يکشنبه 4 بهمن 1394-7:24
موسیقی مازندران مدیون اوست؛ احمد محسن پور
گزارشی کوتاه از مراسم سوم درگذشت استاد محسن پور+ اظهارات چند تن از بزرگان هنر و ادب کشور و استان از جمله: شهرام ناظری، حسین علیزاده، محمدرضادرویشی، علی اکبرشکارچی، اسدالله عمادی، جهانگیرنصری اشرفی، محمدرضا شفیعی کدکنی و...
مازندنومه؛ سرویس اجتماعی، اشکان جهان آرای: عصر شنبه مراسم سوم درگذشت استاد احمد محسن پور -هنرمند و موسیقیدان برجسته مازندرانی- بر سر مزارش در روستای قادیکلای بزرگ قائم شهر برگزار شد.
در این مراسم که بیش از سه هزار نفر از مناطق مختلف استان و کشور حضور داشتند، جهانگیر نصری اشرفی -مجری برنامه- پیام های تسلیت بسیاری از بزرگان هنر و فرهنگ کشور و استان را قرائت کرد.
شعرخوانی و اجرای موسیقی توسط برخی هنرمندان استان از جمله محمدابراهیمی عالمی، ابوالحسن خوشرو، علی هاشمی چلاوی، جلیل قیصری و نی نوازی استاد جلیل عندلیبی از بخش های دیگر مراسم بود.
«همشهری مازندران» به مناسبت درگذشت استاد محسن پور ویژه نامه ای منتشر کرد که در آن با تعدادی از بزرگان فرهنگ و هنر کشور و استان گفتگو شده است. این مطالب را در زیر بخوانید.
شهرام ناظری استاد آواز ایران: محسن پور با وجود جوِ نامناسب دست از فعالیت نکشید
«احمد محسنپور» یکی از چهرههای بسیار مهم موسیقی مازندران و منطقه شمال کشور بود که زحمات زیادی را در زمینه موسیقی منطقه خودش انجام داد. کارهای آموزشی و پژوهشی و فعالیتهای مثبت فرهنگی او در شرایطی دشوار انجام شد. دشواریها و شرایطی که باعث شد محسنپور ناچار به حرکت کردن در خلاف جریان هنری موجود باشد. اما با وجود جوِ نامناسب دست از فعالیت نکشید. او با زحمات و عشقی که در وجودش بود در این فضای غبارآلود توانست خدمات ارزنده فرهنگی و هنری برای شمال ایران و برای مازندران و گیلان انجام دهد.
فعالیتهای درست او که مبنای آموزشی و هنری درستی داشت میتواند بر کل موسیقی کشور تاثیر بگذارد. این واقعیت است که در هر گوشهای از ایران اگر فعالیت درست موسیقایی انجام شود، میتواند نتیجهای فراتر از آن منطقه بدهد.
مایه افسوس است این افراد که بزرگان و زحمتکشان فرهنگ و هنر کشور هستند یکییکی از بین جامعه میروند. نامش همیشه در موسیقی و فرهنگ مازندران و شمال ایران خواهد درخشید.
حسین علیزاده موسیقیدان و نوازنده تار: زندگی و امید را از محسنپور یاد گرفتم
من زندگی و امید را از محسنپور یاد گرفتم. وقتی جنگ آغاز شد منزل و شهر محسنپور پناه من بود. از آن دوران صمیمیت ما آغاز شد. هر زمانی که تهران بودم و دلم میگرفت و دوست داشتم به زندگی از دریچه امید نگاه کنم، به شمال میآمدم و محسنپور با آغوش باز من را میپذیرفت. لحظات بسیار خوشی با او داشتم. جمعیتی که برای بدرقه او آمد نشان داد که مردم هنوز قدر هنرمند خود را میدانند.
محسنپور زنده خواهد ماند. خدمات او به موسیقی مازندران، دریچه هنر و فرهنگ مازندران را به روی ایران و جهان باز کرد. شخصاً تا پیش از محسنپور هیچ شناختی از هنر و فرهنگ این منطقه نداشتم. اما از طریق ایشان با این موسیقی به خوبی آشنا شدم.
