پنجشنبه 4 شهريور 1395-9:6

در نامه شراگیم یوشیج به مازندنومه مطرح شد:

آن چه از نیما دارم را به دوستدارانش ارائه می دهم

شراگیم یوشیج: خوشحالم به اطلاع برسانم که به اتفاق انتشارات بافر قرار بر این شد که تا جائی که در توانم می بینم آنچه را که از متون نیما نزد من است به دوستداران او ارائه دهم.


مازندنومه، سرویس فرهنگی و هنری: کشمکش شراگیم یوشیج -فرزند نیما که در خارج از کشور زندگی می کند- با کوشندگان و ناشران آثار ادبی پدر شعر نوی ایران پایانی ندارد.

پس از چند جدال قلمی و رسانه ای بین شراگیم و سیروس طاهباز و دیگران که از اواخر دهه 70 شمسی آغاز شد و سال پیش با انتقادهای شراگیم علیه محمدرضا شفیعی کدکنی ادامه یافت، امروز نامه ای دیگر از او برای مازندنومه ارسال شد که اصل نوشته با حذف برخی نام ها در زیر می آید:

«انتشارات (ن) که با سود جویی از ماترک دیگران به کار خود ادامه می دهد مدعی ست که با پرداخت رشوه و معاملات زیر میزی، مجوز چاپ می گیرد و به این طریق کتاب مجموعه اشعار نیمای بزرگ را که با تبانی سیروس طاهباز و حالا با ورثه او، بدون عقد قرارداد با من از سال 1364 و در غیاب من اشعار را مغلوط چاپ و منتشر کرده ست تا به حال به چاپ بیستم رسیده که از این ممر به جائی هم رسیده ست که سرانجام با تعهد وتجدید نظر نظارت من بر امور چاپ را از روی شناسنامه کتاب حذف کرده تا بیشتر بتواند سود ببرد .

مجموعه نامه های نیمای بزرگ را که من چند ماه زحمت کشیدم و آن را اصلاح کردم در سال 1376 چاپ کرد و از آن پس با تبانی با ورثه (ط)مشغول سودجوئی های دیگر شد که آثار چاپ نشده دیگر را مغلوط به چاپ می رسانند.

با وجود اینکه نزدیک به بیست سال از انتشار مجموعه نامه ها می گذرد و نایاب است ایشان از تجدید چاپ آن امتناع می کند و در سایت (ن) اعلام کرده که مجموع نامه ها با نام همسر (ط)تدوین و تصحح و چاپ می شود و این هم یک تبانی و یک سود جوئی دیگر ...

خوشحالم به اطلاع برسانم که با اتفاق خوش و آشنائی با اقای وحید پیام نور صاحب و مدیر انتشارات بافر که دارای سوابق درخشان فرهنگی دیگر نیز هستند و من این اشنائی را با نیت خوب پذیرفتم، قرار بر این شد که تا جائی که در توانم می بینم در اصلاح متون سعی داشته و آنچه را که نزد من است به دوستداران ارائه دهم، اما اگر قانونی در جامعه بر قرار بود شاید می شد دستخط اصلی اشعار و آثاری را که (ط) ربوده و اکنون نزد همسرش است، باز پس گرفت و اصلاح کرد، وگرنه این خیانتی بزرگ به ملت ایران و جامعه ادبی این سرزمین و کارنامه ی نیمای بزرگ است.»

*فهرست کتاب ها

شراگیم در ادامه این نامه آورده: فهرست کتاب های ربوده شده توسط طاهباز تا مرداد ماه 1395  به این شرح است:

فروش مجموعه (روجا) اشعار طبری به مجید اسدی، فروش (دو سفرنامه بارفروش و رشت) به علی میرانصاری کارمند سازمان اسناد و از اقوام دکتر شهرستانی رئیس وقت سازمان اسناد که بدون اجازه چاپ ومنتشر کردند، فروش قصه برای کودکان(غول ونقاش) با نقاشی های بهرام دبیری یکبار به کانون و بار دوم به ناشری بنام محمد زهرائی که ایشان فوت می کنند و پسرشان می فروشند به انتشارات (نشرماه ریز)، صفحاتی از میان دفتر یادداشت های روزانه و مطالبی درمورد افراد دیگر، مجموعه نثر در باره شعر و شاعری وارزش احساسات و حرف های همسایه و نمایشنامه ها و قصه های مختلف و کل دستخط اصلی اثار چاپ شده ي نیما ی بزرگ( شعر و نثر) برای سرپوش گذاشتن روی اغلاط و تحریف ها و دستکاری ها با رضا براهنی و کسانی دیگر و همچنین تابلوهای نقاشی کار بهمن محصص و جمشید شیبانی و ضیا پور و مجسمه گچی و عکس های خانوادگی (نیما وعالیه و شراگیم) که به کیومرث درم بخش داده شده و ایشان نمایشگاهی با نام خود برپا می کند و مدعی می شود که عکس هارا خود نیما به ایشان یادگار داده بود. عجب دنیائی ست و به گفته ی نیما بزرگ (چقدر بی چاره ست انسان).

