم كه از 1.5 میلی شهر می گذرد. دو پله اش خراب شده كه با چوب و الوار بهم وصل کرده اند. جاده سپس از دامنه تپه ها می گذرد و در 3 میلی به روستای زغالچان (Zoaghalchan) (احتمالا" زغال چال)رسیدیم و پس از آن از جاده شاه عباسی گذشتیم كه برای چند میل خیلی راحت بود.

سپس جاده به جنگل انبوهی از درختان بلوط، چلر، و درختان دیگر می رسد. اندکی بعد ولی بریده بریده می شود. رفته رفته جاده ما را به شرق شمال و شمال شرقی می كشاند و روستائیان را می بینیم كه مشغول پاكسازی جنگل ها هستند تا زمین را برای كشت آماده نمایند. این كار با شلختگی و بسیار بد انجام می گیرد. یا پوست درختان بزرگ را بطور حلقه ای می كنند، یا در ریشه اش آتش برمی افروزند كه هر دوباعث می شود تا درخت بمیرد. شاخه های كوچك را قطع كرده و می برندو روستائیان در فاصله تنه های خشكیده درختان زراعت می كنند.

 وقتی كه درختان را قطع می كنند، یا آنها را به آتش می كشندو یا قطعه قطعه كرده و برای سوخت در منازل می برند. به این ترتیب، مقدار قابل توجهی الوار بسیار پرارزش تلف می شوند و منطقه وسیعی را می توان مشاهده كرد كه تنه درختان پژمرده و یا قطع شده بچشم می خورد.

هرچه كه جلوتر رفتیم، فضا باز تر و زمین ها كشت شده بود. جاده هم اگر چه در بیشتر فاصله ها مساعد بود ولی در بعضی جاها هم بسیار سخت می شد. و از نظر جهت جغرافیائی نیز بین شرق و شمال شرقی نوسان می كردو گاه وبیگاه نیز از تپه هائی كه در دشت برآمده بودند، می گذشتیم. در میل 14 به روستای میان درود (Mianderood) رسیدیم و با گذشتن از پل نكا بر رودخانه شمشیربور (Shumsheer Bourre) كه دو دهنه دارد در روستای آقا بلور (Ag Boulour) منزل گرفتیم. ساكنان این ده، از ایل غیریلیس (Ghiraylees)، یك ایل ترك می باشند كه بوسیله آغا محمد خان از بخش علیای گرگان به مازندران كوچ داده شدند. آنها می گویند كه 1000 خانوارند كه در 7 روستا در این منطقه ساكن اند.

روزبعد، در میل دوم از راه به روستای چالافور (Chalafoor) رسیدیم كه ساكنانش از ایل غیریلیس می باشند. سمت گیری ما از شرق به طرف شمال بود یعنی از یك منطقه سر باز و خوش و از جاده ای كه بسیار خوب بود. بزودی به جائی رسیدیم كه خلیج استرآباد و هم چنین بستر گسترده و شنی میان كاله(Meean Kaleh) را می توانستیم رویت كنیم.

 پس از آن جاده، منقطع شد و در خیلی جاها، با سنگ های بزرگ فرش شده بود كه كیفیت باتلاقی خاك، سنگفرش را ضروری ساخته بود. و همین، رفتن را بسیار دشوار می كرد. در دو سوی جاده جنگل واقع است و سایه ای كه بر آن می اندازد، ‌تا اندازه ای درخرابی اش تاثیر داشت . در مزارع گندم و جو كشت می شود و گندم كشت شده، بسیار تیره رنگ و بسیار نامرغوب است. وسیله ای كه برای شخم زدن زمین مورد استفاده قرار می گیرد همان است كه در جاهای دیگر، یك ابزار بسیار بدوی كه بوسیله گاو زمین را می خراشد. در پایان سفر امروز، جهت مسافرت ما از شرق به شمال و دوباره به شرق تغییر یافت. پس از گذشتن از روستای غیرعلی محله (Ghiraylee Mahlulleh) به اشرف رسیدیم در 14 میلی پل نكا واقع است.

