پنجشنبه 23 ارديبهشت 1395-8:10
رأی های تحول خواهانه مردم قائم شهر؛ علت چیست؟
چرا مردم قائم شهر مانند سایر شهرهای استان عمل نمی کنند و هربار نماینده ای جدید را به مجلس می فرستند؟
مازندنومه؛ سرویس سیاسی، احسان شریعت: پرونده انتخابات مجلس شورای اسلامی در دور دهم بسته شد و منتخبان مردم مشخص شدند. در مازندران در دو حوزه انتخابیه، انتخابات به دور دوم کشیده شده بود که با مشارکت تقریباً پایین مردم حوزه های انتخابیه «قائم شهر، سوادکوه، جویبار و سیمرغ» و همچنین «بابل» دو نماینده مجلس دهم به ده نماینده منتخب پیوسته و فهرست 12 نماینده مازندران در مجلس دهم تکمیل شد.
الگوی رأی و انتخاب در حوزه انتخابیه «قائم شهر، سوادکوه، جویبار و سیمرغ» پرسش هایی را در ذهن هر انسان جستجوگری می گشاید که چرا مردم این حوزه انتخابیه تا این حد تحول خواه هستند و در هر انتخاباتی اعتقاد و اعتماد کامل خود به دو نماینده موجود را از دست داده و دو نماینده جدید را به مجلس می فرستند؟
در واقع از این حیث حوزه انتخابیه «قائم شهر، سوادکوه، جویبار و سیمرغ» رکورددار استان مازندران محسوب می شود. در مقایسه با حوزه های انتخابیه ای همچون آمل که این بار نماینده خود را برای بار چهارم به مجلس می فرستد، حوزه انتخابیه «قائم شهر، سوادکوه، جویبار و سیمرغ» تفاوت زیادی با آن دارد.
برای تحلیل این پدیده باید گفت در جامعه شناسی احزاب چند دسته نظریه به چشم می خورد که مشخصاً به دو ساختار حزبی متفاوت دلالت دارند. نخست نظریاتی که تحولات اجتماعی سیاسی را ناظر بر ساختار حزبی منسجم، معين و فعال تحلیل می کنند. دوم نظریاتی که تحولات را ذیل ساختار حزبی بی ثبات، غیرفعال و ناکارامد نظاره می کنند.
دسته اول نظریات به کار جامعه ای مانند ایران نمی آید و خاص کشورهایی با نظام حزبی موثر و درآمد سرانه بالا است. با این حال دسته دوم نظریات بر تحولات جوامع در حال توسعه مانند ایران امروز به نحوی قابل انطباق است.
در جوامعی از این دست کنش گری سیاسی توسط احزاب هدایت نمی شود زیرا احزاب به درستی شکل نگرفته اند، لذا نفود اجتماعی جدی ندارند. در این جوامع مناسبات افراد متاثر از منافع فردی و باندی است. روابط شدیداً شفاهی است و "ارادت ورزی" شاخصه مهمی که جایگاه و بهره مندی افراد را از ثروت و قدرت تعیین می کند.
مشاهدات دقیق جامعه شناختی بیانگر این نکته است که هرچه از تهران به سوی شهرستان ها و هرچه از کلان شهرها به سمت روستا حرکت کنیم، غلظت این پدیده بیشتر می شود. بر همین اساس است که تهران در انتخابات مجلس 7 اسفند 1394 مانند نظریات دسته اول عمل می کند با آنکه حزب موثر وجود ندارد. در این فضا "جناح" جایگزین حزب شده است.
با این حال عملکرد رای در شهرستان ها و شهرهای کوچک متفاوت است. همین امر سبب می شود تاکید بر یک الگوی واحد برای کنشگري سیاسی -خاصه انتخاباتی- جامعه ایران نادرست باشد. بنابراین دو کلیدواژه منافع ملی و منافع محلی از هم متمایز شده است.
این الگو به تنهایی قادر به تبیین مدل انتخاب تحول خواهانه مردم «قائم شهر، سوادکوه، جویبار و سیمرغ» نیست. باید به این الگو، توسعه خواهی مردم را نیز اضافه کرد.
به دلایل مختلف مردم این حوزه انتخابیه رفتار توسعه خواهانه در حالت ایده آلی را مدنظر دارند. یعنی می خواهند با یک انتخاب راه دراز توسعه و جبران عقب ماندگی را بپیمایند. در صورتی که در قواعد توسعه چنین چیزی ممکن نیست. از این رو پس از هر 4 سال با سرخوردگی مواجه شده و دیگر بار افراد دیگری را به نمایندگی انتخاب می کنند.
این دور باطل وقتی معنا می یابد که به الگوی تحلیلی نخست در این یادداشت گره می خورد. در واقع ساختار حزبی بی ثبات و ناکارآمد در شهرستان ها با مدل توسعه خواهانه ایده آلی مردم این حوزه انتخابیه جمع شده و چنین الگویی مدل رأی دادن آنها را رقم می زند.
چنین می توان نتیجه گرفت که گرایش سیاسی مردم در ساختار حزبی مشخص جای نگرفته و معلوم نیست هر گفتمان سیاسی چه چیزی برای مردم دارد. به همین خاطر مردم در انتخاب سرگردانند. از این رو به مدل قومی و شهرت شخصی روی می آورند.
از طرف دیگر مسأله وقتی حادتر می شود که مردم نیم نگاهی نیز به جریانات سیاسی دارند. اما چون این نیم نگاه سیاسی در ساختار مشخصی قوام نیافته، مدل انتخاب از روی خط سیاسی با مدل قومی و شهرتی آمیخته شده و ملغمه ای شکل می گیرد.
در این مدل آشفته مردم فقط می دانند که می خواهند به توسعه آرمانی دست یابند. همین! آنها به شدت به این علاقه مندند که با نوشتن نام یک نفر بر روی برگه رأی و انداختن آن در صندوق، تحولی ناگهانی صورت گیرد. اما مطمئناً براساس قواعد منطقی چنین تحولی به این سادگی صورت نمی گیرد و مردم هر بار با خاطره عقب ماندگی در شهرستان سعی در انتخابی دیگر می کنند.
همان گونه که در بالا اشاره شد چون در شهرستان ها کنش گری سیاسی توسط احزاب هدایت نمی شود، مناسبات افراد متأثر از منافع فردی و باندی است. این گونه است که برای مثال در قائم شهر پدیده ای دیده می شود که حتی افرادی با سطحی ترین فهم سیاسی را دچار تردید و اغتشاش فکری می کند: برخی نیروهای اصلاح طلب شناسنامه دار، پیش از انتخابات دور دوم به اردوگاه داوطلب دلواپس رفته و از وی اعلام حمایت می کنند. چیزی که با هیچ عقل سلیمی سازگاری نداشته و مشخص نیست با چه منطقی صورت پذیرفت!