پنجشنبه 14 مرداد 1395-5:36
آشنایی ناآشنابه نام امیرپازواری
گزیده سخنرانی علی ذبیحی -پژوهشگر آملی و نویسنده کتاب شرح اشعار امیر کجوری- که هفتم مردادماه 95 در نشست ماهانه ی انجمن حافظ آمل، در سالن «سرای مهر» بیان شد.
مازندنومه، سرویس فرهنگی و هنری: امیر پازواری با تمامی شهرتش در مازندران؛ آشنایی، ناآشناست. پژوهشگران زمان زندگی او را با حدس و گمان، با سند و بیسند؛ از قرن هفتم هجری الی دورۀ افشاریۀ نوشتهاند اما همۀ این موارد فقط در همان محدودۀ حد حدس و گمان باقیماندهاند اما آنچه مبیّن است: امیر زنده در ادب بومی مازندران، و مورد توجه عامه و خاصه است.
امیرپازواری از چند منظر میتواند مورد بررسی قرار گیرد و این به دلیل چند وجهی بودنِ خودِ امیر است چرا که او علاوه بر شخصیتی تاریخی در تاریخ ادب مازندران، در میان مردم و به صورت داستان و افسانه نیز حضور پررنگی دارد. لذا در این نشست سعی میگردد علاوه بر نگاهی اجمالی به خود امیرپازواری، به آثار برجامانده از او نیز پرداخته شود.
امیر با پسوند پازواری
منبع اصلی که از امیر با پسوند «پازواری» یاد میکند کتاب «کنزالاسرار مازندرانی» و سپس کتاب «فرهنگ انجمنآرای ناصری» اثر «رضاقلی خان هدایت» است که پس از کنزالاسرار نوشته شد. اما از آنجایی که او در «تذکرۀ ریاض العارفین» که پیش از کنزالاسرار تالیف شد، «امیر» را «مازندرانی» میداند؛ نوشتۀ او در فرهنگ انجمن آرای ناصری تحت تاثیر کنزالاسرار مازندرانی است. همچنین در «دیوان امیر پازورای»؛ به دلیل رونویسی از کنزالاسرار، عبارت «دیوان امیر پازواری» در آن نیز نوشته شده است. لذا شعرا و پژوهشگرانی که در زمینۀ تاریخ ادبیات رسمی و عامۀ ایران سخن گفتهاند؛ از امیر با پسوند پازواری یاد کردند که استناد آنها به منبع یادشدۀ نخست است.
امیر با پسوندهای غیر پازواری
پیش از آنکه امیر با پسوند «پازواری» شهرت یابد، پسوندهای دیگری به او منسوب بوده که به جهت منتشر نشدن این آثار، در میان مردم همهگیر نشد. البته در خصوص امیر، باید به مسئلهای توجه نمود که «امیر» در میان مردم از یک اسم خاص به اسم عام بدل شده است و اشعاری در قالبِ امیری به او منسوب میشود که ارتباطی میانِ شعر و شاعر وجود ندارد.
امیر با توجه به منابع مکتوب موجود که همگی آنها تا کنون منتشر نیز شدهاند، دارای پسوندهای: تبرستانی، تبری، مازندرانی، ساروی، بابُلکِناری، طبرسی، کُجوری و آملی است.
شعر دیگران در انتساب به امیر و قالب امیری
اشعار امیری در هر گسترهای رنگ و بوی همان گستره دارد. در شهرستانهای نوشهر و نور، برخی از سرودههای منتسب به امیر، به نام شاعرِ بومیسرای دیگرِ مازندران، «رضا خرات (خَرّاط)» است و در منطقۀ «چِلاو» و «سَنگِچال» شهرستان آمل همین قالب اشعار به «اصغر» و «محمد» منسوب شده است. اینگونه انتسابها در کتاب کنزالاسرار نیز قابل مشاهده است و شعر شاعرانی چون «مرعشی»، «نصیری»، «زرگر» از جملۀ آنها میباشند که همگی در قالب «طَبْری tabri» یا «اَمیری amiri» قابل بررسی هستند. امروزه نیز این قالب شعری در اشعار بومی پدر شعر نو فارسی «نیما یوشیج»؛ و استاد «علی هاشمی چلاوی» قابل مشاهده است.
امیرمازندرانی
«امیر» در میان پژوهشگران، یادآور نامِ «امیر تیمور قاجار ساروی» هم است که در زمان محمد شاه و اوایل ناصرالدین شاه قاجار میزیست و «نصاب طبری (مازندرانی)» اثر طبع اوست. صادق کیا، اردشیر برزگر، سید محمد طاهری شهاب و فتحالله صفاری او را «امیر ساروی» معرفی میکنند، اما محمدکاظم گلباباپور او را «امیر مازندرانی» میخواند که در گورستان ملامجدالدین ساری مدفون است. هرچند اکنون مزار او در گورستان مذکور مشخص نیست، این امیر نامدار به «امیرمازندرانی» است و با «امیرپازواری» تفاوت یافته است.
لازم پژوهشگران محترم پسوند مازندرانی را به امیرپازواری برگردانند تا این انحراف لفظی برای امیر تیمورقاجار نیز برطرف شود.
