شنبه 27 آذر 1395-7:37

چله شو در مازندران

نگاهی به باورها و آیین های شب یلدا/چله شو در مازندران


مازندنومه؛ سرویس فرهنگی و هنری، دکتر علی رمضانی پاچی: «گت چله شو» -یلدا- جشنی است که همه در نهایت آرامش به کانون خانوادگی و آتش زیر کرسی پناه می برند و تا سحر بیدار می مانند.ایرانیان باستان اعتقاد دارند در این شب اهریمن بیدار است و باید تا طلوع خورشید بیدار باشند..

تاریکی اهریمن است، اما شب را اهریمن نمی دانستند. مردم قدیم اعتقاد داشتند شب، مادر است و تمام برکات را در شب باید جستجو کرد.

زرتشتی ها این شب را تا سحرگاه نیایش می خوانند و همانند شب احیاء شب زنده داری می کنند. در بعضی از نقاط ایران تمثال حضرت علی (ع)را در سر سفره می گذارند.  

جشن گت چله شو در همه ی ادوار تاریخ بوده است؛ پیش از اسلام، پس از اسلام و حتی در دوره ی صفویه که علما جشن ها را کم رنگ کردند، گت چله شو(یلدا) وجود داشت.

بعضی پژوهشگران می گویند خضر می آید تا بذرها را بپروراند. عده ای دیگر می گویند سوشیانت می آید تا به نیاکان آب حیات بدهد، جمعی نیز بر این باورند در گاه شماری باستان در سال چند چله داشتیم؛ چله تابستان، گت چله، خورد چله، چله تولد نوزاد چله، فوت یا اربعین و مانند این ها.

چهل یک باور است که در آیین اسلام از ایرانیان به ارث رسیده است. چهل کمال عقل آدمی، چله نشینی عارفان، چل تاس ، چل کاسه و مانند این ها هنوز هم بین مردم رایج است.

  در باور بعضی از مردم ایران عمو چله زن در این شب به در خانه های آنها می آید. برای همین قبل از غروب آفتاب در خانه ها را باز می گذارند و چراغ روشن و شیر وشکر آماده می کنند. کودکی به بیرون اتاق می رود و سه بار داد می زند: عمو چله جون اجازه هست شام بخوریم؟ ابتدا شیر و شکر را می نوشند. اگر کارها در آن سال به خوبی انجام شود، از عمو چله زن تشکر می کنند. اما اگر کار گره بیفتد می گویند کار ما چله افتاد و عمو چله زن به خانه ی ما نیامد. در زبان مازندرانی هم می گویند: بی صاحاب کار چله دکته!

در شب چله دختری را که سرشار از شور و نشاط است، انتخاب می کنند و او را به پشت بام یکی از خانه ها می برند. یک نفر جارچی در روستا می گردد و می گوید: در منزل فلان کس چله زری است. در بام خانه تخت می زنند. دختر با لباس زر به تخت می نشیند. مانند تازه عروسان به دورش شمع روشن می کنند و زردی خود را به او می بخشند و از او سرخی می خواهند.

 چله زری به آنها نقل و شیرینی می دهد و سپس به دست افشانی و آتش بازی می پردازند.در این شب همگان با لباس نو حاضر می شوند.

در این شب رسم خالوشیره انجام می دهند. اسم دختر های دم بخت را می نویسند و در کلاه می گذارند، یک زن به نام خالوشیره را از قبل انتخاب کرده، می گویند بیاید که اسم دختران را در بیاورد. اولین کسی که اسمش افتاد را به جای چله زری برای سال بعد می نشانند و دست زنان و شادی کنان به جشن ادامه می دهند.

*چله در تقویم مازندرانی ها

در مازندران آغاز چله بزرگ -گت چله- روز اول زمستان و پایان آن روز دهم بهمن است. جدای از چله بزرگ، چله کوچک نیز در آداب مازنی ها قرار دارد.

چله کوچک با نام های پیززنا چله، پیرزناکش، چله پیرزن و پیرزن کش شناخته می شود. مدت این چله بیست روز است که از ده بهمن آغاز تا آخر بهمن ماه به طول می انجامد. در میان روزهای چله کوچک یک روز به نام میرماه نامگذاری شده است.

