يکشنبه 8 بهمن 1385-0:0
استقلال يا آزادي؟
يادداشتي از:محمد جواد اکبرين،محقق و روزنامه نگار بابلي،مقيم لبنان.
يادداشت پيشين با عنوان "بار ديگر استقلال"(5بهمن،roozonline) و اين نظر که "استقلال، تابع متغيري از آزادي است و دخالت خارجي قابل تحمل تر از استبداد داخلي است" مورد نقد جدي برخي از خوانندگان قرار گرفت و باب يک گفت و گوي انتقادي را گشود.
وجه مشترک نقدها آن است که "گويا نگارنده در شرايط کنوني از حمله ي آمريکا به ايران دفاع مي کند و آن را مشروع مي شمارد" و پاسخ روشن اين که "آغاز جنگ به هر بهانه اي، خط قرمز مدافعان حقوق بشر است" و پيامدهاي حمله ي آمريکا به عراق و سر برآوردن دوباره ي تروريسم در افغانستان نيز، کافي است تا هيچ کس از جنگي دوباره استقبال نکند.
اما مسأله اين است که اگر از يکسو، حکومتي همه ي راه ها را بر انتقال قدرت ببندد و بقاي دائمي خويش را با تفسير يا تصويب قوانين متعدد، تضمين کند و از سوي ديگر امکان دخالت خارجي از راه هاي مسالمت آميز و دموکراتيک (و نه جنگ) براي تغيير حکومت خودکامه، وجود داشته باشد چه بايد کرد؟
اين نگراني قابل فهم است که دخالت خارجي مي تواند "استقلال" را مخدوش کند اما اگر دولت حاکم، "بقاي خويش" را با "استقلال" يکسان تلقي کند و ما را به انتخاب ميان آزادي يا استقلال، مجبور نمايد کداميک را انتخاب مي کنيم؟ در منطق مشهور حاکم بر ايران، هرگونه پشتيباني خارجي از يک جريان يا حزب "منفي" و "منافي استقلال" تلقي مي شود تا آن جا که نگاه مثبت جهان به يک موضوع، کافي است تا حاميان آن را سزاوار هرگونه تهمت و توهين و افترا سازد و مخالفت جهان نيز با يک موضوع چنان فضيلت شمرده مي شود که گوئي ما قوم برگزيده ي خداوند و ديگران تجسم شيطان اند وعمل و نظر ما نشانه ي حق؛ و ديدگاه و نگاه ديگران معياري براي شناخت باطل است.
پس از دوم خرداد 76 نيز، همواره غلبه قرائت آزادي ستيز از استقلال و در نتيجه، عدم ارتباط اصلاح طلبان با نهادهاي بين المللي و يا دولت هاي مدافع حقوق بشر، آنها را در مقابل بنيادگرايان به شدت آسيب پذير کرد و اين قرائت، حتي در مرحله ي نظر نيز به صراحت (يا به اندازه ي کافي) نقد نشد.
اگر حمله به يک کشور براي "صدور دموکراسي" يک خطاي تاکتيکي است،پذيرفتن قرائت "آزادي ستيز" از استقلال و پيامدهاي آن، اشتباهي استراتژيک است و تأمل در اين باب يکي از نيازهاي نظري اصلاح طلبان در "دوران گذار" محسوب مي شود.
آنچه گذشت به معناي اعتماد مطلق به نهادها و دولت هاي مدافع حقوق بشر نيست که کارنامه ي آنها نيز نقاط غيرقابل دفاعي دارد؛ اما (علاوه بر تصريح معارف ديني و انساني) تجربه ي تاريخي نيز نشان داده است که از استبداد (حتي با نيت خيرخواهانه) تنها شر توليد مي شود در حالي که از آزادي، هم خير مي تواند توليد شود و هم شر؛ پس عاقلانه و مومنانه آن است که به جاي اينکه به بهانه ي استقلال خواهي، قدم در جاده ي يکطرفه ي شر بگذاريم، آزادي را در صدر بنشانيم و تلاش کنيم تا "خير" آن را براي آباد کردن انسان و ايمان به کار گيريم.(roozonline)