سه شنبه 18 آبان 1395-12:49

عضو هیات علمی دانشگاه مازندران:

جنبش باستان گرایی محصول تحقیر ایرانیان است

دکتر رضا شجری: باستان گرایی در ایران پیوسته توام با ضدیت با اسلام نبوده، مثل فردوسی که ضد اعراب است ولی ضد اسلام نیست/ جنبش باستان گرایی محصول تحقیری است که نسبت به ایرانیان روا داشتند. برای همین ایرانیان رفتند به سمت  اینکه ما که هستیم و گفتند ما کوروش داریم، شما ندارید، ما انوشیروان داریم و شما ندارید.


مازندنومه؛ سرویس فرهنگی و هنری، شبنم لشگری: نخستین برنامه ازسلسله نشست های نو اندیشی دینی، با موضوع «تبارشناسی باستان گرایی در ایران» در موسسه بشیر در ساری برگزار شد.

در این نشست که دوشنبه شب اجرا شد، دکتر رضاشجری -عضو هیات علمی دانشگاه مازندران- سخنرانی کرد و در پایان به برخی پرسش های حاضران پاسخ داد. فرازهایی از سخنرانی استاد تاریخ دانشگاه مازندران در زیرمی آید.

*سوالی که در افکار عمومی جریان دارد این است که چطور است که ما تاریخی طولانی و پرشکوه و غنی داریم، ولی کشوری توسعه نیافته هستیم. برای این موضوع می توان دلایل متعددی را برشمرد، اما آنچه که مربوط به جلسه امشب می شود این است که درست است که ما تاریخ داریم، ولی می دانیم که داشتن تاریخ کافی نیست و باید آگاهی هم داشته باشیم

*اقوامی که تاریخ دارند، کودکان شان مثل سالخوردگان شان فکر می کنند و اقوامی که تاریخ ندارند سالخوردگانش مثل کودکان فکر می کنند. این موضوع وابسته به این است که ما نسبت به گذشته آگاهی داشته باشیم. نبود آگاهی از گذشته منجر به این می شود که پیوسته تاریخ تکرار شود.

*دکتر شریعتی می گوید: نفس ظلم برخیزاننده نیست، آنچه که مهم است آگاهی به ظلم است. مارکس هم در این مورد می گوید: تا زمانی که طبقات از طبقه در خود به طبقه برای خود تغییر پیدا نکنند، هیچ اتفاقی نمی افتد.

*اهمیت آگاهی خیلی زیاد است. هیچ حکومتی در عالم واقع ساقط نمی شود، مگر اینکه قبلا" در اذهان سقوط کرده باشد .

*بسیاری از مشکلات ما و خرافاتی که وجود دارد، در تاریخ ریشه دارد و زمانی قابل حل است که از ناخود آگاه حافظه تاریخی به مرحله خود آگاه برسیم.

*باستان گرایی در ایران رشد فزاینده ای داشته است. به عنوان نمونه می توان اشاره کرد به حضور چند هفته پیش مردم در مقبره کوروش و شعارهای ایران گرایی که شکل گرفت و مردم در اطراف مقبره طواف و گریه کردند.

*کوروش چند ویژگی دارد که او را نسبت بقیه پادشاهان ممتازمی کند. به خاطر همین باستان گرایی در ایران حول محور هخامنشیان و کوروش می گردد.

*در مورد کوروش مطالب زیادی را در سایت ها و فضای مجازی می بینید که بسیاری از این ها منسوب به کوروش است، از جمله وصیت نامه و جملات قصار، ولی از کوروش وصیت نامه ای در دست نیست. از کوروش ما فقط استوانه مشهور حقوق بشر را داریم و مطالبی که مورخان یونانی در مورد او نوشتند

*مثل بزرگان دیگر بعد از مرگ کوروش نیز جملات و مطالب زیادی به او نسبت دادند. از منشور کوروش نیز ترجمه های مختلفی وجود دارد که برخی از آنها ترجمه های خطایی است.

*تمرکز منشور به فتح بابل است که چگونه بابلیان را آزاد کرد و کارهایی از این دست.

