سه شنبه 7 دی 1395-9:48

پای صحبت‌های قدیمی ترین لوکوموتیوران ایرانی؛

خاطرات قطار دودی تا ورود متفقین به خاک ایران

"حسین جان تقی پور سوادکوهی" متولد اول مهر1305است. اما خودش می‌گوید که چند سال بعد از تولدمان برای مان شناسنامه گرفتند و سن واقعی اش از سن شناسنامه ای بیشتر است. او پیرترین لوکوتیو ران ایران است.


مازندنومه؛ سرویس اجتماعی،فاطمه عربی: تا سرکوچه به استقبال ما آمد. جوان تر از سنش به نظر می‌رسد.  شاید بتوان گفت قدیمی ترین لوکوموتیوران ایران از هم سن و سال‌های خود مرتب تر، منظم تر و سرحال تر است.

 وارد خانه اش که می‌شویم می‌خواهد همه جای آن را به ما نشان دهد و بعد با چای و کلوچه برنجی که سوغات همدان است و نوه پزشک اش برایش سوغات آورده، از ما پذیرایی می‌کند.

ناهارش را آماده کرده، برنج و خورشی که با انار و تخم مرغ است. از ما می‌خواهد ناهار مهمانش شویم. می‌گوید:«قبل از اینکه شما بیاید سه جا دعوت بودم.»

 39سال و 11 ماه و 24 روز در راه آهن خدمت کرده است."حسین جان تقی پور سوادکوهی" متولد اول مهر1305است اما خودش می‌گوید که چند سال بعد از تولدمان برای مان شناسنامه گرفتند و سن واقعی اش از سن شناسنامه ای بیشتر است.

جنگ جهانی دوم و ورود متفقین به خاک ایران

این لوکوموتیوران پیر، خاطرات زیادی از سال‌های کار در راه آهن به یاد دارد. از جنگ جهانی دوم و وورد متفقین به خاک ایران و استفاده از راه آهن برای حمل تسلیحات نظامی متفقین تا حمل100تن اسکناس.

به یاد دارد یک سال پس از ورود او به راه آهن، جنگ جهانی دوم آغاز شد. با آنکه ایران اعلام بی طرفی کرده بود اما چون کشوری وابسته بود، نمی‌توانست آن طور که ادعا کرده، بی طرف باشد.

دوم شهریور1319 او به همراه 63 نفر دیگر در کلاس‌های آموزشی در تهران شرکت کرد. سوم شهریور1320 بود که متفقین وارد خاک ایران شدند و چهارسال ماندند.

24 قطار هزارتنی شامل مهمات از بندر امام/ شاپور وارد خاک ایران و در بندر ترکمن/بندرشاه این تسلحیات با کشتی به شوروری حمل شد. 20شهریور 1320 هم به اندیمشک رفتند تا تسلیحات نظامی آنها را به شمال کشورحمل کنند.

تنها بازمانده آن گروه 64 نفره

پدر او کارمند راه آهن بود و حسین جان به پیشنهاد پدر وارد راه آهن شد. از آن جمع64نفره که جز نخستین لوکوموتیوران‌های کشور بودند، همگی به دیار حق شتافتند و او تنها بازمانده آن دوان است.

ازهمان ابتدا او و سایر همقطارانش استخام رسمی راه آهن شدند. تنها 18 سال داشت که لوکوموتیوران شد و پنج سال بعد یعنی در سال 1324 ازدواج و زندگی مشترک را در منطقه کوهستانی پل سفید آغاز کرد.

با همسرش در یک محله زندگی می‌کردند. حاصل این ازدواج 10 فرزند بود که چهار نفرشان فوت کردند. او اکنون19نوه و14 نتیجه دارد.

خانه او در قدیمی ترین محله ساری و درست در پشت ایستگاه راه آهن، محله سروینه باغ است و سال54 این خانه را ساخته.

