سه شنبه 26 دی 1385-0:0
نيت کن،اين نوشته را براي 8 نفر بفرست
يادداشتي از:عبدالصمد زراعتي جويباري
صبح كه بسم اله مي گويي و مي خواهي از درب منزل خارج شوي؛ لاي در و يا درون حياط كاغذي نظرت را جلب مي كند. حتي شايد در روز روشن آن را در خيابان به دستت بدهند. آنرا مي خواني و عباراتي هم چون شيخ احمد خواب ديد! ملا محمد در عالم رؤيا ديد! سيد بحريني مي گويد!
و از اين قبيل نوشته ها كه همگي از پيامبر (ص) و ائمه (ع) نقل خاطره مي كنند و عمده هم حول محور بي حجابي و فساد است و هر كس هم اين برگه را چهل يا بيشتر و يا كمتر چاپ كند! و پخش و ترويج نمايد فلان مقدار دلار و طلا و دينار نصيبش مي شود. بعد به عنوان مثال مي نويسد من كه به اين مقدار گيرم آمد و هر كسي ترويج نكرد؛ با ارايه ي شاهد بي محتوا و نامعلوم آن كس مُرده است!…
به راستي اين اباطيل از كجا سرچشمه گرفته و چرا مورد باور عده اي مردم قرار مي گيرد؟! پشت چنين هزليات چه دستهايي است؟! ضرورت دارد اهل شناخت به كمك بحران عقيده و ايمان مردم بشتابند. اما در اين مجال لازم است توضيحاتي بدهيم. مرحوم دهخدا (خرافات) را چنين معنا مي كند: كه لفظي عربي است و به حكايت هاي شبانه گفته مي شود. به سخنان پريشان و نامربوط هم گفته مي شود. به سخنان بيهوده و پريشان كه خوشايند باشد؛ نيز مي گويند بعد هم چند بيت شعر به عنوان شاهد مثال مي آورد.
ناصر خسرو:
از او مشنو سخن هاي خرافات
كزآن آيد ترا در آخر آفات
حافظ شيرازي:
خيز تا خرقه ي صوفي به خرابات بريم
شطح و طامات به بازار خرافات بريم
خاقاني:
سحر حلال من چو خرافات خود نهند
آري يكي است بولهب و بوتراب شان
اما (خرافات) از زبان قرآن به معناي عقايد و سنت هايي كه به دلايل مختلف و با زمينه هاي خاص، مردم به آن مبادرت مي ورزند؛ گفته مي شود اگرچه «خرافه گرايي» در مشرق زمين طرفداران بيشتري داشت و تاريخ اين گرايش را در سطح گسترده اي بيان كرده است ولي همه ي ملت ها و اقوام حتي غربي ها دچار اين پديده ي هنجار شكن بوده اند و اكنون نيز جوامع بشري مبتلا به اين وضع بوده و هرگز خلاصي نمي يابد.
اما دين، از انسان مي خواهد كه حدود خدا را در حين عمل، كاملا رعايت نمايد لذا مشركين در پاسخ به نبي اكرم (ص) مي گفتند: ما به آيين و عقايد پدران خود پايبنديم و تغيير ملك نمي دهيم. اين اصرار در باقيماندن به وضع جاهليت، نتيجه ي عدم اعتقاد راستين به مبداء هستي است و بشر سرگشته و حيران به گمان كمال جويي به اوهام و خرافه روي مي برد. لذا جامعه ي كم توسعه يافته و يا كمتر تحول ديده با كهنه پرستي بيش تر همراهند.
در واقع عقايد انسان ها به دو صورت قابل بررسي است اول: افكار و عقايدي كه نظري است مثل رياضيات و طبيعيات و علوم ماوراء الطبيعة دوم: افكار و عقايدي است كه بلا واسطه با عمل انسان ها سر و كار دارد. مانند خوبي و بدي اعمال، در قسم اول، پيروي با اوهام، قابل دستيابي نيست و نمي تواند چاره ساز باشد بلكه بايد تابع قواعد علوم و فنون بود پس در هيچ دوره اي انسان ها در اين قسم دچار خرافات نشده اند در قسم دوم كه انسان كمالجو به دنبال سعادت است راه هاي فراواني را بر مي گزيند تا سعادتش را تأمين نمايد و يا لااقل در تأمين آن نافع باشد از اين رو دچار انحراف و كجي مي شود و راه را به اشتباه مي رود.