افسانۀ امیر و گوهر
فرهنگ عامۀ مازندران، برای «امیر»، دلبری به نام «گوهر» نیز ساخته و پرداخته است که برخی از آنها، مکتوب نیز شدهاند. در این افسانه آمده است: امیر دهقانی بود که نزد اربابش کار میکرد. او دختری به نام «گوهر» داشت که برای امیر غذا بر سر جالیز میآورد. امیر و گوهر با دیدن یکدیگر، به هم علاقهمند میشوند. در همین اثنا، سواری نقابدار به امیر نزدیک میشود و از او میخواهد كه از جالیزش خربزهای بیاورد. امیر با تعجّب میگوید هنوز زمانِ برداشت خربزه نشده است اما او با اصرارِ سوار، وارد باغ میشود. شگفتزده خربزههای فراوان را انباشته بر هم میبیند. پس خربزهای جدا کرده، برای سوار میآورد. سوار نیز دو قاچ از خربزه را به امیر میدهد تا یکی را خودش بخورد و دیگری را معشوقهاش. امیر همین کار را میکند و هر دو با خوردن خربزه، شاعر میشوند.
امیری و تَبْری
تَبْری، نام لحن و مقامی آوازی در موسیقی مازندران (تبرستان) است که امروزه نام دیگرش یعنی «امیری» با اقبال رسانهها، رواج بیشتری یافته است. این دو نام دقیقاً برابر یکدیگرند و هیچ تفاوتی در ماهیت شعری و آوازی ندارند. اما «تَبْری» (با سکون همخوان دوم) با «تَبَری» (با فتحۀ همخوان دوم) کاملاً تفاوت دارد. «تَبَری» منسوب به تبرستان است و لحنی از موسیقی مازندرانی را در ذهن متبادر نمیسازد.
دیوان مکتوب امیرپازواری
با منتشر شدن کتاب «کهنترین امیریهای مازندران» و برابر قرار دادن اشعار آن با اشعار موجود در کتاب «کنزالاسرار مازندرانی»، میتوان دریافت که اشعار امیر داری منبعی مکتوب بوده است. بیشترِ سرودههای کتابِ کهنترین امیرها در کتاب 2جلدی کنزالاسرار هم وجود دارد و هم اکثر آنها حتی از نظر توالی ابیات نیز با اشعار ثبت شده در کنزالاسرار برابرند. با این قیاس چنانچه منبعی مکتوب هر چند با کتابت جداگانه و حتی ناقص در اختیار گردآورندگان دو اثر- که اولی در اصفهانِ دورۀ صفویه و دومی حدود دویست سال بعد در سنپترزبورگ روسیه منتشر شد- نمیبود چنین هماهنگی اتفاق نمیافتاد.
نمونه همانندی اشعار امیر با دیگر شعرای فارسیسرا
امیرپازواری:
امیر گنه یاری هکنه منه بخت
دوست ره بوینم مه کشه هاکشه رخت
حافظ:
بخت ار مدد دهد که کشم رخت سوی دوست
گیسوی حور گَرد فشاند ر مفرشم
امیرپازواری:
گل من بنه روز دکاشتمه شه دس
هر روز او دامه وره من به شه دس
بورده بشکفه غنچه بیاره مه دس
بورده ناکس دست و نیامو مه دس
باباطاهر:
گلی که خود بدادم پیچ و تابش
به آب دیدگانم دادم آبش
به درگاه الهی کی روا بی
گل از مو دیگری گیره گلابش.
امیرپازواری:
کنتکنزاً گره ره من بوشامه
واجبالوجود علم الاسمامه
خمیرکردۀ آب چهل صبامه
ارزون مفروش دُرّ گرون بهامه
مولانا:
بهر اظهار است این خلق جهان
تا بماند گنج حکمتها نهان
کنتکنزاً گفت مخفیاً شنو
جوهر خود گُم مکن اظهار شو
نمونه اشعار مشابه امیر در گسترۀ البرز
املش، گیلان:
امیر بگوته منی کار چی زار ببییه
امه پوستین کلا به خورد شغال ببییه
همه سکسیلون اطاقدار ببییه
منی خوتنجا پلهومجار ببییه
کتالم، رامسر:
امیر بگوتهیا می کار چی زار بَبویَ
مَنِ خواتِنگا پِلهمچال بَبویَ
مَنِ پوستینکُلا خوردِ شَغال بَبویَ
هَمه ناکس خودِش اَتاقدار ببویَ
تنکابن:
گوتَی امیر گوتیا، می کار چه زار بَبییَه
می خوتَنِجا پَلهَم جا بَبییَه
هر سگ و سیل اطاقدار بَبییَه
می پوستینکُلا خورده شَغال بَبییَه
کندلوس، نوشهر:
امیر گته مه کار چی زار بی یه
مه پوسته کلا شالِ ناهار بییه
کالِ چرمهدار زین سوار بییه
مِنِه پَلیمال پلیمهجار بییه
روستای کِپْ، نور:
رضا گنه جان مه کار چی زار بَوِئه
مه پوسّهکَلا خوردۀ شَغال بَوِئه
مرد بورده کنار نامرد بَمو رویِکار، چی کارِزار بَوِئه
آمل:
امیر گته جان مه کار چی زار بئیه
مه پوسّکلا شال نهار بئیه
کالچرم پوش زین سوار بئیه
بشقاب پلاخوار اطاقدار بئیه
گرجی محله، بهشهر:
امیر گته که مه کار چی زار بئیه
بَپتِه خربزه نصیب شال بئیه
کهنه چرم پوش زین سوار بئیه
بشقاب دِله لِس زین سوار بئیه
من بَخوتِنجا پرچیم کنار بَئیه
سنگسر، سمنان:
امیر بهوته مه کار چه زاره
دِ روز که مِیا بَیتِه هَوا رِه
مِه کوُلی لَمچِقا بَهییِه پاره
مِه سَری پوستِکلا شال ناهاره
روستای پَروَر، شهرستان مهدیشهر، سمنان:
امیرگوته گِه مِنِ کار چه زار بویه
مِنی پوستْکالا شالِ ناهار بویه
کالهچرمهدار، وِه زینِسوار بویه
باشقاب پلاخوار اتاقهدار بویه