يکشنبه 12 ارديبهشت 1395-8:45
بازنشستگی صدای آشنای رادیو مازندران
لیلا تورانی: رادیو با وجود گسترش شبکههای مجازی و اینترنت همچنان جایگاه خودش را دارد.
مازندنومه؛ سرویس فرهنگی و هنری، اشکان جهانآرای: پنجشنبه گذشته و در جشن روز رادیو که در سالن آمفیتئاتر صدا و سیمای مازندران برگزار شده بود، مراسم تجلیل از یک بانوی هنرمند رادیو نیز برپا شد.
بخشی از این مراسم به قدردانی از یک صدای آشنا در رادیو مازندران اختصاص داشت. «لیلا تورانی» که با پیشینهای بیش از 30 ساله در رادیو، بازنشسته شد و فعالیتهای رادیویی خود را کنار گذاشت.
رادیوییها و به ویژه نسل جدید صدای مازندران از او به عنوان «مادرِ رادیو» یاد میکنند. تورانی طی فعالیت بیش از 30 ساله خود عناوین متعددی در جشنوارههای مختلف کسب کرد. او در 3 دوره مجری بازیگر برتر و در یک دوره بازیگر برتر جشنواره تولیدات مراکز استانها شد.
کسب عنوان هنرمند فرهیخته و برتر زن در استان مازندران، انتخاب مجری شایسته از سوی دفتر امور زنان و خانواده ریاست جمهوری در سال 91، بازیگر برتر زن در جشنواره نمایشهای عاشورایی خراسان جنوبی، دریافت جایزه کارگردان برتر به خاطر نمایش رادیویی «خداحافظ آسمان آبی»، قدردانی در جشنواره تولیدات رضوی و بازیگری نقش اول نمایش رادیویی «دا» برخی از عناوین ثبت شده در کارنامه 32 ساله او است.
تورانی تیپهای متعددی را در صدای مازندران اجرا کرد که برخی از آنها هنوز در ذهن مخاطبان رادیو ماندگار است؛ تیپ هایی هم چون زهراجان، زلیخا، میل باف نژاد، گلنسا، ننجون کلثوم و.... گفتوگوی همشهری پس از مراسم تجلیل این بانوی هنرمند و صدای آشنای رادیو مازندران را در ادامه بخوانید:
خانم تورانی، بابت 3 دهه فعالیت در رادیو خدا قوت. دقیقاً 30 سال است که در رادیو حضور دارید؟
سپاسگزارم. سالهای خوبی در رادیو داشتم. البته بیشتر از 30 سال پیش وارد رادیو شدم.
اصلا ورودتان به رادیو چگونه شکل گرفت؟
من سال 63 وارد رادیو شدم. تقریبا 17 سالم بود و در دبیرستان مشغول تحصیل بودم. فراخوانی برای اجرای برنامه کودک تلویزیون منتشر شده بود. تست صدا و تصویر دادم. منتظر بودم تا پاسخ داده شود. مدتی بعد گزارشگری به نام آقای عسگری به مناسبت 13 آبان به مدرسه ما آمد. از ایشان پرسیدم که از نتیجه آن آزمون خبری دارد یا نه. گفت که قرار بود از رده سنی 12 سال افراد را انتخاب کنند. وقتی علاقه و پیگیریام را دید پیشنهاد داد که برای تست صدا به رادیو بروم. برای تست رفتم و قبول شدم. یک هفته بعد در یک نمایش رادیویی کارم را آغاز کردم.
پیش زمینهای هم برای این کار داشتید؟
معمولاً در مدرسه متنها و مقالهها را میخواندم. معلمها نیز از خوانش من خوششان میآمد و تشویقم میکردند. استعدادش را داشتم. در زمینه نمایش هم فعال بودم. در مدرسه یکگروه تئاتر تشکیل داده بودیم و کارگردانی میکردم.
