شنبه 10 بهمن 1394-7:48
بازخوانی جشن سده در ادبیات کلاسیک ایران
سده بزرگ ترین عید اجتماعی ایران و آتش افروزی، سیمای اصلی جشن سده است/ این جشن در آغاز شامگاه دهم بهمنماه یعنی آبان روز از بهمن ماه برگزار میشود.
مازندنومه؛ سرویس فرهنگی و هنری، فریده یوسفی: سده به معنای «ظهور و پیدایی» است. جشن سده، که در شاهنامه، در بخش پادشاهی هوشنگ از آن سخن رفت، نماد پیدایش آتش است که گرم و حیات بخش و سرچشمه تحولاتی شگرف در زندگی بشر است.
روزی هوشنگ شاه، با درباریان و ندیمان خود به منظور گردش به سوی کوه می رفت. از دور ماری سیاه رنگ، تیره تن و تیزتاز پدیدار شد، که دود از دهانش برمی خاست. هوشنگ با زور کیانی، سنگی پرتاب کرد که سنگ به سنگ دیگر خورد و نخستین فروغ آتش پدیدار شد.
هوشنگ که تا آن روز آتش ندیده بود، به درگاه خداوند نیایش کرد و به شکرانه این نعمت جشن و شادمانی برپا کرد. در شاهنامه چنین آمده است:
یکی روز شاه جهان سوی کوه / گذر کرد با چند کس هم گروه
پدید آمد از دور چیزی دراز / سیه رنگ و تیره تن و تیز تاز
دو چشم از بر سر چو دو چشمه خون / زدود دهانش جهان تیره گون
نگه کرد هوشنگ با هوش و سنگ / گرفتش یکی سنگ و شد تیزچنگ
به زور کیانی رهانید دست / جهان سوز مار از جهانجوی رست
برآمد به سنگ گران سنگ خرد / هم آن و هم این سنگ بشکست گرد
فروغی پدید آمد از هر دو سنگ / دل سنگ گشت از فروغ آذرنگ
نشد مار کشته ولیکن ز راز / از آن طبع سنگ آتش آمد فراز
جهاندار پیش جهان آفرین / نیایش همی کرد و خواند آفرین
که او را فروغی چنین هدیه داد / همین آتش آن گاه قبله نهاد
بگفتا فروغی ست این ایزدی / پرستید باید اگر بخردی
شب آمد برافروخت آتش چو کوه / همان شاه در گرد او با گروه
یکی جشن کرد آن شب و باده خورد / سده نام آن جشن فرخنده کرد
ز هوشنگ ماند این سده یادگار / بسی باد چون او دگر شهریار
جشن سده از آیین های اساطیری است. در این داستان، می توان افسانه مربوط به طوفان را باز شناخت. قهرمانی در کوهستان (یعنی ابر)، اژدهایی عظیم را به هلاکت می رساند. چون این اژدها، جهان را تیره و تار ساخته بود. ابتدا سنگی (یعنی رعد) به سوی اژدها پرتاب می کند و آتش (یعنی برق) می افروزد و جهان را فروغ می بخشد و سرانجام آتش را از مخفی گاهش بیرون می کشد و به مردم می سپارد و تحولاتی جدید در زندگی مردم ایجاد می شود.
بیشتر محققان، بر این گمانند، که آیین سده از آیین های بازمانده از اقوام بومی فلات ایران است، که پیش از مهاجرت آریایی ها در آنجا ساکن بودند.
سده بزرگ ترین عید اجتماعی ایران است. آتش افروزی، سیمای اصلی جشن سده است. در برگزاری این آیین یعنی جمع کردن هیزم و برافروختن آتش همه مردم مشارکت داشتند. همگان به صحرا می رفتند و کوهه هایی از بوته فراهم می کردند و معتقد بودند، که این آتش، بازمانده سرما را نابود می کند.
گردآوری بوته ها وظیفه ای عمومی محسوب می شد. بزرگان و مالداران، کسانی را اجیر می کردند، تا به جای ایشان بوته فراهم کنند.
دکتر مهرداد بهار می نویسد: «در جشن سده، سپر، شمشیر چوبین و بوق سفالین می فروختند و صورتک هایی بر چهره می زدند.» به نظر می رسد آیین های نمایشی خاصی با ابزارآلات فوق، در شب جشن سده و در کنار آتش، به شادمانی و پایکوبی مردم، معنای دیگری می داد. نواختن چنگ و چغانه، در آن شب مرسوم بود. غیر از سده، دو جشن دیگر در زمستان بر پا می شد که با آتش افروختن همراه بود.