من یکی از بهترین دوستانم را از دست دادم. درست است که در 2 شهر متفاوت زندگی میکردیم. اما هر گاه که تلفنی با او صحبت میکردم یا از نزدیک همدیگر را میدیدیم، دلم شاد میشد. میدانم که او هم من را دوست داشت. همواره میدانستم که پس از تماس با او حس خوبی به من ندا میداد که کار کن. همیشه تلفنی صحبت میکردیم و معمولاً با تلفن کارهای همدیگر را برای هم پخش میکردیم.
محسنپور آنقدر فروتن بود که ممکن است خیلیها در شهرهای دیگر به آن اندازه که باید، او را نشناسند. بسیاری از دوستانی که در ابتدای تاسیس فرهنگخانه از تهران برای تدریس به مازندران میآمدند، با دیدن محسنپور از این راه خسته نمیشدند. هیچ کدام نمیآمدند که شهریهای بگیرند و کسب درآمد کنند. فقط به امید دیدن روی باز محسنپور میآمدند.
کارهایی که محسنپور کرد خیلی فراتر از بسیاری از هنرمندان مشهور کشور است. من قدر محسنپور و همشهریانش را میدانم و اطمینان دارم که راه محسنپور ادامه دارد.
محمدرضا درویشی موسیقیدان و آهنگساز: مغناطیس ویژه داشت
معمولاً میگویند مرگ ادامه زندگی است. ولی برای بعضیها زندگی در ادامۀ مرگ است. برای احمد محسنپور زندگی در ادامۀ مرگ است. محسنپور یک فرد ویژه بود. گویی که یک ماموریت و وظیفه خاص داشت که دیگران نداشتند.
داشتن چنین وظیفه خاصی باعث شده بود او دارای یک مغناطیس ویژه باشد که بتواند با وجود نابینایی، با تمرکز زیاد و برنامهریزی دقیق خود، دارای توانمندیهایی در سیستماتیک کردن عناصر مختلف و قدرت جذب افراد باشد. این ویژگیها در کمتر کسی وجود دارد. حدود 37 سال است که او را میشناسم. در طول این مدت این ویژگیها نه تنها در «احمد محسنپور» کم نشد، که افزون شد. تا پیش از او موسیقی مازندران به شکل پراکنده با یک شیب تند در حالت احتضار به سر میبرد.
اما محسنپور دست به دو کار اساسی زد: ابتدا استادان باقیمانده موسیقی اصیل مازندران را پیدا کرد و گرد هم آورد و رپرتوار آنها را ضبط و ماندگار کرد. از سوی دیگر با تأسیس فرهنگخانه دست به آموزش و دست کم دو نسل جوان پرورش یافته در زمینه موسیقی محلی مازندران و موسیقی دستگاهی ایران تحویل داد.
هر کسی را میشود از روی میراث بر جای ماندهاش قضاوت کرد. میراث محسنپور در این دو بخش خلاصه میشود و نسل پس از محسنپور ادامهدهندگان میراث او هستند. بنابراین با درگذشت او چیزی تغییر نمیکند.
محسنپور کارش را به نیکی انجام داد. میراث او امروز در اختیار ماست. هم آرشیوی که از استادان ضبط کرد و آثاری که خودش ساخت و هم شاگردانی که پرورش داد. این مجموعه میشود «احمد محسنپور». بنابراین او زنده است و در میان ما فقط وجود فیزیکی ندارد.