برای همین پس از ورود به سازمان هم وارد واحد نمایش شدید؟
بله. البته آن زمان رادیو واحد نمایش مستقل نداشت. در حد امروز نمایش رادیویی تولید نمیشد. گاه ممکن بود یک ماه هم نمایشی تولید نشود. تا اینکه واحد نمایش تشکیل شد. در ابتدای کار تعدادمان کم بود. من و خانم ساداتی و یک خانم دیگر در این واحد مشغول به کار شدیم. برای ابتدای کار از من خواسته بودند که نقش یک پیرزن را اجرا کنم. در آن سن کمی برایم سخت بود. خیلی تلاش کردم و بالاخره شد. کمکم توانستم خودم را در این کار پیدا کنم و عضو ثابت واحد نمایش شدم. گویندگی هم انجام میدادم.
از چه زمانی کار نمایش رادیویی رنگ و بوی جدیتری گرفت؟
تا پیش از سال 70 برنامه ترکیبی نداشتیم. یعنی برنامهای که هم مجری داشته باشد و در بین آن نمایش پخش شود. از سال 70 که این طرح شکل گرفت، من و آقای «ابولقاسم عبداللهی» نخستین گویندههای برنامههای ترکیبی نمایشی بودیم. یعنی هم مجری بودیم و هم در برنامه زنده نمایش بازی میکردیم. در این 25 سال یکی از مجری بازیگران ثابت واحد نمایش بودم. البته بازیگر داشتیم. اما اجرا به شکل مجری-بازیگر کمی سخت بود.
به جز اجرا و بازیگری فعالیت دیگری هم در رادیو داشتید؟
بله. از ابتدای دهه 80 کارگردانی در رادیو و دوبلاژ انیمیشنهای تولید مرکز برای شرکت فرهنگی و هنری صبا را نیز آغاز کردم.
فکر میکنید در طول این سالها چه تیپهایی از شما بیشتر بین مخاطبان جا افتاد؟
تیپهای مختلفی داشتم. معمولاً هم با آقای عبداللهی نقشها را اجرا میکردم. گلنسا، دکتر میلبافنژاد، زهرا جان و ننجان کلثوم بیشتر در خاطر مردم ماند. به ویژه «ننجان کلثوم» و «زهراجان» که مخاطبان خیلی با این تیپها ارتباط برقرار کرده بودند.
اوایل کار مخاطبان هنوز نمیدانستند که خود من که مجری هستم این تیپها را اجرا میکنم. تیپ ننجان کلثوم که یک پیرزن باتجربه، دنیادیده، پندگو، و صمیمی بود واکنشهای جالبی بین مردم داشت. از مسائل روز جامعه و فرهنگ و آداب و رسوم حرف میزد. شکل بازیام هم به این صورت بود که هر روز در تماسی تلفنی با آقای عبداللهی گفتوگو میکردم. آقای عبداللهی هم خیلی جدی جواب میداد. همین باعث شده بود که بعضی مخاطبان فکر کنند واقعا یک ننجان کلثوم پشت خط است. خاطرم هست برای اجرای زنده یکی از برنامههای گلبانگ ساحل به یک شهر غربی استان رفتیم. فرماندار آن شهرستان هم آمده بود. پیش از برنامه سراغ ننجان کلثوم را گرفت. آقای عبداللهی گفت به خاط شرایط سنی نیامدند. گفته بود که شعری برای ننجان کلثوم سروده شده که میخواستیم در حضورش بخوانیم. وقتی برنامه را اجرا کردیم متوجه شدند که ننجان کلثوم من هستم. مردم واکنش خیلی خوبی داشتند.
بیش از 30 سال فرصت داشتید که وارد سیما هم بشوید. چرا در رادیو ماندید؟
خب کارم را با رادیو آغاز کرده بودم و به این فضا تعلق خاطر داشتم. اما مهمتر این بود که در رادیو همیشه احساس آرامش میکردم. از طرفی فکر میکردم که در رادیو میتوانم مفیدتر باشم. رادیو برای من جذابیتهای بیشتری داشت. معمولاً مخاطب رادیو از صاحب صداهایی که میشنود تصاویری در ذهن میسازد. من هم این که صدای من در ذهنها شخصیتسازی کند را دوست داشتم.