یادداشت های اضافی در باره ‌مازندران

آمل:

آمل از 7 منطقه تشكیل شده است كه مشخصاتش را به شرح زیر به من داده اند. این شرح با دیگر اطلاعاتی كه من داشته ام تفاوت می كند ولی چون از اسناد دولتی اخذ شده است، به احتمال زیاد، تقریبا درستند.

دابو (Daboo)      شامل 33 روستا

علمرستاق(Alemroostak)    شامل20 روستا

هرازه پی (Harraz-pey)     شامل 22 روستا

دشت سر (Desht Ser)     شامل 19 روستا

چیلاو(Chillav)      شامل 12 روستا

گرمرود پی (Ghermrood-pay) در مناطق كوهستانی شامل 13 روستا

لیتكوه Let-kook)) در دشت2    شامل 12 روستا

تعداد كل     140 روستا

كل درآمد مالیاتی این مناطق، 17118 تومان، 9 قران و دو شاهی (7781 پوند) می باشد كه سهم مالیات شهر آمل 816 تومان (371 پوند) است. محصولات این منطقه، 7 نوع برنج، پنبه، شكر بسیار نامرغوب، ابریشم كیفیت پائین، لوبیا، كنجد، گندم وجو، انواع مركبات، پرتقال و لیمو، است.

در باره تجارت شهر آمل، كه در واقع، تنها شامل خرده فروشی مغازه داران آن است، هیچ نكته تازه ای ندارم. هیچ تاجرمعتبری در این شهر نیست. بازارش گفته می شود كه حدودا 100 مغازه دارد كه به شرح تقسیم می شوند.

خرده فروش پارچه های پنبه ای و پشمی، محصولات داخلی واروپائی 12

بقال و سبزی فروش       50

عطار         10

آهنگر ومسگر        14

نمد بافی        10

قصابی         2

نانوائی         1

شهر آمل از نظر باستان شناسی بسیار باارزش است. و این تاریحچه به زمان سلطنت طهمورث، نوة كیومرث، باز می گردد وگفته می شود كه بعدا در زمان پادشاهی منوچهر، این شهر پایتخت او بوده است.

نور

این منطقه شامل ده بخش عمده است كه نامشان به این قرار است.

میان رود

تتارستاق

یال رود

رودبار سفلا

اوزرود

میان بند

نمارستاق

كُمرود

ناتل رستاق

نایيج

این منطقه شامل 48 ده می باشد و شامل دشت و مناطق كوهستانی است كه در بخش جنوبی به دریای [خزر] محدود می شود و در غرب نیز به رودخانة سولده.

محدودة شرقی آن، رودخانة آلشرود یا علم رود است. محصولات كشاورزی این منطقه شبیه تولیدات منطقه آمل است. در بارة آهن و ذغال سنگ این منطقه بطور جداگانه سخن گفته ام.

بارفروش، ساری

به نظر نمی رسد كه تجارت بارفروش از زمان بازدید پیشین من در 44- 1843 تا كنون دستخوش تغییر اساسی شده باشد. شماره تجار و مغازه داران آن تغییری نیافته است و تجارت با بنادر روس هم اگر ثابت نمانده باشد، تغییر زیادی نكرده است.

فقدان داده های آماری اداره گمرگ و هرگونه سند مشابه باعث می شود كه نمی توانم از واردات و صادرات این شهر تخمین قابل اعتمادی به دست بدهم. تخمین كلی هم براساس مقایسه اطلاعات كلی است كه به دست آورده ام. آن چه در زیر می آید به گمانم خیلی دور از واقعیت نیست.

واردات از روسیه ( به طور عمده از استراخام) به شرحی كه در ضمیمه شماره ‌7 گزارش پیشین من آمده است 70 تا 80 هزار تومان ( 35 تا 40 هزار پوند)

صادرات محصولات ایرانی به روسیه، به شرحی كه در ضمیمه شماره 7 گزارش پیشین من آمده است، 100 هزار تومان ( 50 هزار پوند).

باید بگویم اما كه اگر چه گفته می شود كه تجارت بارفروش با روسیه، بخصوص اززمان باز شدن راه تجارتی از طریق بندرگز در استرآبادو در پیوند با واردات آهن، كاهش یافته است ولی تخمین هائی كه در مسافرت اخیر به دست آورده ام نشان می دهد كه تجارت نسبت به سابق بیشتر شده است.