علیاکبر شکارچی آهنگساز و نوازنده کمانچه: فضای موسیقایی آثار او بکر است
«احمد محسنپور» یک هنرمند چندوجهی بود که حول محور عشق به موسیقی و فرهنگ سرزمینش وجوه مختلف هنر را از خودش به یادگار گذاشت. در زمینه گردآوری، اجرا و آموزش ترانههای مازندران نقش پررنگی داشت. اما ویژگی بارز او پرکاریاش بود. در کنار کارهای دائمیاش ردیف میرزا عبدالله را در 6 کاست 60 دقیقهای ضبط کرد. او در زمینه تنظیم از سادهترین تنظیم که تکنوازی خودش بود تا پیچیدهترین که ارکستراسیون سازهای ارکسترسمفونیک بود را انجام داد که کاری شگفتآور است. واقعاً یک فرد چقدر به لحاظ ذهنی باید بر فرهنگ جامعه مسلط باشد که تا این حد پیش برود؟ او به گفته خودش در دوره بیماری، آنقدر غرق موسیقی بود که بیماری را فراموش میکرد.
نوازندگیاش پر از صلابت در آرشهکشی، انگشتگذاری و به کارگیری تکنیک و ظرایف بود. موسیقی مازندران و دستگاهی را با این تکنیکها به خوبی اجرا میکرد. برای همین فضای موسیقایی آثار او بکر است. مازندران نوازنده کمانچه زیاد دارد؛ اما هر کس آثار او را بشنود میفهمد پنجه و آرشه محسنپور است. او هم از تکنیکهای موسیقی سنتی در اکتاوهای بالا و پوزیسیونهای مختلف استفاده میکرد و هم پوزیسیون ساده سنتی مازندران را به کار میگرفت. تسلطش بر ساز و آرشه و مناطق صوتی ساز بسیار بالا بود. از همه عجیبتر این بود که از موسیقی دستگاهی هم غافل نبود؛ اما همه اینها را در خدمت موسیقی مازندران قرار داد.
به لحاظ پژوهش، تنظیم، اجرا و کار کردن از هر نظر آثار محسنپور مورد استفاده است. همیشه به جای حرف زدن کار میکرد. وسعت کارش در عرصههای مختلف کار پژوهشی، معرفی خواننده و نوازنده گردآوری ترانهها و توصیفی کار کردن ترانه بسیار زیاد بود. در آثارش از سازبندی سنتی تا ارکسترال دیده میشود.
هوشنگ جاویدپژوهشگر فرهنگ مردم: همه ابعاد موسیقی مازندران را آشکار کرد
فعالیتهای زندهیاد محسنپور بهویژه پس از انقلاب اسلامی موجب شد موسیقی تبری در جامعه ایران بهتر شناخته شود و زوایای درستش را اهالی موسیقی کشور بتوانند بشناسند. پس از پژوهشها و اجراهای محسنپور مشخص شد که موسیقی مازندران بر خلاف ذهنیتهای موجود صرفاً یک موسیقی عاشقانه نبود؛ چون فعالیتهای ایشان همه ابعاد موسیقی مازندران را آشکار کرد. او با فعالیتهایی که به واسطه پژوهش، آموزش و اجرا در موسیقی مازندران انجام داد، به ویژه تأسیس فرهنگخانه مازندران، کار ماندگاری در موسیقی نواحی کرد. میتوان گفت کمتر کسی در کشور پیدا شد که این قدر برای موسیقی بومی تلاش داشته باشد و تا حد تاسیس مجموعهای فعال در حد فرهنگخانه مازندران پیش رفته باشد. نبود «احمد محسنپور» ضایعه بزرگی برای هنر کشور است.
دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی استاد ادبیات ایران: برای مازندران زحمت کشید
«احمد محسنپور» برای فرهنگ مازندران که پارهای از سرزمین ایران است زحمت کشید و کار کرد. خود را در اندوه از دست دادن او که از اهالی فرهنگ بود شریک میدانم. امیدوارم راهی که ایشان در آن گام گذاشته بودند تداوم داشته باشد.
