دوشنبه 2 بهمن 1385-0:0
سفرنامه مازندران
گزارش سفر كنسول ابوت به سواحل بحر خزر(1847تا1848)- بهره ششم.(ترجمه دكتر احمد سیف )
یادداشت های بازدید از تاسیسات و نیروهای نظامی روسها در خلیج استرآباد
من در طول 6 تا 14 دسامبر در دهكده گز كه بندر ورود به خلیج استرآباد است، اقامت كردم. یافتن وسیله ای برای گذشتن از آب و رسیدن به جزیره عاشوراده كه روسها در آن تاسیساتی درست كرده اند بسیار دشوار است. ایرانی ها كه هیچ قایقی ندارند و كاپیتان كشتی های تركمان ها و روسها هم بدون كسب اجازه از فرمانده دریائی روسها هیچ ناشناسی را سوار نمی كنند. به همین دلیل من چند روزی معطل شدم تا بالاخره توانستم برای سوار كشتی شدن اجازه بگیرم.
متوجه شدم كه از زمان بازدید قبلی من، شماره ساختمان هائی كه در این جزیره وجود دارد بسیار افزایش یافته است. درگذشته تنها دو خانه ساخته شده از نی وجود داشت و دو یا سه كلبه دیگر. اكنون 26 بنای گوناگون به چشم می خورد. البته تنها 16 تا 18 تایشان را می توان ساختمان به حساب آورد و از چوب ساخته شده اند. بسیاری از این ساختمان ها را به طور خودنمایانه ای برای بازدید من باز كردند ولی در ضمن ، از محتویات بقیه ساختمان ها كه باز نكردند خبر ندارم.
یك بیمارستان كوچك ولی بسیار تمیز را به من نشان دادند كه 12 تا 14 بیمار درآن بستری بودند. یك كلیسا، و محلی برای سكونت كشیش، حمام، نانوائی، دو انبار مهمات كه درواقع لوازم یدكی كشتی را در آن چیده بودند، یك كارگاه آهنگری، یك محوطة مرغداری و محوطه ای كه نشان دهنده یك كوشش ناموفق برای ایجاد یک باعچه است را هم به من نشان دادند. در مركز این محوطه، یك حاملِ پرچم و یك توپ صحرائی كوچك قرار دارد. اگرچه به من گفته بودند كه 300 نفر روسی در این گردان زندگی می كنند ولی در جزیره یا در میان كشتی ها من به تعداد كمی از آدمها برخورد كردم. آن چه من دیده ام با این رقم هیچ سنخنیتی ندارد و من می بایست كل افراد را 150 نفر تخمین می زدم.
كشتی ها شامل یك كشتی دو دكله كوچك به نام « دربند» بود كه دوازده توپ دارد و كشتی دیگر، « آردون» كه هم قدیمی تر و هم كوچك تر است . یك دكل یدكی دارد و به عنوان یك كشتی ذخیره، 8 توپ و 2 توپ گردان بر روی عرشه آن است. ( به من گفته شد كه این كشتی چون خیلی قدیمی است دیگر مورد استفاده قرار نخواهد گرفت). یك كشتی بادبانی كوچك دیگر، به شمارة 8، كه روسها آن را بارج - Barge - نام گذاشته اند كه 4 توپ در دو سمت ودو توپ گردان روی موج شكن خود دارد. كشتی چهارم نوعی كشتی ماهی گیری بود به نام « لیزارد» كه من از آن بازدید نكردم.
ظرفیت دو كشتی آخر بین 60 تا 70 تن بود و به من گفته شد كه كشتی دیگری هم به همین ظرفیت هست كه اكنون در این سواحل نیست. یك كشتی كوچك محلی دیگر، به عنوان كشتی تداركات و با شمارة یك، تنها كشتی ای بود كه در این جا وجود دارد.
كاركنان این گردان شامل یك كاپیتان، به عنوان فرمانده، چهار ستوان، یك گروهبان و تعدادی هم رده های پائین تر بودند.
آن چه من از كشتی رانی روسها در این سفر دیدم به خوبی نشان می داد كه چرا فرماندة روسی دلش نمی خواست و به عمد خودش را قایم كرده بود تا با من ملاقات نكند. به یقین هیچ دلیلی وجود نداشت كه او از نیروی دریائی روسها در بحر خزر احساس غرور كند.