جشنی در دهم دی و دیگر چهارشنبه سوری. جشن سده نیز همچون پدیده های اجتماعی دیگر، با گذر از راهی پر پیچ و خم همراه با انسان نماینده تجربه ها و عکس العمل های مردم در برابر دشواری های طبیعی و اجتماعی شده است.
این جشن همچنین به نوعی در سازگاری با مقتضیات و نیازهای روحی بشر، در دوره های پیش از تاریخ و تاریخی ارتباط داشته است. این آیین، در زمان اشکانی و ساسانی با آمیختن در فرهنگ زرتشتی همچنان پابرجا بود و اجرا می شد، با زوال دولت ساسانی و در دوره اسلامی هم این جشن مانند سایر جشن های بزرگ ملی ایران از رونق نیفتاد.
در سال ۳۲۳ هجری مرد آویج زیاری در اصفهان جشن سده را با شکوه فراوان برپا کرد، که تاریخ نویسان از آن نام برده اند. عنصری به مناسبت جشن سده که سلطان محمود غزنوی برپا کرد، قصیده ای خواند که با این بیت آغاز می شود:
سده جشن ملوک نامدار است / ز افریدون و از جم یادگار است
فرخی نیز در مدح سلطان مسعود غزنوی گفته است:
جشن سده و سال نو و ماه محرم / فرخنده کنار ایزد بر خسرو عالم
در تاریخ بیهقی از برگزاری جشن باشکوه سده در دوران سلطان مسعود سخن به میان آمد که فروغ آتش آن تا ده فرسنگی نمایان بود. این جشن، در عهد دیالمه به خصوص در دوره عضدالدوله با شکوه برگزار می شد و شعرای عصر، قصیده های غرّایی برای سده ساخته اند.
سلاطین غزنه مانند دیالمه، شب مذکور را با شکوه تمام جشن می گرفتند. شعر زیر از سمرقندی است که در عهد سبکتکین سروده است:
دو چیز یافت از این آتش سده دو همال ستاره یاره ای زرین و آسمان خلخال
ز آفتاب یکی جام کرد چرخ امشب به یاد شاه به کف بر نهاد مالامال
منوچهری که در سال ۴۲۰ هجری در خدمت سلطان مسعود بود، در قصیده ای راجع به این جشن می گوید:
آمده ای سید احرار شب جشن سده شب جشن سده را حرمت بسیار بود
همچنین منوچهری این جشن را تلایه نوروز می داند و می گوید:
بر لشکر زمستان نوروز نامدار
کرده است رای تاختن و قصد کار زار
اینک بیامده است به پنجاه روز پیش
جشن سده تلایه نوروز نامدار
ملک شاه سلجوقی در سال ۴۸۴ هجری (شب شنبه ۱۸ ذی الحجه عید غدیر خم) سده را در بغداد -روی دجله- جشن مفصلی گرفت که تمام سفینه ها و کرجی ها را آن شب آذین بستند و چراغان کردند. حکیم عمر خیام نیشابوری در کتاب نوروزنامه درباره این آیین سخن گفته است.
زرشتیان کرمان از دیرباز این روز را جشن می گرفته اند و پیروان این کیش در یزد و تهران نیز در سال های اخیر، در این روز به جشن و پایکوبی می پردازند. در خور سده را در پنجم بهمن ماه جشن می گیرند. شادروان حبیب یغمایی خوری می گوید:
سده جشنی است خرم و فیروز
پنجه و پنج تا نوروز
روز پنجم چو آید از بهمن
آتش جشن می شود روشن«بعضی بر این باورند که این اسطوره، یکی از اساطیر متعددی است که به اسطوره های خلقت مربوط است. در این اسطوره، ظاهرا هوشنگ، نماد آفریننده است و مار، نماد تاریکی و آشفتگی آغازین و صخره ای که سنگ بر آن فرود می آید، نمادی است برای آسمان»
جشن سده هم مانند آیین های شادی بخش دیگر، در روح و جان مردم جریان داشت و جزیی از فرهنگ مردم ایران به شمار می رفت تا جایی که در مورد این جشن، افسانه ها و باورمندی های زیادی شکل گرفت، که به ذکر نمونه هایی از ان می پردازیم. در زین الاخبار آمده است:
_ ارمایل، وزیر ضحاک، هر روز یکی از دو جوانی را که می بایست می کشت و از مغز سرشان ماران ضحاک را غذا می داد، از مرگ می رهانید. چون فریدون پیروز شد، تعداد این آزاد شدگان، به صد نفر رسید. ارمایل ماجرا را برای فریدون شرح داد، فریدون باور نکرد. کسانی را فرستاد، تا جویای حقیقت شوند. آن صد نفر در شب در حضور فرستادگان فریدون در صد نقطه آتش روشن کردند و این موفقیت را جشن گرفتند و به اعتبار صد تن بودن خود، آن جشن را سده (صده) نامیدند. فریدون به پاس این خدمت ارمایل، ولایت دماوند را به او داد.