ناصر وحدتی خواننده و پژوهشگر گیلانی: نگاهی ژرف و گسترده داشت
تا پیش از آغاز کار محسنپور در سالهای پس از انقلاب، موسیقی مازندران دیده نمیشد. ما در گیلان خوانندههای برجستهای مثل «احمد عاشورپور»، «فریدون پوررضا» و «ناصر مسعودی» داشتیم که خوانندههای فرااستانی بودند. اما این عناصر را در موسیقی مازندران نداشتیم. تا اینکه محسنپور با کمانچه صدها نغمه فولک مازندرانی و حتی جدید در دامن موسیقی مازندران ریخت. بارها پیش آمد در محافل دوستان مازندرانی حضور داشتم و دیدم با سازهای بادی مقامهای موسیقی محسنپور را مینواختند. او به موسیقی مازندران نیرو و توان داد. در حوزه آموزش از بهترین استادان برای تدریس دعوت کرد. حضور استادانی همچون «حسین علیزاده»، «علیاکبر شکارچی» و «محمدرضا درویشی» برای تدریس در مازندران اتفاق کوچکی نبود. اینها نسل دوم موسیقی را در مازندران راه انداختند. نسلی که امروز در دهه 50 زندگیشان هستند و با دانش خود در حال پرورش نسلهای دیگرند.
اغراق نیست اگر بگوییم به یمن حضور محسنپور در موسیقی مازندران، امروز موسیقی این استان ملی و حتی جهانی شده است. او نگاهی ژرف و گسترده داشت. گاهی در آرشیوش میدیدم به گیلان رفته و موسیقی ما را بررسی کرده است. یا به من میگفت مقامهای گیلکی را برایش بخوانم. همیشه میخواست نقبی به موسیقی سایر نقاط بزند و موسیقی مازندران را گسترش دهد. محسنپور یکی از چهرههای بیبدیل موسیقی ایران است که به نظرم از امروز آغاز شد و هرگز فروکش نخواهد کرد.
جهانگیر نصری اشرفی پژوهشگر فرهنگ مردم، شاعر و نویسنده: محسنپور یک موسیقیدان واقعی بود
احمد محسنپور» در موسیقی مازندران یک شخصیت کاملاً منحصربهفرد است. ادامه حیات موسیقی مازندران طی چهار دهه گذشته از طریق ایشان بود. او در جایگاه یک شخصیت مرجع نه تنها موسیقی را احیا کرد، بلکه بیشتر گروههای موسیقی سازمانیافته و فعال امروز مازندران به نوعی تربیتیافته مکتب آقای محسنپور هستند. هنرمندان زیادی از تلاشهای او بهره بردهاند و تحت تاثیر او هستند. به نظرم موسیقی مازندران با تلاشهای محسنپور احیا، ثبت و ضبط شد. از این منظر بدون هر مبالغهای «احمد محسنپور» یک چهره منحصر به فرد محسوب میشود.
مرگ بخشی از پازل زندگی است. اما فکر میکنم محسنپور به عنوان یک انسان مؤثر نقش خود را به خوبی ادا کرد. قطعاً همه کسانی که بخواهند در موسیقی مازندران و بخش بزرگی از موسیقی شمال البرز و استرآباد و شرق گیلان پژوهشی داشته باشند، مطمئنترین مرجع در دسترسشان آثار استاد محسنپور است. او آثاری از خود به جا گذاشت که تا ابد میتواند مورد استفاده همه اهل فن قرار گیرد.
محسنپور یک موسیقیدان واقعی بود. پژوهشگران ما در حوزه موسیقی ممکن است با یک ساز آشنا باشند، اما او موسیقیدان بود. به موسیقی ردیف دستگاهی ایران تسلط داشت و یکی از راویان موسیقی ردیفی نیز بود. ضمن اینکه با موسیقی مناطق هم آشنایی داشت. با این میزان دانش، طبیعی است که نگاهشان در پژوهش عمیق باشد. چنین افرادی را در موسیقی ایران کم داریم.