.روز شانزدهم بهمن ماه روز میر ماه است. شاید به علت اینکه این روز از شانزدهم بهمن واقع شده است برخی به آن هشت هشت می گویند.

به اعتقاد مازنی ها اوج سرما در ایام چله کوچک است.


*چله شو در مازندران

گت چله شو اولین قدم زمستان است و اگر این شب و خوش یمن باشد تا آخر زمستان برای شان خوش یمن است، برای همین آن را محترم می شمارند. مردم در عصر این شب به حمام رفته، سعی می کنند حمام با آب سرد باشد، چون هم بدن شان به سرما عادت می کند وهم پلیدی را از خود دور می کنند.

شب یلدا یا به زبان محلی چله شو بین مازندران آیین و رسوم خاصی دارد. در مازندران شب یلدا بسیار با اهمیت و گرامی داشته می شود.

مردم شهر ساری شب چله را شب خدا می دانند، هر کس در این شب دعایی بکند دعایش مستجاب می شود.

مردم در شب چله مسافرت نمی روند و اگر کسی به سفر رود تا آخر سال در سفر است. اگر کسی گرسنه باشد تا یکسال گرسنه است.

در صبح آخرین روز از ماه پاییز، زنان این دیار به تمییز کردن خانه می پردازند وبرای شام نیز تدارک خاصی می بینند.کمتر بانوی مازنی است که در این شب خوراک اردک، غاز یا بوقلمون به همراه برنج برای خانواده پخت نکند.

بنا به سنت دیرینه چله شو اعضای خانواده و فامیل در خانه بزرگ فامیل گرد هم می آیند و با خوردن هندوانه، ورف شکر -شکر همراه با برف- ورف دشو -شکر همراه با شیره انجیر یا خرمالو یا ازگیل- شب یلدا را می گذرانند.

    در این شب زنان از صبح روز آخر پاییز خانه را برای برپایی یک مراسم سنتی آماده و در این شب حتما برنج پخت می کنند. مردم منطقه اعتقاد دارند که این شب یک شب خوب وشادی آور است و شگون ندارد که بی غذا باشند.

دراین شب بنابه سنت دیرین همه افراد خانواده دور هم جمع می شوند و با خوردن هندوانه، ماست، میوه و آجیل، سرمای فصل زمستان را از خود دور می کنند.

اعتقاد بر این است باخوردن ماست و هندوانه درشب یلدا، هرگز در زمستان سردشان نخواهد شد.

تهیه آجیل نیز از دیگر ملزومات شب نشینی شب یلداست که در مازندران کدبانوهای خانه تخم کدو، سمشکه -تخمه آفتابگردان- وهندوانه تیم -تخم هندوانه- را برای این شب آماده می کنند. شب چره که شامل دانه هایی چون گندم و نخود برشته، تخم هندوانه، کدو، بادام، پسته، فندق، کشمش، انجیر و توت خشک است هم فراموش نمی شود.

برخی خانواده ها درشب یلدا، پس از خوردن شام برای شب نشینی یلدا به خانه خویشاوند بزرگتر می روند. در این شب دختران دم بخت با پوشیدن صورت خود از هفت خانه چیزی می گیرند. باور آن است که اگر کسی آنها را ندید و نشناخت حتما به آنچه که نیت کردند، خواهند رسید.

بانوان هر منطقه از مازندران شیرینی ها مخصوص آن منطقه را درست می کنند. شیرینی هایی مانند پشت زیک، پیس گنده، بادونه و سیو حلوا دراین شب تهیه می شود.

در گذشته به دلیل در دسترس نبودن هندوانه و انار، کدبانوهای خانه این میوه را در آخر تابستان تهیه و در سردخانه ی خانگی نگهداری می کردند تا در چله شو از آن استفاده کنند.

در سال های نه چندان دور مردم روستاها که به بستنی و سایر تنقلات درفصل زمستان دسترسی نداشتند، از مخلوط کردن برف و شکر نوعی فالوده درست می کردند و می خوردند.

 قبل از تناول شب چره، پدر خانه لای قران را می گشاید و یک صفحه از آن را می خواند و برای اموات خود اهل محل از دوست و آشنا درخواست آمرزش از درگاه خداوند می کند.