باید بگویم كه دفعه قبل، در بازدیدم در سال 1844 دو كشتی بود كه مرا بسیار تحث تاثیر قرار دادند. در ساختن هیچ یك ازكشتی هائی كه اكنون اینجا هستند از مس استفاده نشده است و یكی از ماموران به من گفت كه این كشتی را با كم دقتی از الواری كه خوب برروی آن ها كار نشده درست می كنند و به همین دلیل، پس از ده سال قدیمی و غیر قابل استفاده می شود.
نیروی دریائی كنونی روسها در بحرخزر، آن طور كه از صحبت های خودم با ماموران فهمیدم به قرار زیر است:
6 كشتی بخار كوچك، 4 تایش ساخته شده از آهن و هر 6 كشتی، تا آنجا كه فهمیده ام، چند توپ كوچك هم دارند.
8 یا 9 كشتی دو دكلی جنگی
6 كشتی بادبانی جنگی كه به تازگی ساخته شده و هر كدام دارای 4 دهانه توپ می باشد.
8 كشتی بادبانی كوچك كه بارج نامیده می شود و هركدام بین 60 تا 70 تن ظرفیت دارند.
2 كشتی حمل و نقل
جمع:30 كشتی
از كشتی های بخار، من درسفر اخیر هیچ كدام را ندیدم و در نتیجه نمی توانم جزئیاتشان را به دست بدهم. بی اطلاعی ایرانی ها در باره مسائل مربوط به كشتی رانی و در خصوص برنامه های گردان روسها باعث شد كه نتوانم از آنها اطلاعاتی در این خصوص به دست بیاورم. یكی از كشتی های بخار كه در سال 1844 مورد بازدید من قرار گرفت، كشتی كوچكی بود به نام « كاما» كه موتورش 40 قوه اسب بخار نیرو داشت، و 4 توپ كوچك هم داشت كه بسار تمیز بود. گمان نمی كنم ظرفیت كشتی های دیگر ازاین مقدار بسیار بیشتر بوده باشد. این كشتی ها ماهی دو بار بین عاشوراده و استراكان مسافرت می كنند ولی در طول زمستان مسافرت ها متوقف می شود.
كشتی های دو دكلی جنگی قرار است رفته رفته با كشتی های جنگی بادبانی جایگزین بشوند ولی از كشتی های دودكلی جنگی بزرگتر در این منطقه نشانه ای نیست.
ذغال مورد نیاز كشتی های بخار را از روسیه - در منطقه ای بین دن و ولگا می آورند و به آن Lignite یا ذغال قهوه ای می گویند. در چند مدت گذشته دولت عرضه این ذغال را از منطقة شاه كوه در استرآباد به روسیها ممنوع كرده بود كه نشان می دهد نه فقط به آنها حسادت می كردند بلكه با آنها روابط خوبی نداشتند .
خلیج استرآباد بسیار بزرگ است و از شرق به غرب احتمالا 50 مایل طول دارد. در عریض ترین نكته، عرض اش 10 مایل است.
عمق آب ولی زیاد نیست و از سه Fathoms [ كمتر از 6 متر] بیشتر نیست ودر كناره ساحل بسیار كم عمق می شود و به همین خاطر با قایق نمی توان به ساحلش رسید. آب چندین نهر ورودخانه به آن می ریزد و به همین دلیل، آبش خیلی شور نیست. درواقع آب سواحل جنوبی بحر خزر تقریبا درهمه جا به همین صورت است ولی در وسط دریاچه، آب بسیار پر نمك است. حدول زیر كه اطلاعاتش از تجزیة یك شیشه آب دریاچه خزر در 1844به دست آمده است از سوی یكی از دوستان - با محبت ناخدا دوهامل [Duhamel] در اختیار من قرار گرفته است.
در هزار گرین grains]] آب دریای خزر مواد زیر وجود دارد
گرین grains]]
اسید كربنیك آزاد 0.244
هیدروژن سولفوره شده 0.711
سالفات آهك 0.455
كربنات آهك و منگنز 0.465
كلرور كلسیم 2.815
كلرور سدیم 5.176
محتویات جامد 13.270
محتویات جامد پس از تبخیر 13.230
تفاضل 0.40
آن آقائی كه آب را تجزیه كرد معتقد است كه این آب، به ویژه به خاطر زیادی هیدروژن سولفوره شده كه دارد بسیار عجیب و غریب است ودر طول تابستان، احتمالا موجب بیماری های زیادی می شود.
در بارةخلیج استرآباد باید اضافه كنم كه صید خاویار هم دارد كه در چند سال گذشته عمدتا در دست ماهی گیران تركمن بوده است ولی به نظر می رسد كه به ازای اجاره سالانه ای معادل 600 تومان می خواهندآن را به روسها اجاره بدهند. من نمی توانم از میزان احتمالی درآمد سالانه صید خاویار تخمینی به دست بدهم چون به شیوه ای مرتب انجام نمی گیرد.