اسدالله عمادی نویسنده ، شاعر و پژوهشگر: شخصیت فردی ایشان هم ستایش برانگیز است
«احمد محسنپور» در فرهنگ و هنر یک منشور است. او را میشود از چند زاویه دید. نخست اینکه ایشان واقعاً پدر موسیقی مازندران است. چون موسیقی مازندران را در دورانی که دچار رکود و سکون شده بود از بحران بیرون آورد و زنده کرد و روح تازهای به موسیقی بخشید. در مرتبه دوم استاد با وجود وضعیت خاص جسمانی به تمام روستاهای مازندران رفت و ملودیهای گم شده مازندران را گردآوری کرد. سوم اینکه زندهیاد محسنپور هنرجویان زیادی را پرورش داد که امروز استادان بنام موسیقی منطقه و ایران هستند. زاویه چهارم
فعالیتهای او تاسیس فرهنگخانه بود که باز چندین کار را به شکل موازی پیش برد. هم تولید اثر موسیقایی داشت و هم به کارهای پژوهشی پرداخت. آهنگهایی که ساخت در جان مردم رسوخ کرد و وارد زندگی مردم شد. او از چهرههای برجسته موسیقی فولک ایران بود. تلاش هم میکرد که از این چارچوب خارج نشود.
اما جدا از این ویژگیها «احمد محسنپور» یک شخصیت محوری برای اهالی هنر مازندران بود. حلقه ارتباط خیلی از دوستان بود و شمع محفل حوزههای فرهنگی و هنری به شمار میآمد. در کنار این ویژگیهای هنری و فرهنگی، شخصیت فردی ایشان هم ستایش برانگیز است. آدمی با این ویژگی جسمانی هرگز به زانو در نیامد. حتی بیماری سختی که دچارش شد هم نتوانست او را از کار کردن در حوزه موسیقی تا زمانی که توان داشت باز دارد. محسنپور برای من نماد بردباری، تلاش و مقاومت است و از جمله کسانی است که از سراسر زندگیاش درس گرفتم.
محمدابراهیم عالمی خواننده: چشمداشتی به درآمدهای موسیقی نداشت
استاد محسنپور به خاطر انضباط، ایثار و گذشتی که داشت چهره شاخصی است. همیشه نیم ساعت زودتر از اعضای گروه در محل تمرین حاضر میشد. هیچ چشمداشتی هم به درآمدهای این فعالیتها نداشت.
گذشت و ایثار او در فعالیتها و عشقی که به موسیقی مازندران داشت سبب شد شخصیتی متفاوت در هنر باشد. همین شخصیت بود که باعث شد یک گروه موسیقی بیش از 30 سال فعالیت کند. تقریباً هیچ گروه موسیقی در کشور وجود ندارد که حدود 30 سال منسجم باقی مانده باشد و این استمرار به خاطر حضور استاد محسنپور بود که همه را دور خودش جمع میکرد.
تمام تلاش استاد این بود که موسیقی مازندران را به نقطهای برساند که در آینده از این چشمه هر کسی به اندازه تواناییاش برداشت کند. اگر از آلبوم «اِفتاب تِه» به بعد نگاهی به آلبومهای گروه «شواش» داشته باشید، خواهید دید که هر کدام از کارها دستکم یک تفاوت با کار پیشین داشتند. گاهی از نظر سازبندی، گاه تنظیم و گاهی هم آهنگسازی. طوری کار کرد که هر هنرجویی در آینده ببیند که این تغییرات را هم میتوان داشت و از سازهای مختلف هم میتوان در موسیقی مازندرانی درست استفاده کرد.
اندیشهای که در پشت آثارش حس میشود، نوگرایی با حفظ اصالتها و ساختار موسیقی بومی بود. ایشان در آلبوم روجا2 از سینتیسایزر و ویولن هم استفاده کرد. «روجا»2 که سال 93 منتشر شد، پس از «روجا»1 در سال 89 و «ماه تیتی» در سال 78، سومین آلبوم گروه «شواش» بود که اشعار تبری نیما در آن خوانده شد.