در سالی كه به مارس 1847 پایان گرفت 5 كشتی روسی با محمولة كامل و احتمالا نیمه پر به مشهدسر كه بندر بارگیری بارفروش است، وارد شدند. گفته می شود كه 4 تا از این كشتی ها حجمی معادل 10000 پود [ تقریبا 160 تن] داشتند و كشتی دیگر هم ظرفیتش 4000 پود [ یا 60 تن] بود. ادارة گمرگ این جا را برای سالی 3000 تومان [ 1500 پوند] اجاره دادند و بخشی از درآمد این گمرگ خانه از لنگر اندازی همین قایق ها و كشتی هاست.

گفته می شود كه واردات پارچه های پنبه ای و پشمی اروپائی، عمدتا انگلیسی، از تهران به بارفروش در حال افزایش است چون تقریبا همة طبقات مردم كه در بارفروش و اطراف آن زندگی می كنند مصرف كننده این محصولات هستند. تخمین از مقدار واردات آن چنان متغیر است كه به گمان من فاقد ارزش است و هیچ گونه آمار ثبت شدة دیگری در این ایالت وجود ندارد. بطور كلی گفته می شود كه ارزش این واردات، از ارزش واردات روسی كه از طریق بارفروش به ایران می آید، بیشتر است. با این همه در 44-1843 به من گفته شد كه ارزش این واردات بین 15 تا 20 هزار پوند در سال بود و تخمین هائی كه من از صادرات تهران به مازندران به دست آورده بودم 312 بار وزنی به ارزش 15000 پوند بود. 

در نتیجه، باید بگویم كه تخمین هائی كه از تجار بارفروش به دست آورده بودم كه میزان واردات به بارفروش و مازندران را 100 هزار و حتی 200 هزارپوند گزارش كرده بودند، بشدت مبالغه آمیز بود. معتدل ترین تخمینی كه بدست آوردم این بود كه ماهی 40 بار اسب، یعنی 480 بار اسب در طول سال به ارزش تقریبی 24000 پوند برای مصرف بارفروش وارد می شود و به نظر می رسد كه مصرف این محصولات در ساری، حدودا نصف مصرف در بارفروش باشد.. البته شنیده ام كه میزانش را حتی تا 50000 پوند هم تخمین زده اند.

عقیده خود من این است كه ارزش صادرات تهران به سرتاسر مازندران در حال حاضر نمی تواند از سالی 40000 پوند بیشتر باشد. تخمینی كه با آن چه كه از تجار تهران پس از ورودم از سفر اخیر شنیده ام می خواند و جور در می آید. جزئیات محصولات همان است كه در ضمیمه شماره ‌گزارش پیشین خود شرح داده ام. .

در حال حاضر در ساری 350 مغازة دایر و 50 مغازه خرابه و 3یا 4 كاروانسرا كه یكی از آنها به وسیله تجار و دوره گردان مورد استفاده قرار می گیرد، و 6 تا 7 كالج و 20 مدرسه وجود دارد. درآمد مالیاتی شهر اسما 500 تومان [ 250 پوند] است. تجارت این شهر بسیار ناچیز است. محصولات روسی كه دراین شهر مصرف می شود عمدتا از بارفروش می آید و براساس آن چه كه شنیده ام و درمغازه ها دیده ام میزان مصرف باید بسیار ناچیز باشد.

شكار خاویار در دهانه رودخانه تجن كه از نزدیكی ساری می گذرد هم چنان دراجاره یك ارمنی روسی است كه من درسال 1844 اورا ملاقات كرده بودم. البته زمان اجاره مدتهاست كه سر آمده است. در حال حاضر، او سالی 240 تومان می پردازد و با پرداخت 160 تومان دیگر در سال، حق ماهی گیری در رودخانة هراز، بابل، تارلار، و دو یا سه رودخانه كوچك تر هم با همین شخص است. گفته می شود كه ماهی های صید شده در سال دربازار استرخام به حدودا 8000 تومان بفروش می رسد. البته از این مبلغ، باید هزینه های زیادی كسر شود.

ادامه دارد....