طی این 30 سال نگاه مخاطبان به رادیو چقدر تغییر کرد؟
خب آن زمان تنها سرگرمی همراه مردم رادیو بود. اما رادیو همیشه شنوندههای خودش را دارد. نوع نگاه مخاطب تغییری نکرد. راحتتر شدن برقراری ارتباط بین مخاطب و رادیو از طریق تلفن و پیامک باعث شده که واکنش مخاطبان را زودتر ببینیم. در گذشته هم این ارتباط وجود داشت. اما سختتر بود. هر هفته چند کیسه نامه به رادیو میآمد. اکنون امکانات بیشتر شده و کارها سریعتر انجام میشود. در مجموع فکر میکنم رادیو با وجود گسترش شبکههای مجازی و اینترنت همچنان جایگاه خودش را دارد.
شما تقریباً در 4 دهه کار رادیویی را تجربه کردید. فضای کاری دهه 60 رادیو با امروز را چطور مقایسه میکنید؟
از نظر امکانات که همه چیز مشخص است. همراه با همه جای دنیا این بخش هم رشد قابل توجهی داشت. اما اگر از نظر کارِ خود اعضا بخواهم بگویم، به نظرم به خاطر کمبودهایی که در امکانات وجود داشت آن زمانها کارِ سختتری انجام میدادیم. از طرفی فکر میکنم یک علاقهمندی ویژهای در این زمینه وجود داشت. برداشت من این است که در دهه 70 انرژی بیشتری برای کار میگذاشتند. شاید گستردگی کار رادیو از یکی 2 دهه اخیر باعث شد که تمرکز بر یک فعالیت کمتر شود. به هر حال رادیو در بخشهای مختلف به نیروی انسانی نیاز دارد و همین بچهها گاهی در چند بخش فعالیت میکنند. البته خوب است که بچهها همه کارها را بلد باشند. اما اولویت نباید فراموش شود.
در مجموع به عنوان کسی که حدود 35 سال رادیو مازندران را دیدم، معتقدم نظم و دقت در اجرای کار در گذشته بیشتر بود. اما با همین شرایط رادیو پسرفت نداشت و رشد خوبی را شاهد بود که نشان میدهد همکاران کارشان را به خوبی انجام میدهند. مردم ما سختپسند هستند و رادیو هم به خاطر نداشتن تصویر سختی کار را دوچندان میکند. وقتی در این شرایط هنوز رادیو مخاطبان جدی خود را دارد، یعنی کارها به خوبی پیش میرود. البته توان مجموعه رادیو مازندران بیشتر از این است که فقط با دقت، نظم و حساسیت بیشتر قابل دستیابی است.
برای بهتر شدن روند کار رادیو پیشنهاد خاصی هم دارید؟
رادیو باید مرکز آموزش داشته باشد. زمانی که ما کار را آغاز کردیم در نمایش کسی نبود که کار را یادمان بدهد. تقریباهمه در یک سطح بودیم. کسی نبود بازیاش را ببینیم. هر چه داشتیم از خودمان بود و به هم کمک میکردیم. البته در گویندگی پیشکسوتانبودند. خودمان بودیم و خودمان. این کمبود دیگر برای امروزیها نباید احساس شود. سالی یکی دو بار کارگاههای چند روزه و کوتاه برگزار میشود که به نظرم نمیتواند چندان کارآمد باشد. این دورهها باید مستمر باشد.
سخن پایانی...
خوشحالم که در تمام این سالها همکارانم از من راضی بودند.پنج شنبه وقتی دیدم که همه همکاران این همه به من لطف دارند خستگی بیش از 30 سال کار کردن برایم برطرف شد.