استاد همیشه به دنبال نوآوریهای با اصالت در موسیقی بود. به روز بود و اعتقاد داشت جامعه به اندیشه نو نیاز دارد. برای همین آلبومهایش دائماً تغییراتی را به مرور تجربه میکردند. حتی گاهی در انتخاب نوازندهها متفاوت عمل میکرد تا نگاههای مختلف را در آثار بسنجد. یعنی به حس و حال نوازنده در تنظیم اثر هم توجه داشت.
همواره میگفت ما نمیتوانیم برای همه کلاس آموزش و شناخت موسیقی درست مازندرانی بگذاریم، اما از طریق این آلبومها و قطعات باید مردم را با موسیقی مازندران آشنا کنیم. اعتقاد داشت مردم با شنیدن موسیقی خوب یاد میگیرند که موسیقی مازندرانی کدام است. چون انتشار این آلبومها باعث میشد که گوش مردم به شنیدن موسیقی خوب و درست عادت کند. همیشه تأکید داشت که ما باید کاری کنیم تا مخاطب فرق موسیقی مازندران را متوجه شود.
اگر نگاهی به تاریخ معاصر موسیقی مازندران داشته باشیم، میبینیم که تا پیش از انقلاب حتی یک گروه موسیقی مازندرانی هم نداشتیم. پیش از پیدایش رادیو معمولاً اجراها به یک خواننده و یک کمانچه و یک ساز ضربی یا سرنا محدود میشد. اما حتی این ساختار موسیقی مازندران هم پس از پیدایش رادیو از هم پاشید. در کارهایی که از رادیو پخش میشد، با ویولن، سنتور و تار موسیقی مازندرانی مینواختند. موسیقی مازندرانی نواخته شده با این سازها، هر چند که ساختار موسیقی مازندران را داشت، اما لهجه موسیقی مازندران را نداشت. تا اینکه پس از انقلاب استاد محسنپور فرهنگخانه را با نگرش پژوهش، آفرینش و آموزش موسیقی ایران و مازندران تأسیس کرد.
در موسیقی ایرانی استادان بزرگی همچون «حسین علیزاده»، «بهمن شریفی» و «علیاکبر شکارچی» را به ساری آورد. در موسیقی مازندران هم دست به کار شد. نتیجه این شد که اگر تا پیش از انقلاب فقط «حسین طیبی» بود که« لَـلِهوا» را درست مینواخت، امروز در هر شهر به لطف همیت و تلاش این استاد فقید و فرهنگخانه چند لَـلِهوا نواز داریم که درست این ساز را مینوازند.
سال 66 گروه موسیقی «شواش» را تشکیل داد و از چند سال بعد روند تشکیل گروههای موسیقی مازندرانی آغاز شد. گروههای مختلفی به وجود آمدند. پس از این فعالیتهای فرهنگخانه بود که نگرش به موسیقی مازندرانی تغییر کرد و دوباره به عنوان یک موسیقی ارزشمند به آن نگاه شد. نگاهی که حاصل تلاش استاد محسنپور در فرهنگخانه و آثار تولید شده فرهنگخانه بود. اگر تا پیش از انقلاب کسی در مازندران سراغ کمانچه نمیرفت، امروز میبینیم که حتی خانمها برای نواختن کمانچه مازندرانی ثبتنام میکنند.
استاد محسنپور همه این کارها را در شرایطی کرد که هم نابینا بود و هم پول کافی برای فعالیت نداشت؛ فقط پشتکار و هوش سرشار او میتوانست این جریان را هدایت کند. این بذر کاشته شد و این چشمه امروز وجود دارد. برای همین است که در تمام کارهای مازندرانی پس از «شواش»، رگههایی از «احمد محسنپور» وجود دارد.