*چند کلید واژه در این منشور است که آن را به عنوان اولین منشور حقوق بشر ایران معرفی کرده است. اینکه من همه مردم را در انتخاب دین و مکان زندگی آزاد گذاشتم و بعد از آزادی این افراد، هزینه هایی را برای ساخت معبد داد. داد. همین چند مورد نشان دهنده ی این است که کوروش از حاکمان دوره ی خودش چند گام جلوتر بوده، به ویژه اینکه برخوردش با ملل و اقوام متفاوت بوده است. اموال مردم را غارت نمی کرده و آنها را به بردگی نمی گرفته. این موارد بخش کوچکی از مطالب منشور است. بخش دیگر در مورد فتوحات و لشکرکشی ها و کارهای دیگر است .

*اگر می خواهید اطلاعات دقیقی راجع به هخامنشیان پیدا کنید، بهترین راه کتیبه ها هستند. این کتیبه ها ترجمه شده و یکی از این ترجمه ها، ترجمه نازیلا افغانی است

*می دانیم که در دوره پهلوی ایران گرایی را با شدت فراوانی تجربه کرده ایم. قبل از آن در دوره ی قاجار ایران گرایی شروع شد و اوج گرفت.

*در دوره قاجار و در پی شکست های مکرر از روس و انگلیس، این سوال اساسی مطرح می شود که چرا ما عقب مانده ایم؟ دو رویکرد در آن زمان مطرح می شود؛ رویکرد اول فاصله گرفتن از تعالیم ناب اسلامی عنوان می شود و بازگشت به هویت دینی که سردمدار آن سیدجمال الدین اسدآبادی است. گروه دیگر نظریه ی متفاوتی دارند و معتقدند قوم عرب و دین اسلام عامل عقب ماندگی ایرانیان محسوب می شود و چاره را در بازگشت به ایران باستان و تبری از اسلام و عرب می دانند.

*افرادی که دیدگاه دوم را قبول دارند قرار دارند ویژگی های زیر را دارند، در نگهداری دین کهن و پذیرش نکردن دین اسلام و یا قبول مصلحت اندیشانه دین  اصرار دارند. این ها سعی و تلاش آگاهانه در حفظ و توسعه آداب ایرانی وهمچنین  نقد فرهنگ عرب دارند. ذکر تاریخ و افتخارات تاریخی ایرانیان و سعی در زنده نگه داشتن آن و معرفی خود در پرتو شکوه  گذشته و امید به اعاده آن هم ویژگی های این افراد است. این دیدگاه اواخرقرن نوزدهم و در پی شکست های مکرر ایران از روسیه و احساس حقارت ناشی از آن، اکتشافات باستان شناسی در ایران و همچنین تحت تاثیر اندیشه های غربی مورد اقبال قرار گرفت.

*آخوندزاده جزو اندیشمندان باستان گرای عصر قاجار بود که می گوید: قوم عرب ها دینی با خود آوردند که سبب از بین رفتن سعادت ایرانیان شد. وی از دیگر علل عقب ماندگی ایرانیان را الفبایی می داند که اسلام به ارمغان آورد.

*اگر به عباراتی که آخوند زاده به آن اشاره می کند توجه کنیم، درمی یابیم که او عرب و اسلام را برابر می داند و این متفکر ایرانی، بین این دو هیچ تمایزی قائل نیست. آخوندزاده ایرانی الاصل است، ولی تمام زندگی خود را در خارج از ایران به سر برده و در تشکیلات نظامی روسیه بود.

*تصوری وجود دارد که آخوند زاده واقعا بچه ی آخوند بوده که این اشتباه است. پدر او آخوند نبود، بلکه یک پدر خوانده ای آخوند به اسم میرزا علی اصغر داشت که در آثار آخوندزاده به عنوان پدر ثانویه یاد شده. آخوند میرزا علی اصغر، او را به کلاس ملایی می فرستد، ولی او آن جا با فردی آشنا می شود که رای اش را می زند. بنابراین برمی گردد و نه تنها روحانی نمی شود، مسیر دیگری را در پیش می گیرد.

*به جز میرزا فتحعلی آخوندزاده، آخوند کرمانی هم ریشه های عقب ماندگی ایرانیان را حکومت مطلقه ای که تازیان بنا کردند، می داند. او ایرانیان باستان را به عنوان سردفتر دانایی و هوش معرفی می کند و رسوخ عقاید خرافی را بین ایرانیان متوجه اعراب می داند. آخوند کرمانی اعراب را یک مشت تازی برهنه، وحشی و گرسنه معرفی می کند .