_ و یا گفته می شود: «سده از واژه سد (صد) گرفته شد. همان طور که هفته به معنی هفت روز است و هزاره به معنی هزار سال است. همچنین پنج انگشتان دست و پا را پنجه می گویند و سده هم به معنای سد روز می باشد. از آنجایی که آریایی ها پس از مهاجرت از ایرانویج به سرزمینی رسیدند، که طبق نوشته کتاب های پهلوی دارای دو فصل بود. تابستانی به مدت هفت ماه، از اول فروردین تا پایان مهر و زمستانی از اول آبان تا پایان اسفند. اگر درست محاسبه کنیم، می بینیم از اول آبان تا روز دهم بهمن که جشن سده است، درست صد روز از زمستان بزرگ پنج ماهه می گذرد.» در آثار الباقیه آماده است:
_ روز دهم این برج (بهمن) روز آبان عید است که آن را سده گویند، یعنی صد و آن یادگار اردشیر بابکان است و در علت این جشن می گویند که هر گاه روزها و شب ها را جداگانه بشمارند، عدد صد به دست می آید.
_ برخی گفته اند: این روز عید هوشنگ پیشدادی است که تاج عالم را به دست آورد.
_ و یا گفته اند: در این روز جهنم از زمستان بیرون می آید. از این رو آتش می افروزند تا شر بر طرف گردد.
_ بعضی هم گفته اند: آن هنگام که فرزندان کیومرث به صد تن رسیده اند، بنای عروسی گذاشتند، هر دختری را به پسری تزویج کردند و آن شب را جشن گرفتند و آتش افروختند. این عید بزرگ، بعد از آن معمول شد و باورهایی دیگر... که در آن سوی گوناگونی این باورمندی ها، قدمت این آیین ها نهفته است. آیین هایی که یادگار نیاکان ماست و در گذر نسل ها، و جاری شدن در ساخت های مختلف اجتماعی، توانسته است به عنوان پدیده ای مثبت، تاثیری عمیق در ساختار فرهنگ و تمدن مردم ما برجا گذارد و در سلامت روح و انبساط تفکر عمومی جامعه و به تبع آن در بروز و ظهور خلاقیت های علمی و فرهنگی آن دوره، که سرآمد جهان بوده ایم، نقش آفرین باشد.
بررسی مردم شناختی در زندگی پیشینیان و بررسی آداب و آیین هایی که بی هیچ دلیلی از زندگی ما کنار گذاشته شد، می تواند راهکارهای خوبی در ایجاد نشاط اجتماعی و پیشگیری از گرفتاری های دست و پا گیر امروزی، پیش پای کار بدستان فرهنگی جامعه قرار دهد. زیرا در عرصه های بین المللی، ملتی سربلند است که از خودش الگو برداری کند و از سرچشمه های فرهنگی خود سیراب شود. تجدید حیات فرهنگی و دست یابی به طرز تفکری تازه، جامع ترین تعریفی است که تئوریسین ها از مدرنیته به دست داده اند. تجدید حیات فرهنگی هر ملتی ویژگی های خاص خودش را دارد و از بطن فرهنگ آن جامعه، سر برمی آورد.
بنا بر این عدم توجه به آیین های ملی که بار فرهنگی ارزشمندی، در لایه های درونی آن نهفته است، تفکر عمومی جامعه جوان و پویایی ما را به جستجوی دستیابی به مدلی خارج از چارچوب و مقتضیات جامعه وا می دارد، که رسیدن به آن، با توجه به ویژگی های ارتباطی دنیای امروز، آسان یاب اما بی پایه و سست است و هر لحظه امکان فروریزی آن می رود. زیرا پروژه مدرنیته در هر کشوری جریانی به سوی هدف و عنایتی خاص آن کشور است نه تقلید و تکرار مدلی خارج از چارچوب و مقتضیات فرهنگی و اجتماعی آن جامعه.
منابع:
۱ _ شاهنامه فردوسی ج ۱ مصحح مصطفی جیحونی
۲ _ نهادینه های اساطیری در شاهنامه فردوسی دکتر مهوش واحددوست
۳ _ مراسم مذهبی و آداب زرتشتیان موبد اردشیر آذرگشسب
۴ _ زین الاخبار گردیزی
۵ _ مقاله های فارسی، محمد علی تربیت ادیب آذربایجانی
۶ _ چیستا ج۱