فرهود جلالی کندلوسی شاعر و نویسنده: چراغ هدایت فرهنگ بود
هنر مازندران به ویژه موسیقی مدیون این مرد است که مشعلدار انتقال روایتهای کهن به نسل امروز بود. او در شرایط دشوار کارهای خود را آغاز کرد و با کارهای خودش به موسیقی مازندران زندگی دوباره داد. درگذشت این مرد ضایعهای برای موسیقی استان و کشور است. اما مرگ، طبیعت زندگی است. چگونه زندگی کردن مهم است. مرگ این مردان به ما زندگان باید تلنگر بزرگی باشد. این افراد پیشقراولانی هستند که میتوانند روح خدایی را به جامعه تزریق کنند. چرا ما مردم و مسئولان، تا این افراد زنده هستند به فکر استفاده از زندگانی آنها نیستیم؟ این مهمترین پیام درگذشت ایشان است. بعدها از استاد فیلمهایی درست میکنیم که خیلی از آنها حتی با واقعیات هم ارتباط ندارد. چرا در زمان زندگیشان از این تجربه استفاده نکنیم.
هنوز تعداد زیادی از این دوستان هستند که میتوانند چراغ هدایت جامعه شوند؛ اینها نیازی به کمک ندارند. چون خودشان چراغ هدایت و منبع نور هستند. هنرمند منبعی از نور است و دیگران باید استفاده کنند. تا زمانی که مشعلداران در قید هستند، دیده نمیشوند. این یک معضل اجتماعی است که به چنین افرادی در زمان زندگیشان نگاه دیگری داریم.
بیش از یک دهه با محسنپور عزیز آشنا بودم و درسهای خوبی از او گرفتم. واقعا انسان با فضیلتی بود. هرگز هنرش را با چیزی نیالود. این انسان به باورهایش با ایمان عمل میکرد. در بزرگی، منش و آلوده نشدن به اقتصاد هم یک الگو بود. «احمد محسنپور» یک ویژگی بارز داشت و آن هم بافضیلت بودنش بود. نوازندگی یک مهارت است که هر کسی میتواند داشته باشد؛ اما هنرمند بودن یک فضیلت است. همانطور که باسوادی یک مهارت و آگاهی یک فضیلت است؛ محسنپور نشان داد که صرفاًهنرمند نبود. بلکه یک انسان با فضیلت و بزرگمنش بود. از دست دادن او ضایعهای برای همه مازندران است، زیرا هنرمندانی چون او به تمام جامعه نور میتابانند.
عسگری آقاجانیان میری استاد آواز و خواننده: موسیقی مازندران را نو کرد
استاد محسنپور در ابعاد متفاوت هنر بومی و منطقهای زحمات وافری کشید. در احیای موسیقی مقامی مازندران برای بسیاری از قطعات بازخوانی یا فرمبندی جدیدی ارائه کرد و در ثبت و ضبط با نوارهایی که در قالب آثار و مصاحبهها به جای گذاشت، فعالیت متفاوتی از خود نشان داد. همچنین در پرورش جوانان و هنرجویان فعال بودند. اما یکی از کارهای متفاوتی که در حال انجام آن بود، تلفیق موسیقی با هنر نمایشی بود که متاسفانه نتوانست آن را به فرجام برساند. کارهایی را در حد مطالعه ارائه داد و داشت کوششهایی میکرد که فرصت ادامه کار را نیافت.
با آثار باقیماندهای که از ایشان برجاست بدیهی است که این قدرت در ایشان بود تا موسیقی مازندران را دوباره پردازش کند. او موسیقی مازندران را با ارکستربندیهای جدید به سبک دلخواه جامعه نو تبدیل کرد و توانست موسیقی مازندران را وارد دوران شکوفایی کند.
حسین اسلامی نویسنده و تاریخنگار: این افراد هرگز نمیمیرند
«احمد محسنپور» بیتردید برگی از تاریخ فرهنگ و هنر مازندران است که هرگز فراموش نخواهد شد. مازندران حتی اگر بخواهد هم نمیتواند فعالیتهای این چهره فرهنگی را ندیده بگیرد. این افراد هرگز نمیمیرند. خدا هنرمند است و هنر یک عطیه الهی است. همه هنرمندانی که قدر خودشان را میدانند بخش خدایی در وجودشان بیشتر شکوفا شده است. ما مدیون هنرمندان در همه عرصهها هستیم. چون حرف دارند و انتقال دهنده پیامی به جامعه هستند. محسنپور اندیشه خودش را با صدای سازش پیاده کرد و این ارزشمند است.