از آن گذشته، تركمانها هیچ گونه حساب و كتاب از صید نگه نمی دارند. در حال حاضر، احتمالا ارزش صید خاویار زیاد نیست ولی در دست روسها، به احتمال زیاد، میزانش قابل توجه خواهد شد. تركمانها ماهی خاویار صید شده را خودشان مصرف می كنند و مازاد و هم چنین تخم ماهی و سریشم سگ ماهی را به كشتی هائی كه از استراخام می آیندمی فروشند.
حالا باید به توصیف امكانات تجارتی كه روسها از زمان سفر پیشین من در سواحل استرآباد ایجاد كرده اند بپردازم. در ساحل، حدودا در سه مایلی گز، نمایندگان كمپانی تجارتی مسكو [ Moscow Trading Company] با استفاده از الوارتعدادی انبار چوبی درست كرده اند كه قسمت بندی شده است و خودشان هم در آن زندگی می كنند. آنها هم چنین یك انبار مشابه را كه حاكم استرآباد ساخته از او اجاره كرده اند. گاردی شامل 80 تفنگدار برای دفاع از كمپانی در این جا ساكن است و قرار است به خرج دولت ایران، برای روسها یك بیمارستان هم ساخته شود. علاوه بر این انبارها، فرمانده روسی یک خانه كوچك، در واقع كلبه ای هم دارد. بر بام انبار كمپانی پرچمی در اعتزاز است و برای راحتی افراد یك برج دیده بانی هم ساخته اند.
من در یك گزارش دیگر به سفارت علیاحضرت ملكه در تهران از امتیازاتی كه روسها در این منطقه به دست آورده اند سخن گفته و توجه را به مشكلات و دردسرهائی كه این امتیازات ممكن است برای ما ایجاد نماید جلب كرده ام. اگر بریتانیا نتواند جلوی این اتفاق ها را بگیرد روسها امتیازات بیشتری به دست آورده و در اداره و حكومت این ایالات نقش تعیین كننده ای بازی خواهندكرد. تا به همین جا روسها امتیازات حقوقی موقت برعلیه ایرانی هائی كه در این رشته ساحلی تردد می كنند به دست آورده اند.
هیج قایقی نمی تواند در این منطقه رفت و آمد نماید مگر این كه از فرماندة روسی یك اجازه كتبی دردست داشته باشد و بهانة آنها هم این است كه در برابر غارت تركمن ها و برای امنیت و ثبات این كار لازم است. قبایل [ تركمنی] كه در سواحل شرقی زندگی می كنند هر چه كه از قدرت روسها بیشتر و بیشتر واهمه دارند به همان نسبت دربرابر حكومت ایران احساس استقلال می كنند.
در یك زمانی در آینده، این وضع برای حكومت ایران بسیار نگران كننده خواهد شد و مداخله نظامی روسها برای كنترل وضعیتی كه حضور خودشان در منطقه ایجاد كرده است، لازم خواهدگشت. روسها طبیعتا می كوشند كه در میان قبایل با پخش پول و یا كنترل شان از دریا و با تكراردائمی این ادعا كه مسئولیت حقوقی امورات دریائی منحصرا با آنهاست، نفوذ به دست بیاورند. روسها اخیرا حتی با حاكم استرآباد در بارة حق او برای كنترل قبایل در رفت و آمد و یا حق گذری كه قایق ها می پردازند وقتی از سواحل تركمن حركت می كنند، در گیر شدند.
درگزارشی كه به نماینده دولت علیاحضرت نوشتم، این مسائل را با حزئیات بیشتر شرح داده ام و در این جا، به این خاطر به این مسائل اشاره كرده ام تا مطلبی را از قلم نیانداخته باشم. اشاره كنم كه روسها در بارة سفر غریبه ها به ویژه انگلیسی ها به این منطقه بسیار حساسیت دارند و حتی ایرانی ها هم، مگر این كه كار تجارتی مشخص و معلومی داشته باشند، نمی توانند در آشوراده لنگر بیندازند.
اگر دیدگاه روسیه فقط این بود كه تجارت این منطقه را راه بیاندازد و یا این كه صادقانه می خواست راهزنان را سركوب نماید، در آن صورت دلیلی نداشت كه نسبت به آمدن غریبه ها به این منطقه این همه حساس باشد و یا حتی حسادت نماید. درواقع می باید، مشوق آن می شد چون تجارت این منطقه طوری است كه در بخش اعظم غیر از روسیه كس دیگری نمی تواند در آن مشاركت نماید. حضور نیروهای نظامی اش در این منطقه هم اگر به خاطر ارایه خدماتی بوده باشد كه به آن اشاره كرده ام، این حضور نظامی نمی تواند مورد پرسش قرار بگیرد.