چهل سال لوکوموتیورانی بدون حادثه

قدیمی ترین لوکوموتیوران کشور می گوید: «طی این سال‌ها حتی یک سانحه نداشته است و به عنوان لوکوموتیوران نمونه در سطح راه آهن معرفی شد. تنها یک بار سانحه ای در حال وقوع بود که توانست جلوی آن را بگیرد. سال 1335 بود که واگن دیزل از «گدوک» فرار کرد. ترمزها قفل شده بود، مثل ماشین که لنت‌ها داغ می‌کند در قطار هم این شرایط است. توکل کردم به خدا و ائمه اطهار و به هر ترتیبی بود قطار را نگه داشتم. اگر قطار متوقف نمی‌شد ممکن بود با قطاری که از «دوگل» حرکت کرده بود برخورد کرده و حادثه رخ دهد.»

حسین جان تقی پور سوادکوهی ادامه می دهد: «بهترین لوکوموتیوی که در خط شمال قادر بود شیب‌های تند جاده را بکشد «فورشتا»ی آلمانی بود، این لوکوموتیو‌ها را خود آلمان‌ها به ما دادند و بعد در دوره جنگ جهانی دوم بلای جان آنها شد. خط 28 در هزار مسیر شمال کشور خیلی مسیر سختی است. قطارهای معمولی قدرت لازم برای حرکت در آنجا را نداشتند.»

درباره سوخت اولیه لوکوموتیوها می گوید: «سوخت اولیه لوکوموتیوها زغال و مازوت بود،زغال و با نفت سیاه مخلوط می‌کردند و تبدیل به بخار می‌شد. بعد از چهارسال توانست گواهی رانندگی پایه سه و بعد از هشت سال گواهی پایه یک را کسب کرد.»

یکی یکی خاطراتش را به یاد آورده و  تعریف می کند: 29ماه مبارک رمضان 1338 بود. هنوز باید چند قطار حرکت می‌کنند تا نوبت قطار او شود. صبح آن روز همسرش به او می‌گوید برای افطار چند گنجشک شکار کند و او پس از شکار چند گنجشک راهی ایستگاه راه آهن اندیمشک می شود. باهمکارانش مشغول تماشای حرکت قطارها بودند. مامور احضار آمد به من گفت که قطاری از بندر امام" شاپور" حرکت کرد و ساعت2 بعدظهر به ایستگاه اندیشمک می‌رسد و شما باید این قطار را به ایستگاه دورود برسانید.

قطاری با چهار واگن اتریشی نو و دو افسر راه آهن و چهار پلیس به ایستگاه اندیمشک رسیدند. راننده و شاگرد پیاده شدند و بنده به عنوان لوکوموتیوران هدایت این قطار را برعهده داشتم. پس از طی مسیری و گذشت چند ایستگاه باید در ایستگاه دورود جای خود را به راننده دیگری می‌دادم. خسته و خواب آلود  بودم اما گفتند که راننده نیامده و شما باید مسیر را ادامه دهید. قطار را در ایستگاه قم به راننده دیگری تحویل دادم و او هدایت قطار را تا ایستگاه تهران برعهده داشت. آن موقع که مثل الان نبود که قطارها به هم برخورد کنند. اصلا چرا باید قطار به هم برخورد کند؟ آن کسی که مسئول حرکت قطار ها است نباید بگذارد چنین اتفاق های تلخی رقم بخورد و جان عده ای از هموطنان در سانحه رانندگی قطار از بین برود.

تقی پورادامه می‌دهد: «سال34 در اهواز بودم که می‌خواستند لوکوموتیوهای دودی را جمع کنند. از امریکا 70 دستگاه دیزل خریدند. چهل روز آنجا ماموریت داشتم و آموزش‌های لازم را یاد گرفتم.»