مرحوم علامه ي طباطبايي (ره) در جلد اول تفسير الميزان صفحه ي 638 مي فرمايد: آدمي از اين نظر كه آرا و نظراتش همه به اقتضاي فطرتش منتهي مي شود؛ فطرتي كه از علل هر چيز جست و جو مي كند او را وا مي دارد كه به استكمال خود بينديشد و به سوي آن چه كه كمال حقيقي است سوقش دهد. آن وقت تسليم خرافات نمي شود مگر اين كه عواطف دروني و احساسات باطني او كه بيش تر در خوف و رجاء است؛ همواره خيال او را تحريك نمايد به اين كه پاره اي از خرافات را بپذيرد به لحاظ اين كه قوه ي خيال صورت هول انگيز و يا اميدوار كننده اي را در ذهن او ترسيم مي كند.
مثل انسان كه در شب تاريكي در بياباني تنهاست. آن گاه اوهام، ذهن او را فرا خواهد گرفت چون تكيه گاهي ندارد. حتي اين موضوع را براي ديگران نيز نقل مي كند و موجب هراس آنان مي شود اين خيال و توهم حس دفاع را در انسان تحريك مي نمايد. تا براي دفع شر آن موجود ساخته ي ذهني و موهوم، چاره اي بينديشد و ديگران را هم وادار مي كند تا براي نجات او از شري كه او تصور مي كند دامنش را گرفته است؛ ياري اش نمايند و چاره اي بينديشند.
اين موجود ـ انسان ـ از قديمي ترين دوره ها، لايزال گرفتار اين گونه خرافات بوده تا امروز نيز دست و پاگيرش مي باشد. در انديشه ي او هيچوقت آراء فطري و حقايق اعتقادي خالي نبوده است. كما اين كه از احساسات و عواطف هم خالي نيست.
در اين گمراهي و توهم گرايي عوامل فراواني دخيل بوده كه در همه ي زمان ها اين عوامل به گسترش و يا بقاي چنين رويه اي دخيل و موثر بوده اند.
اين كه آدم ها چرا در قيد و بند خرافات اند خود بحث مفصلي از نگاه جامعه شناسانه و رفتار شناسي انسان ها در امتداد و تاريخ مُدنيت شان دارد و عمده به استكمال انسان بر مي گردد و ريشه هاي روحي ـ عاطفي و رواني دارد اما آتش بياران معركه را قرآن عالمانِ و دانشمندانِ بي تعهد و فرصت طلب مي داند. كه براي بقاء و گمراهي مردم از مسير درك و بينايي كه منجر به استحكام انديشه هاي بشري مي شود و جا را براي عده اي سلطه جو تنگ مي سازد؛ خرافه پرستي را ترويج مي كنند.
هر چه قدر روش و مرام هاي بشري شرك آميز شود و در جامعه گسترش يابد گمراهي و انحراف بيش تر مي شود. در زمان جاهليت غذاهاي پاك را حرام مي شمردند و تنها به مقتضاي پندارشان جايز مي شمردند كه نمونه تاريخي و ديني آن فراوان است. بهر تقدير تغيير در تكيه گاههاي اعتقادي و پندار غلط در رسيدن به منافع و منابع اخروي و دنيوي از مسيرهاي غير متعارف باعث بدبختي و كج انديشي و سلطه ي استحماق كنندگان، در نتيجه نابودي عقل گرايي و نورانيت دين در جامعه خواهد شد. بنابراين نبايد به اين اراجيف اعتماد نمود. دين و دينداران از نگاه خدا غير از توهمات است. شايد تدبير كنيم و بينديشيم….(bashirnews)