خوشحال ترین افراد خانه در چله شو بچه ها هستند. اهالی روستاهای مازندران در شادی و مراسم چله شو حال خانواده هایی را که بر اثر وقوع اتفاقی ناراحت کننده نمی توانند دراین شب شادی کنند، رعایت کرده و حتی بزرگان و بستگان درجه یک، شب چله را در میان این خانواده ها سپری می کنند تا بتوانند التیام بخش درد و اندوه آنان باشند.

دراین شب طولانی سرد و برفی، برخی در کنار بخاری های هیزمی و کرسی های گرم، برخی قول و قرارهای زندگی بین افراد و محلی ها تبادل نظر می شود. در این شب، بیشتر شب چره ها مثل حلوا، کیک، شیرینی، گندم برشته حاصل سلیقه و هنر زنان و دختران خانه است و بنا به سلیقه زنان خانه شاخه ای از گل یا سبزه در سفره چله شو قرار داده می شود.

بعضی از خانواده ها جهت مبارکی چنین شبی یک بره نوزاد(ترجیحا سفید رنگ)را جهت خیر و برکت در خانه می آورند. پیران اعتقاد دارند که در این شب زمین نفس می کشد و از این به بعد روزها به اندازه یک جو بلند شده و شبها کوتاه می شود.

همچنین در این شب برای دخترانی که نامزد دارند از طرف داماد، خرجی می فرستند. داماد دراین خوانچه تمام چیزهایی را که برای شب چله لازم است، به اضافه ماهی و مرغ قرار می دهد و بعد از غروب آفتاب به خانه همسر آینده خود می فرستند.

مردم مازندران معتقدند که اگر در این شب ننه سرما گریه کند هوا بارانی و اگر پنبه های توی لحاف را بیرون بریزد برف و اگر گردنبند خود را پاره کند تگرگ می بارد.

افراد خانواده ها هم به شوخی، بذله گویی و گفت وشنود و تفال به دیوان حافظ می پردازند.

در پایان جشن هرنفر با چشم های بسته تعدادی گردو برداشته و هنگام خواب زیر تشک خود گذاشته و صبح گردوها را می شکند. اگر مغز آن سفید و خوب بود نیت اش بر آورده می شود.

شب یلدا در زبان مازندرانی (چله شو) خوانده می شود و شب نخست این چهل شب را (گت چله) می گویند.در این شب زنان خانه از صبح روز آخر پاییز مشغول به کار می شوند، آنها خانه را برای برپایی مراسمی سنتی آماده می کنند.

همه خانواذه ها برای شام حتما پلو می پزند. در اعتقادات مازندرانی ها شب یلدا شب مهم و پر شگونی است و همه افراد خانواده دور هم جمع می شوند و با خوردن هندوانه،ماست، میوه و آجیل (گندم بوده داده، نخود برشته، تخم هندوانه و کدو، بادام، پسته، کشمش، انجیر و توت خشک) و برخی میوه های محلی مانند کنس سرمای فصل زمستان را از خود دور می کنند.

یکی از مهم ترین و خوشمزه ترین شیرینی های مازنی ها در این شب "پشت زیک" است که با کنجد و شکر درست می شود.آنها معتقدند که با خوردن ماست یا هندوانه در شب یلدا، هرگز در زمستان سردشان نخواهد شد.

بسیاری از خانواده ها در شب یلدا، پس از خوردن شام، برای شب نشینی شب یلدا به خانه خویشاوندان بزرگتر می روند.در این شب دختران دم بخت با پوشاندن صورت خود از هفت خانه چیزی می گیرند. اگر کسی آنها را ندید و نشناخت حتما به آنچه نیت کرده اند، می رسند.

قبل از تناول شب چره، پدر خانه لای قرآن را می گشاید و یک صفحه از آن را قرایت می کند، سپس برای اموات خود و اهل محل درخواست آمرزش از درگاه خداوند می کند.

پیران اعتقد دارند که در این شب زمین نفس می کشد و از این به بعد روزها به اندازه یک جو بلند شده و شب ها کوتاه می گردد.

در روستاهای مازندران با اعتقاد بر اینکه خیرات کردن در اول شب زمستان موجب زیاد شدن روزی می شود با کمک کردن به فردی که معروف به "آل" است و با سیاه کردن صورت خود و پوشیدن لباسی که هویتش معلوم نشود با رفتن به در خانه های مردم برای نیازمندان آذوقه زمستان را جمع آوری می کند.