در مقایسه با دفعه قبل كه در این منطقه بودم، گمان نمی كنم كه تجارت روسیه با این ایالات ساحلی افزایش زیادی یافته باشد. البته در نتیجه نگه داری عرضة كافی، تقاضا برای بعضی از فرآورده ها منظم تر و با ثبات تر شده است. باوجود همة كوششی كه برای افزایش تجارت صورت گرفته است، میزان تجارت این منطقه زیاد نیست. من نمی توانم از میزان كل صادرا ت یا واردات تخمین قابل اطمینانی بدست بدهم همان مشكلاتی كه بر سرراه جمع آوری این گونه اطلاعات در مازندران وجود دارد، در این جا هم هست.
می توان گفت كه میزان تجارت هنوز چندان مهم نیست و با توصیفی كه از اقلام وارداتی موجود است گمان نمی كنم هیچ گاه تجارت این منطقه اهمیت زیادی پیدا بكند. به مرور زمان، برای فروش در بازارهای خراسان و بخش غربی افغانستان احتمال دارد كه تقاضا برای محصولات روسی زیاد شود. ولی من گمان می كنم برای بهره مندی بیشتر از منافع تجارت باید در مشهد یك انبار دائمی كالاهای روسی ایجاد شود كه در تحت حمایت نماینده كنسولی قرار داشته باشد. به نظر می رسد كه روسها خیال دارند در مشهد یك كنسولگری ایجاد نمایند.
در حال حاضر ارزش واردات سالانه از طریق گز، بین 20000 تا 25000 تومان] 10000 تا 12500 لیره استرلینگ] است كه به نظر می رسد حتی همین میزان هم به راحتی به فروش نمی رسد. گفته می شود كه سال گذشته 8 یا 9 كشتی تجاری روسی به این سواحل وارد شد كه ظرفیت شان بین 4000 تا 10000 پوت - یعنی بین 60 تا 150 تن - متغیر بود. ولی بطور كلی، اغلب این كشتی با ظرفیت تكمیل شده نمی آیند. شماری حتی بار نمی آورند بلكه برای صید ماهی به این طرف می آیند.
مشخصات اقلام وارداتی و صادراتی درتحارت با روسیه را در زیر به دست می دهم.
واردات:
لولة آهن، میخ های كهنه، قلاب ماهی گیری، دیگ و آفتابه آهنی، بشقاب های به نام سج [Sadj] كه بوسیله تركمانها برای پختن نان مورد استفاده قرار می گیرد ( احتمال 20000 پوت آهن یا تقریبا، 300 تن).
فولاد تقریبا 1000 پوت
روی، قلع، و آمونیاك
مس و برنز به صورت ورقه
قفل، آئینه، جعبه های رنگ زده شده، نخ و نوار نقره، جیوه، سینی چای، چاقو، قیچی، سوزن وسنجاق، تفنگ مرغ زنی معمولی، و ماشة تفنگ..
پارچه های پشمی و کشمیر و آن چه که باریکه نامیده می شود به مقدار کم. پارچه پنبه ای گلدار، دستمال، دستمال های کناره سفره، چلوارسفید، شال گردن، الیجه ( پارچه ای راه راه که برای مصرف ترکمانها تولید می شود)، روکش تشک، ابریشم نقش دار به مقدار کم.
محصولات بلوری و گلی از نوع نامرغوب
چرم روسی به نام بلغار
چای و قند به میزان بسیار کم.
قرمزدانه و چوب، کاغذ، آرد، زاج، توتیا، پوست سگ آبی و سنجاب
صادرات
پبنه تولید داخل و خراسان به مقدار زیاد
میوه های خشک، از جمله پسته و بادام دامغان، یزد، الو بخارا، مویز، و کشمش، بادام، انجیر نیشابور، قیسی خشک شده دماوند، گردو، نخود، کنجد، برنج، عسل.
پارچه های پشمی زمخت به نام چوکای هزار جریب، نخ های پنبه ای کاشان، پارچه های پنبه ای نقش دار بروجن، خونسار، یزد و غیره. چلوار های زمخت استرآباد، یزد و سمنان، پارچه های ابریشمی ساده یزد، و مشهد، شالهای ابریشمی یزد و کاشان، ابریشم خام، و چلوار رنگی کاشان و نطنز.