*عقاید آخوندزاده و کرمانی شنیده نشد و جمعی را به سمت خودش جلب نکرد. آخوندزاده خیلی افعالش با هم جور در نمی آمد. از سمتی می گفت من ایرانی ام و از طرفی می گوید الفبای عربی را عوض کنیم و به جای آن الفبای لاتین بگذاریم. اندیشه های آخوند زاده ناسیونالیستی اروپایی بود. اروپایی ها ناسیونالیست را گره زده بودند به ضدیت با کلیساو او همان را آورده بود به ایران و آن را گره زده بود به ضدیت با دین.  ارتباط مردم با دین وسیع بود و نتوانستند مطالب آخوند زاده را بپذیرند .

*دوره ی پهلوی رضا شاه و طرفدارانش شعارهای ناسیونالیستی را در دستور کار خود قرار دادند. آن موقع چند روزنامه و نشریه مبلغ افراطی ناسیونالیستی در ایران بودند. روزنامه ایران شرق با مدیریت حسین کاظم زاده و فرهنگستان با مدیریت مشفق کاظمی و آینده با مدیریت دکتر افشار. بعد در دوران پهلوی هم روند ایران گرایی با تمایلات باستان گرایی عرب ستیز شدت بیشتری پیدا کرد. مشهورترین اینها ابراهیم پورداوود، احمد کسروی، صادق هدایت و عبدالحسین زرین کوب زرین کوب بودند.

*زرین کوب آنچه که در «دو قرن سکوت» بیان می کند با چیزی که در کتاب های بعدی می گوید، متفاوت است. کسروی هم به خاطر بحث هایی که در رابطه با ایران و اسلام و مانند این ها گفت جان خود را گذاشت و ترور شد. پور داوود نیز به علت علاقه زیادش به ایران باستان، درس خود را در پاریس نیمه کاره رها می کند و برمی گردد زبان اوستایی را یاد می گیرد و نهایتا علاقه ی خود را به ایران باستان با گرویدن به دین زرتشت تکمیل می کند .

*صادق هدایت علاوه بر بعد داستان نویسی، بعد باستان گرایی پررنگی دارد، به شدت با اعراب و اسلام ابراز کینه و دشمنی می کند و آرزوی برگشت به ایران باستان را دارد. وی همزمان که باستان گراست، مخالف باستان گرایی حکومتی است. پروین دختر ساسان، سایه مغول و مازیار ازجمله نمایشنامه های صادق هدایت است که تم باستان گرایی دارد. کارنامه اردشیر بابکان و نیرنگستان نیز همین طور.

*به دنبال فتح ایران توسط اعراب مسلمان، ایرانیان نومسلمان تلقی می شوند و بسیاری از حقوق و امتیازاتی را که اعراب داشتند، ایرانی ها محروم شدند. جنبش باستان گرایی محصول تحقیری است که نسبت به ایرانیان روا داشتند. برای همین ایرانیان رفتند به سمت  اینکه ما که هستیم و گفتند ما کوروش داریم، شما ندارید، ما انوشیروان داریم و شما ندارید و به همین صورت با استفاده از تاریخ پاسخ درخوری به تحقیرهای اعراب می دادند.

*می خواهم درمورد یک شخصیت در حوزه باستان گرایی که پیشتاز و تندروست، صحبت کنم. بشار بن برد تخارستانی از مادر وقتی متولد می شود نابینا است. در ظاهر مسلمان بوده ولی ایمان راسخی به اسلام نداشت و در برخی از اشعارش اوج ایران گرایی قابل مشاهده است. او به دفعات تعالیم اسلام را به سخره گرفت. بارها بشار را از سرودن شعر در مورد زنان منع می کنند. اعراب می گفتند بشار اشعاری را که درباره زنان سروده، باعث شده تمام دختران شان به گمراهی و فساد کشانده شوند.

* باستان گرایی در ایران پیوسته توام با ضدیت با اسلام نبوده، مثل فردوسی که ضد اعراب است ولی ضد اسلام نیست.

*هالیوود در قالب فیلم سیصد خدمت زیادی به ایران کرد، در صورتی که خیلی ها می گفتند این فیلم را برای تمسخر ایران ساختند. ایران یک کشور مهاجم است که به شرق اروپا حمله می کند. شما چطور می توانید بگویید نیرویی که چند صد هزار نفر را از اینجا به شرق اروپا برد، ساز و کار اقتصادی  و سازمان بروکراسی پشتش نیست؟ در حوزه هنر و معماری هم هنوز هم از دیدن تصویر آنها بهت زده می شویم. همه ی اینها فرهنگ است.