جمال محمدی نوازنده و موسیقیدان: به فکر رقابت نبود، فقط کار کرد
برای همه مبرهن است محسنپور استاد بزرگی بود. کسی که دغدغه موسیقی مازندران را داشت. از موسیقی نواحی بهره زیادی گرفت و با سیاق خودش این برداشتها را به زبان موسیقی مازندرانی تحویل جامعه داد. اگر از جملهای الهام میگرفت سعی میکرد با رنگ و بو و سازهای موسیقی مازندران ادغام کند.
از اوایل دهه 70 که گروه «طالبا» را تشکیل دادم و نزد ایشان رفتیم، تشویق ایشان شامل حال ما شد. کلام این مرد آنقدر انرژی داشت که انگیزه ما برای انجام کارهای بزرگتر در موسیقی میشد.
محسنپور سرشار از انرژی ، نه فقط برای من و اعضای گروه «طالبا» و «تبری»، بلکه برای همه هنردوستان و اهالی موسیقی بود. حتی در دورانی که فعالیت در موسیقی نواحی را آغاز کردم از تشویقهای او انرژی گرفتم.
معمولاً رقابت در همکاران و اهالی موسیقی هست. اما زندهیاد محسنپور تنها هنرمندی بود که با هیچ کس رقابت نکرد و فقط به کار کردن توجه داشت. آثار به جا مانده از او و جمعیتی که از استانهای مختلف در تشییع پیکرش حضور یافتند، نشان میدهد در دل خیلیها جا داشت. ایشان سبک خاصی را در موسیقی مازندران حاکم کرد که دارای هویت مشخصی است. آوای ساز محسنپور هویدا و نوایش پیداست. خیلیها خواستند ادای کارش را در بیاورند؛ اما هویت داشتن کارهای محسنپور مرز بین کارهای اصلی و آثار تقلیدی بود.
من نواختن نی را از استاد محسنپور یاد گرفتم. به تشویق پدرم و استاد محسنپور کمانچه را آموختم. یکی از پرچمداران موسیقی بومی برای من محسنپور بود. همه رفتارهای او در زندگی شخصیاش قابل درس گرفتن بود. همواره تمام رفتار این فرد را تعقیب میکردم. در پیدا کردن راهی که انتخاب کردم، نمیتوانم از نقش و حمایتهای مختلف این استاد بزرگ موسیقی به سادگی بگذرم. این اتفاق برای بسیاری از هنرمندان امروز موسیقی استان هم افتاد.
هنرجویان قدیمی فرهنگخانه امروز اساتید بزرگ موسیقی استان هستند. هنرمندانی همچون استاد محسنپور دیوارهای فرهنگی کشور هستند. وصیتنامه محسنپور نشان داد که چیزی جز اعتلای موسیقی مازندران از دنیا نمیخواست. آنجا که تأکید میکند آرشیو موسیقی مازندرانی ساماندهی شود.
محمدرضا اسحاقی نوازنده دوتار: ما یک هزارم بینش او را نداشتیم
ما یک هزارم بینش او را نداشتیم. همیشه میگفت ما فقط با شعر نمیتوانیم فرهنگ مازندرانی را حفظ کنیم. وقتی شعر با موسیقی همراه شود میتوانیم به حفظ فرهنگ و زبان کمک کنیم. ما به نسل جدید امیدواریم. انتظار داریم دانشآموختگان هنر و موسیقی هم پا در راهی که محسنپور وارد آن شد بگذارند و این مسیر را ادامه دهند تا آیندگان بدانند که ما دارای هویتی غنی از فرهنگ و موسیقی بودیم. «احمد محسنپور» مسیری را آغاز کرد که راهی جز ادامه دادن آن نداریم. بدرقه پرشور مردم و هنرمندان و هنردوستان هم نشان داد که راه انتخاب شده محسنپور درست بود.