ماهی اوزن برون، تخم ماهی، سریشم سگ ماهی
ادویه جات هندی، فلفل، دارچین، میخک
روناس
پوست روباه، شغال، سمور آبی، گربه وحشی
چوب گردو و چنار
کمپانی تجارتی مسکو
تجارت این منطقه عمدتا دردست نمایندگان این کمپانی روسی است که در اغلب نقاط محصولات خود را به فروش می رسانند. البته پارسال، دو تا از این نمایندگان را با مقداری محصولات روسی، به اررش 5 تا 10 هزارتومان به مشهد فرستادند . تا جائی که خبردارم این محصولات هنوز به فروش نرفته است.
من حتی از کسانی که منطقه را خوب می شناسند و قضاوت شان مورد اعتماد است شنیده ام که فروش کل محصولات روسی در گز از 5 یا 6 هزارتومان در سال ( 2500 تا 3000 لیره استرلینگ) بیشتر نیست و بقیه را در انبارها نگاه می دارند. مقدار مشابهی هم برای مصرف شهر استرآباد لازم است. تجاری که از روسها در گز خرید می کنند، دو یا سه تاجر خرده پای ایرانی هستند و چند تا هم دستفروش که از شاهرود می آیند که دروجه عمده قاطرچی اند که محصولات شاهرود را به این منطقه می آورند و از اینجا هم آهن و مواد دیگر می خرند.
از بهار پارسال تا آغاز فوریه امسال، از بنادر روسیه تنها 4 تا کشتی بابار به سواحل استرآباد رسیدند که بار سه تای شان عمدتا آهن آلات بود.
راه اصلی ارسال محصولات روسی به خراسان، راه بارکلا ست، که از گز به شاهرود – که حدودا 20 فرسنگ است- می رود.
من این گزارش درباره تجارت گز را با این یادآوری تمام می کنم که شنیدم که وزیر امور خارجه روسیه در کمپانی تجارتی مسکو منافع شخصی دارد.
در حال حاضر، هیچ تاجر انگلیسی در تجارت بحر خزرو سواحل آن مشارکت ندارد اگرچه در گذشته در رشت و در شیروان نمایندگان تجاری انگلیسی ساکن بودند ومحصولات انگلیسی گاه به استرآباد هم می رسید.حدودا تا بیش از یک قرن قبل، کشتی هائی که در بحرخزر تردد می کردند، اگرهم متعلق به تجار ما نبودند، ولی بارشان محصولات ما بود و حتی از زمان سلطنت ملکه الیزابت ( اول) پرچم انگلیس در این دریا به اهتزار در آمده بود. شرایط بهداشتی نامناسب این سواحل، و اوضاع ناگوار ایالات ایرانی در این منطقه، که نتیجه حکمرانی بد و بهره کشی است، فقر تولید به طور کلی- به غیر از ابریشم گیلان- و نبود حمایت های دفتر کنسولگری عمده ترین مشکلاتی است که برسرراه حضور تجار ما در این منطقه وجود دارد.
اگر این دفاتر کنسولگری در رشت و استرآباد ایجاد شوند، به نظرم محتمل است که که با کشتی هائی که می تواند در انزلی ساخت و به دریا انداخت، می توان محصولات انگلیسی را ارزان تر از قیمتی که محلی ها فعلا می پردازند به مناطق سواحل شرقی و جنوب شرقی و حتی خراسان عرضه کرد. در بخش هائی از سواحل شرقی می توان یک مرکز تجارتی ایجاد کرد که مستقیما با خیوه در ارتباط باشد.
عرضه کردن محصولات به این منطقه می تواند بسیار مهم باشد چون علاوه برجمعیت ساکن این منطقه، تقاضا در میان قبایل هم که در حال حاضر این محصولات را نمی شناسند می تواند ایجاد شود و یک روحیه سوداگری در میان این قبایل وحشی ایجاد شود که هم به نفع خودشان است و هم به نفع همسایگان آنها بطور کلی. می توان تولیدات منطقه پرجمعیت و حاصلخیر بخارا را از طریق راه های آبی رودخانه ای به خیوه ارسال کرده و در آن جا با محصولات انگلیسی مبادله نمود. درهرکوششی برای مشارکت در تجارت این منطقه باید برای مقابله با مخالفت روسها و احتمالا ایرانی ها آماده بود و فعالیت های روسها در خیوه دیریا زود به تغییر حکومت، مناسبات و سیاست بطور کلی در آنجا و مناطق همسایه آن منجر خواهد شد.
ادامه دارد....