*پیشینه داستان

اما حدود 7 سال پیش محمد عظیمی -نیماپژوه مازندرانی- در مطلبی که در مازندنومه منتشر شد، چنین نوشت: «بر اساس اسناد منتشر شده، نیما در وصیت نامه ای که به تاریخ شب دوشنبه 28 خرداد 1335 برای دكتر حسين مفتاح می نویسد، تنها دکتر محمد معین را به عنوان وارث آثار خود معرفی می کند و با وسواس خاصی که داشت به دكتر ابوالقاسم جنتي عطائي و آل احمد حق می دهد که با او باشند و به شرطي كه هر دو با هم باشند. یکی دیگر از نگرانی های بزرگ نیما، تربیت و تحصیل تنها فرزندش، شراگیم بود و می نویسد که: اگر شرعاً مي توانم قيّم براي ولد خود داشته باشم، دكتر محمد معين قيّم است.

پس از نظارت مستقیم دکتر معین در چاپ کتاب -افسانه و رباعیات- در سال 1339 و بیماری طولانی ایشان، آثار نیما بدون ناظر و وصی نیما، در دست عالیه خانم و شراگیم ماند و پس از سفر تحصیلی شراگیم به فرانسه، این آثار در اختیار زنده یاد سیروس طاهباز قرار گرفت و او به قدر توان خود توانست اشعار و اسناد نیما را به صورت کتاب -با نظارت شراگیم یوشیج و خانم میرهادی، همسر شراگیم- منتشر کند، بدون آنکه طبق وصیت نامه، وارث آثار نیما باشند.

شراگیم یوشیج در مصاحبه ای گفته: برخلاف میل خودم و گفته ی پدرم که به من همیشه می گفت که از مملکت نباید خارج بشی، من خارج شدم. که خارج شدن من از این مملکت لطمه ی خیلی زیادی به من زد. من جمله، از همه مهمتر، آثار نیما بود که آنها را به رسم امانت به یکی از دوستانم (سیروس طاهباز) سپردم که متاسفانه آن امانت دار، ناامن از آب درآمد و آنچه که در اختیارش بود به نفع خودش و به نام خودش تمام کرد... نگرانی من الان این است که اینها کلاً مغلوط چاپ می شوند... ایشان قادر به خواندن خط نیما نبوده و بنابر این کلی از جملات و پاراگرافها رو تحریف کرده است.

مهم ترین لطمه ی مورد نظر و ادعای شراگیم، خیانت در امانت سیروس طاهباز و مغلوط چاپ کردن آثار نیما به علت ناتوانای در خواندن خط نیماست.

درگیری جدی شراگیم و طاهباز از سال 1377 علنی و به مطبوعات کشیده شد. فرزند نیما مدعی است که تمام اسناد نیما را از سال 1362 به علت سفر ناگزیرش از کشور در اختیار طاهباز قرار داده و ایشان در امانت، خیانت روا داشتند و بخش اصلی اعتراض شراگیم مربوط به پرداخت نشدن حق التالیف توسط طاهباز است.

سیروش طاهباز نیز در زمان حیات خود در پاسخی که در مجله ی معیار مرقوم داشت ادعای فرزند نیما را واهی خواند و مدارک و اسنادی را ارائه کرد. شراگیم یوشیج پس از پایان تحصیلاتش در کشور فرانسه، به مدت 17 سال در رادیو تلویزیون ملی ایران مشغول بود و از سال 1362 در ایران اقامت نداشته است.

اکثر کتابهای نیما در طول سالیان اقامت شراگیم در ایران به چاپ رسیده است و نام او به عنوان دارنده ی حق چاپ نوشته شده است و ادعای غلط بودن او بیشتر می تواند ناشی از بی توجهی و نبود نظارت او باشد. البته نمی توان به اشتباه طاهباز بی توجه بود و کار یک تنه ی او را که بدون مشورت و استفاده از ویراستار و نبود نظارت بر چاپ آثار نیما انجام داده است نادیده گرفت.

  کتاب مجموعه ی کامل اشعار نیما یوشیج (فارسی و طبری) در سال 1373 را می توان اوج اشتباهات چاپی و نبود نظارت طاهباز نامید و در حالی که برای نخستین بار اشعار مازندرانی نیما را به چاپ رساند، نام اسفندیار اسفندیاری و علی پاشا اسفندیاری را به عنوان مترجمان اثر ذکر کرده است و بدون غلط گیری و نظارت این افراد به چاپ رساند.

شراگیم یوشیج نیز در برابر اقدام سیروس طاهباز، اقدام به چاپ مجموعه اشعار و آثار برای نخستین بار کرد و تعدادی از اشعار کلاسیک نیما را به کتاب های قبلی افزود که از منظر نوگرایی، ارزش گذاری و بدعت نیما، قابل اعتنا نیست.

جالب اینجاست که علی رغم ادعای شراگیم مبنی بر غلط های فاحش در آثار چاپ شده توسط طاهباز، آثار چاپ شده توسط ایشان هم از این اتهام مبرا نیست....