می گوید: «از همان ابتدا روی خط خودم حرکت کردم، اهل تشریفات نبودم، قناعت کردم  و پول از کسی قرض نکردم، اما به همه پول قرض دادم. تاکنون حتی یک مورد وام هم دریافت نکردم، زندگی ساده ای دارم. هرآنچه را در زندگی دارم نتیجه تلاش‌های این چند ساله من در راه آهن است. ماهانه 30 ریال حقوق می‌گرفتم البته از این مبلغ 15 قران برای بازنشستگی کسر می‌شد. کار زیاد می‌کردم ،کیلومترهای زیادی را طی کردم تا در چنین روزهایی با آرامش زندگی کنم.»

65سال زندگی مشترک

بعد از بازنشستگی تقی پور و چند راننده دیگر، ماهانه جلسات دورهمی را برگزار می‌کنند. یکی از روزهای تیرماه89  بود که او به اتفاق همکاران بازنشسته اش  قرار دورهمی را در ساحل دریا می‌گذارند. قبل از رفتن همسرش چندین بار به او تاکید می‌کند که«تقی پور، شنا نکنی دریا طوفانیه.»

برای‌مان می‌گوید: «همسرم در طول زندگی اش حتی یک قرص آسپرین مصرف نکرد. من هم به این سن و سال تاکنون قرص و دارویی استفاده نکردم و اگر بیمارشوم دارو جوشانده های گیاهی مصرف می‌کنم. 65 سال باهم زندگی کردیم. همسرم همیشه می‌خواست که یک قسمت  ازپنجره آشپزخانه که پشت یخچال قرار دادشت را پاک کند اما من نمی‌گذاشتم تا که آن روز او از فرصت استفاده کرد به گمانم رفته بود شیشه را پاک کند که جسم بی جانش را پشت یخچال  پیدا کردم.»

قدیمی ترین لوکوموتیوران کشور ادامه می‌دهد: «پدرم112 سال و پدربزرگم 127سال سن داشتند که فوت کردند.»

او رمز طولانی ماندن عمر خود را استفاده از غذاهای سالم، دوری از سیگار و سایر مواد دخانی عنوان کرد. سعی کرده از غذاهای رستورانی استفاده نکند. حتی آن سال‌ها که در راه آهن کار می‌کرد غذای خود را از خانه می آورد.

این پیر دنیا دیده می گوید: «باید مردم دار باشیم. روزی در راس امور بودم و برای خودم برو بیایی داشتم و الان یکجا نشین شده ام، اما به خاطر دوستی با مردم و احترامی که برای مردم قائل هستم دوستان زیادی دارم.»

قدیمی ترین لوکوموتیوران ایران این روزها با"یاکریم" و باغداری خود را مشغول می‌کند. می‌گوید:«50 قطعه یاکریم دارم و سرگرمی من خرید غذا و نگهداری از آنها است. در بعضی از . روزها به باغ خود سرکشی می‌کنم. فرزندانم به نوبت برای مرتب کردن خانه می آیند. نمی‌‎گذارند خانه تنها باشم و هر روز ناهار و شام مهمان فرزندانم هستم. بقیه که راه شان دور است هر روز تلفنی جویای احوال من هستند.»

و ادامه می دهد: «آن سال‌ها که امکانات الان نبود، با چه سختی کار می‌کردیم اما هم کارمان را داشتیم و هم تفریح خود را دو سفر به مکه و کربلا داشتم، سالی یک ماه مرخصی و سفر به مشهد مقدس. الان با وجود این همه امکانات اماهمه جوان‌های مان شب  و روزبه دنبال یک لقمه نان هستند.»

و در پایان این ملاقات، حسین جان تقی پور سوادکوهی -پیرترین لوکوتیوران ایران- در سن 90 سالگی از آرزوها و توصیه هایش می گوید: «خدا اول مرا بیامرزد بعد جانم را بگیرد. از خدا می‌خواهم مرا محتاج و چشم به راه کسی نکند. البته این دعای همیشگی من برای همه است. اعتقاد دارم دعای پدر و مادر همیشه در طول زندگی با فرزندان است. پس تا می‌توانیم به پدرومادر خود احترام بگذاریم.»