سه شنبه 28 دی 1395-9:17

اخلاق و سیاست؛ قواعد و معیارها

در فعالیت های سیاسی واقعیت ها را آن چنان که هست درک کنیم و در برابر آن موضع گیری صریح داشته باشیم، پندارها، پیش داوری ها، تمایلات شخصی، حب و بغض ها مانع از درک و دید واقعیات نشود.


مازندنومه؛ سرویس سیاسی، دکترهادی ابراهیمی، مدرس دانشگاه: در فرهنگ علوم سیاسی هم به کثرت گرایی اشاره شده و هم به چند گرایی سیاسی یا پلورالیسم. بنده ضمن اینکه نقدهایی به این مفاهیم در حوزه سیاست دارم، برخی از آنها را قابل نظریه پردازی می دانم.

اینکه به علایق افراد باید در حوزه های اجتماعی، اقتصادی و سیاسی توجه شود و یا اینکه به سلایق مختلف سیاسی در فعالیت های حزبی و اجتماعی باید توجه کرد، امری پذیرفته شده و پسندیده است.

عمدتاً گروه های اجتماعی و سیاسی به اقتضای منافع خود فعالیت می کنند و اغلب آنها وقتی منافع شان به خطر می افتد و یا توزیع جدیدی از امتیازات در حال واگذاری است دست به فعالیت می زنند، هر چند اختلاف سلیقه ها امری طبیعی و باعث تکامل و پویایی نظام سیاسی می شود.

حادث شدن برخی شکاف ها و تعارضات اجتماعی در فضای سیاسی ایران امروز

قالب این شکاف ها بر اساس تعارضات اجتماعی شکل می گیرد و این عوامل نه تنها باعث چند قطبی کردن جامعه، بلکه باعث خدشه دار شدن اخلاق سیاسی و همسبتگی ملی می شود که باید از منظر جامعه شناسی سیاسی به کشف، توصیف، طبقه بندی و تحلیل ساختاری آن پرداخت.

نظام های سیاسی و اجتماعی در جهت حفظ تداوم و استمرار خود چهار کارویژه اصلی دارند :

یکم : حفظ انسجام و همبستگی اجتماعی

دوم: ایجاد همبستگی و حل منازعه که باید به موجب نظام هنجاری یا حقوقی اعمال شود.

سوم: کارویژه نیل به اهداف که باید به وسیله نظام سیاسی اعمال شود

و چهارم: کارویژه انطباق با شرایط متغیر و جدید که توسط نظام های اقتصادی اعمال می شود.

در چنین شرایطی جوامع همچون سیستمی مکانیکی یا ارگانیکی عمل می کنند و دارای مجموعه ای از اجزا و با یکدیگر مرتبط و بین آنها روابط متقابل و هماهنگ وجود دارد، روابط بر اعمال زور و قدرت شکل نمی گیرد، یعنی سیستم الیگارشی حاکم نیست، بلکه بر مکانیسم همبستگی و مبانی اخلاقی استوار است و این عوامل همبستگی در قالب ارزش ها، هنجارها ، نقش ها و نهادها ایجاد می شود.

برخی از کار ویژه ها درون نهادی و برخی برون نهادی هستند و چنانکه قبلاً به آن اشاره کردم بر اساس ارزشها، هنجارها، نهادها و نقش ها صورت می گیرد.

نظام ارزشی تامین کننده مشروعیت سیاسی است، نظام هنجاری و مجموعه نهادها  وسیله متحقق ساختن نظام ارزشی هستند، نبود هماهنگی میان حوزه های گوناگون جامعه منبع اصلی منازعه سیاسی در بین بازیگران سیاسی است.

  بنده در این مقال به دنبال بررسی شکاف ها و تعارضات موجود در فضای سیاسی ایران امروز نیستم؛ چرا که اعتقاد دارم بررسی و شناخت پیچیدگی ها و شکاف ها و تعارضات جامعه و شناخت گروه بندی ها و نیروهایی که بر اساس خطوط آن شکاف در جامعه ایجاد می شوند و مهمتر از همه شیوه تاثیر گذاری نیروهای اجتماعی بر زندگی سیاسی دارای چارچوب های نظری و روش خاصی است که باید از منظر جامعه شناسی سیاسی مورد بحث و بررسی قرار گیرد.

