يکشنبه 4 مهر 1395-10:50
38 سال پیش در چنین روزی
یادها و خاطره های استاد قوام الدین بینایی از واپسین سال تحصیلی حکومت پهلوی.
مازندنومه؛ سرویس اجتماعی، قوام الدین بینایی، مدرس دانشگاه و پژوهشگر، نور: زنگ اول مهر 1357نواخته شد. مدیر مقتدر ما مرحوم شهرزاد از پشت میز ریاست نظاره گر دانش آموزانی بود که توسط معاونش مرحوم یزدی نژاد با نظمی خاص به صف ایستاده بودند.
ابتدا کلام الله مجید قرائت سپس سرود شاهنشاهی نواخته شد. آن گاه سوگند به پرچم، در حالی که نرم نرمک به سمت نقطه اوج تیرک آهنی صعود می کرد، توسط یکی از دانش آموزان از بلندگو قرائت شده، دیگران تکرارمی کردند: من به این پرچم مقدس سوگند می خورم که.... در ادامه جملاتی از نهج البلاغه خوانده می شد.
به این ترتیب مهر 57 آغازشد. هنوز مهر به پایان نرسیده بود که زمزمه های گاه پنهانی بین دانش آموزان ردوبدل می شد و واژه های جدیدی که تا آن روز نشنیده بودیم وهر کسی به ظن خود آن را تفسیرمی کرد؛ تظاهرات، اعتصاب، زندانیان سیاسی، تبعید امام خمینی و مانند این ها.
کم کم همهمه ها اوج گرفت وعلنی شد. اخبار تظاهرات شهرهای بابل، آمل و شهرهای دیگر و تعطیل شدن مدارس با شاخ و برگ فراوان بین بچه ها که در آغازنوجوانی بودند، باشدت و حرارت دهان به دهان می گشت و از اینکه هنوز مدارس ما برقرار بود، احساس شرم می کردند.
روزنامه ها، رادیو و تلویزیون کمی آزادتر شدند وخیلی از نگفتنی ها ر می گفتند. تازه بچه ها فهمیده بودند آن همه تبلیغات شبانه روزی روزنامه ها و رادیو و تلویزیون در مورد خاندان سلطنت دروغی بیش نبود.
روزی معلم تاریخ تعدادی از ما را به گوشه ای کشید و محرمانه گفت: اگر این انقلاب پیروزشود، تمام مطالب کتاب تاریخ معاصر شما در موردسلسله پهلوی دروغ ازآب در می آید.
بالاخره مهرماه گذشت و آبان از راه رسید. واقعه سیزده آبان و تعطیلی دانشگاه ها و حضور دانشجویان نور و شهرهای دیگر در ره پیمایی ها اوج گرفت.
کم کم شهر در آستانه انفجار قرارگرفت، تا اینکه اولین تظاهرات نور با هماهنگی مدیر مدرسه با آموزش و پرورش و حضور دانشجویان بازمانده از تحصیل و بازاریان و مانند این ها اواخر آبان 57 صورت گرفت و شعارهای تندی علیه رژیم پهلوی واقدامات ساواک سر داده شد.
مدارس ما ابتدا نیمه تعطیل و سپس تعطیل شد. تظاهرات تا روزهای پیروزی انقلاب ادامه داشت که خوشبختانه بخشی از آن مکتوب شد.
حجت الاسلام سجادی که در آن زمان سخت مورد توجه مردم به خصوص بازاریان و از شاگردان امام خمینی بود، در برگزاری و تداوم این تظاهرات نقش مهمی داشت.
به هرحال انقلاب پیروز و مدارس بعد از سه ماه تعطیلی بازشد، اما دیگر از آن اقتدار و نظم آهنین خبری نبود و دانش آموزسالاری حاکم بود.
از هر کتاب صفحاتی چند توسط وزارت آموزش و پرورش انتخاب شده، معلمان موظف به تدریس و امتحان ازهمان صفحات محدود مشخص شده بودند.
آن سال آزمون نهایی دبیرستان برای گرفتن دیپلم که به صورت متمرکز و کشوری برگزار می شد، انجام شد.از آن جا که دولت مهندس بازرگان احاطه ای بر امور نداشت، بسیاری از کسانی که سالها حتی ده سال درحسرت دیپلم بودند، در بلبشو و آشفتگی جلسه های امتحانی که حتی بعضی از دانش اموزان با اسلحه سرد و در شهرهای بزرگ با اسلحه گرم که از پادگان ها گرفته بودند، حاضر می شدند، صاحب دیپلم شدند.
اما سال تحصیلی بعد که در کلاس چهارم بودیم، دوباره آن نظم قبل ازانقلاب برقرار شد. طراح سوال دینی ما عبدالکریم سروش بود و بقیه دروس هم از استادان مطرح کشوری بودند. ورقه های امتحانی با کد و رمز خاص در ساری یا امل تصحیح می شد.