 ‎خواندن داستانهای کهن مازندرانی، شعرهای امیرپازواری شاعر کهن مازندرانی یا امیری خوانی و گرفتن فال حافظ و فال گردو از مهمترین مراسم یلدا در مازندران است.


*باورهای دیگر

ساری:

-‎ در شب چله اگر پیرزن گریه کند هوا بارانی می شود.

-اگر پنبه را از توی لحاف خود بیرون بریزند، برف خواهد بارید.

-‎اگر گردن بند خود را پاره کنند، حضرت صاحب زمان(ع) ظهور می کند و دنیا آخر می شود.

-هرکس در شب چله یک قاچ هندوانه بخورد در طول سال به دندان درد مبتلا نمی شود.

-‎شب چله را شب خدا می دانند و می گویند هرکس در این شب دعا بکند، دعایش مستجاب می شود.

آمل:

‎-در چنین شبی هرکه هندوانه بخورد، در طول سال به خفقان و گرفتگی قلب دچار نمی شود.

-اگر کسی تا صبح کنار جوی بیدار بماند و ظرف مسی را در دست گرفته و مرتب بگوید مثلاً کاسه طلا، کاسه طلا... در سپیده دم کاسه مسی طلا می شود.

شهسوار/تنکابن:

- خوردنی های شب چله باید چهل رقم باشد.

-خوردن هندوانه شب اول چله از گرمای تابستان سال دیگر جلوگیری می کند.

‎بابل:

  در شب یلدا در لحظه ای به خصوص که زمان آن معلوم نیست، تمام موجودات در پیشگاه خداوند سر تعظیم فرود می آورند، درختان خم می شوند، آب های رونده گل آلود می شود و تمام اینها در یک چشم برهم زدن صورت می گیرد و هرکس آرزویی بکند برآورده می شود.

افسانه بابلی:

‎ زن جوانی با شوهر و مادر شوهرش در یک خانه زندگی می کرد. شب چله بعد از اینکه مراسم آن را به جا میاورند، زن و شوهر به اتاق خود می روند که بخوابند. زن رو به شوهر کرد و گفت: من امشب می خواهم تا صبح بیدار بمانم و لحظه ای را که درختان تعظیم می کنند ببینم. شوهر می خوابد و زن جانماز پهن می کند و به نماز خواندن و دعا کردن مشغول می شود و در ضمن چشم از درخت وسط حیاط برنمی گیرد‎تا در لحظه ی موعود به متکای زیر شوهرش اشاره کند و بگوید متکا طلا شو!

 مدتی گذشت و زن ناگهان متوجه شد که درختان خم شده اند، دستپاچه شد و به جای این که بگوید: متکا طلا شو؛ گفت: شوهرم، طلا شو!

‎بی درنگ شوهر خفته و بی خبر طلا شد. بعد از این زن خیلی افسرده و ناراحت شد و پیش خود گفت: جواب مادر شوهر و خویشانم را چه بدهم؟

‎فکری به خاطرش رسید و فوری به حیاط خلوت منزل که آن را پشت حیاط می گویند، رفت وگودالی کند و جسد طلا شده را در آن پنهان کرد.

‎صبح که همه ی اهل خانه از خواب برخاستند، زن از یکایک آن ها سراغ شوهرش را گرفت. آنان هم اظهار بی اطلاعی کردند.

خلاصه یک سالی از این قضیه گذشت و دوباره شب چله فرا رسید. این بار زن از مادرشوهرش خواست تا اتاقی در اختیارش بگذارد که شب را به تنهایی در آن به سر ببرد.

پاسی از نیمه شب گذشت و همه به خواب رفتند و زن به پشت حیاط رفت. زمین را کند و جسد شوهرش را همان طور سراپا طلا بود از گودال در آورده، به اتاق خود آورد.

پهلویش نشست و به خواندن نماز و دعا کردن مشغول شد تا لحظه ی تعظیم فرا رسید. زن بلافاصله گفت: شوهرم آدم شو!

‎چند لحظه ی بعد مرد عطسه ای کرد و از خواب برخاست و رو به زنش گفت: زن!هنوز دعا کردن تو تمام نشده است؟