شنبه 5 تير 1395-11:28

...من تو را ایستاده می بینم

میثم رنجبر -شاعر آیینی اهل بابل- امسال تنها شاعر مازندرانی بود که در دیدار شاعران با مقام معظم رهبری حضور داشت. او در گفت و گو با مازندنومه از فضای جلسه و آن دیدار می گوید.


مازندنومه؛ سرویس فرهنگی و هنری، رضا شریعتی: میثم رنجبر، شاعر آئینی اهل بابل و مسول واحد آفرینش های ادبی (شعر و داستان) حوزه هنری استان مازندران است که در دیدار امسال شاعران با رهبر معظم انقلاب حضور داشته است. به همین بهانه با این شاعر توانمند گفت وگو کردیم.

* سال های گذشته شاعرانی مثل مریم رزاقی، علیرضا دهرویه، کیاباغستانی و حمید حمزه نژاد از مازندران در دیدار شاعران با رهبری حضور داشتند. آیا امسال شما تنها شاعر مازندرانی در دیدار با رهبری بودید؟
بله، بنده تنها شاعری بودم که به دیدار مقام معظم رهبری رفتم.

*از حال وهوا و فضای جلسه بفرمائید؟
امسال اولین سالی بود که جلسه شعر بدون حضور آقای سبزواری برگزار شد و این بزرگترین فرق آن بود. حضرت آقا در مورد آقای سبزواری و مجاهدت های ایشان سخنانی را مطرح کردند. آقای سبزواری در عرصه تولید سرودهای انقلابی و در بزنگاه ها حضور داشته است. حال و هوای آنجا به گونه ای بود که بلندترین ساعت دیدار با شاعران در آنجا رقم خورد وجلسه از ساعت 19 تا 1 بامداد ادامه داشت.

*چه نکته جالبی در این دیدار نظر شما جلب کرد؟
رهبری به عنوان ولی امر مسلمین و هم به عنوان شاعر حرفه ای و کارشناس شعر به خوبی از پس سوالات شاعران بر آمدند. ایشان قدرت ارائه نقشه راه و تسلط بر شعر معاصر و قدیمی داشته و در خصوص پرورش شاعر انقلابی نگاه مهندسی دارند.

*مجموعه دندان درد شما به چاپ سوم رسید. آیا مجموعه شعرهای دیگری در دست چاپ دارید
بله، دندان درد توسط انتشارات هزاره ققنوس چاپ شد و به انتهای چاپ سوم رسید و گزیده اشعار آئیینی به نام تلواسه های سقا و حسینه های دلها هم دارم. مجموعه ای به نام  فرمانده مجنون که گزیده شعر دقاع مقدس است هم در دست چاپ است.

*آیا قرار بود نزد رهبری شعر بخوانید و قطعه ای در این خصوص آماده کردید؟
5 شعر وغزل آماده کرده و فرستادم که فرصت دست نداد، چرا که 25 شاعر شعر خواندند. 13 تا 14 شاعر پیشکسوت، 5 خانم و چند شاعر از کشورهای همسایه شعر خواندند

*چه شعرهایی؟
یک شعر با این مصراع که  می روی تا که جهان بعد تو حیران باشد که تقدیم به امام علی(ع) شده و شعر دیگر در خصوص شهدای غواص: هان کولی! ببین...

*برای حسن ختام همین دو غزل تقدیمی به غواص ها و امام علی(ع) را برای ما بخوانید.

تقدیم به شهدای غواص که در تیرماه 94پیکر همیشه پاک شان پیدا شد:

هان کولی! ببین در این کف دست، فال من را چه طور می بینی؟!...
من پر از ادعای پروازم، بال من را چه طور می بینی؟!...
ای نگفته ولی به آب زده؛ گفتم و گفتم و فقط گفتم...
قیل تو رفته است تا دریا؛ قال من را چه طور می بینی؟!...
مانده ای آن قدر که در وقتش، آب بر خاک شک بپاشانی
سال تو سال ماهی است اما؛ سال من را چه طور می بینی؟!...
آه ای آب خوب شسته شده! سیب را توی حوض می شویند!!
حال ای باغبان بگو سیب کال من را چه طور می بینی؟!
شب به مهتاب خویش می نازد؛ شاهنامه به قهرمان خودش؛
رستم واقعی دوران هان! زال من را چه طور می بینی؟!
دست های تو بسته بود ولی، من تو را ایستاده می بینم
دست من باز هست اما تو، حال من را چه طور می بینی؟!!!

***

تقدیم به امام علی( علیه السلام)

می روی تا که جهان بعد تو حیران باشد
داغ در سینه ی عدل تو نمایان باشد
 
می روی تا که بکوچد غزل از باغ بهار
چشم تقویم زمان غرق زمستان باشد

می روی تا که به ایمان غزل خنده کنان
کوفه هم با شکمش در گرو نان باشد
 
آه؛ شمشیر ترازوت فقط خواست که تا
سهم هر پنجره یک کوله ی باران باشد

بعد تو دل نمک ریخته را می ماند
زندگی در جدل نان و نمکدان باشد

بعد تو پاک گره خورده به هم این تاریخ
نوک هر نیزه و هر واقعه فرقان باشد
 
نگرانم برسد بعد تو ایامی که
نان و خرمای تو تاریخ مسلمان باشد!!...

نگرانم که جهان پاشنه اش بر گردد
سفره هامان پر از نان یتیمان باشد!!...

نگرانم برسد بعد تو ایامی که
عشق از شرح حضور تو پشیمان باشد!!..

آه؛ اگر کوفه به تجدید بنا تن بدهد
وای اگر مرکز این فاجعه تهران باشد!!!....

آسمان بار امانت... نگرانم نگران....
اولین کشته ی این واقعه قرآن باشد.