 شاخص سازی و مفهوم سازی در چارچوب شریعت اسلامی

مبنای قضاوت در این گفتار به دور از تحلیل ها و نظریه پردازی هایی است که عمدتاً توسط متفکران و جامعه شناسان غربی صورت گرفته است.

شاخص سازی و مفهوم سازی مفاهیم اخلاقی در چارچوب آموزه های اسلامی در حوزه سیاست مطمح نظر است که می توان آن را بر مبنای نظریه بازکاوی مورد بحث و مداقه قرار دهم.

البته لازم بود در وهله اول این مشکلات در فضای امروز جامعه ما به درستی شناخته شوند. برای اینکه مشخص شود کدام سخن، شناخت صحیح تری از مسائل اجتماعی به دست داده است، در این شرایط به مجموعه ای از قواعد و معیارها نیاز داشتم تا سخن صحیح را از سخن ناصحیح تمیز دهم و در این عرصه سخن و روشی متقن تر و مطلق تر برای شناخت این پدیده های اجتماعی جزء با بهره گیری از آموزه های قرآنی  و اسلامی پیدا نکردم.

اولاً اینکه: منطق آزاداندیشانه اسلام دارای بنیان قوی است که با آرا و دیدگاه های مکاتب دیگر قابل مقایسه نیست، اعتقاد ما بر این باور است که خدای متعال از رگ قلب به ما نزدیکتر است، نه افعال و گفتار ما در حوزه سیاست از او پنهان است و نه اندیشه ها و نیت ها و حتی وسوسه هایی که از قلب ما می گذرد، توجه به این واقعیت باید ما را بیدار کند و این بیداری ما را با مسئولیت سنگین مان در مقابل رفتارهای سیاسی در دادگاه عدل الهی آشنا کند و از انسان بی تفاوت، موجودی متعهد بسازد.

دوم اینکه: قرآن کریم بهترین وسیله شناخت حق از باطل در تمامی نظامات حیات بشری است به همین جهت در روایتی از پیامبر اکرم (ص) آمده: هنگامی که فتنه ها همچون قسمتی از شب تاریک شما را پوشاند، به قرآن پناه آورید، چرا که هواپرستی از هر نوع بت پرستی خطرناک تر است، بت پرستی از هواپرستی سرچشمه می گیرد تا جایی که مولی متقیان علی (ع) می فرماید: هرگز نه دین با هواپرستی جمع می شود و نه عقل.

سوم اینکه: طبق آموزه های اسلامی، پیامبران رهبران امت ها هستند و تفرقه در موضوع رهبری، موجب تضعیف هر امتی است، رهبر واحد می تواند تمامی نیروهای جامعه را بسیج کند و به آنها انسجام و وحدت برنامه دهد.

از مقام پیامبران که بگذریم در رده های پائین تر رهبری همین اصل حاکم است چرا که عالم ماده سرچشمه کشمکش ها است. اگر نیروی معنوی ایمان، آدمی را رها کند دستیابی به این مهم غیر ممکن است، بنابراین ولایت اصلی ترین محور امت اسلامی و جناحهای سیاسی است. اگر همه مسلمانان پس از پیامبر در این دژ مستحکم داخل می شدند دشمنان اسلام نمی توانستند فجایع بی شماری مانند جنگ های صفین، جمل و نهروان را در سرزمین های اسلامی ایجاد کنند، بنابراین هیچ رابطه ای بالاتر از این رابطه مکتبی نیست، ارتباط با مردان خدا و اولیاء الله تنها از طریق تبعیت و پیروی از آنها است.

چهارم اینکه: در فعالیت های سیاسی واقعیت ها را آن چنان که هست درک کنیم و در برابر آن موضع گیری صریح داشته باشیم، پندارها، پیش داوری ها، تمایلات شخصی، حب و بغض ها مانع از درک و دید واقعیات نشود. به همین دلیل یکی از تقاضاهای معصومان از خدای متعال این بود که خدایا واقعیت ها و موجودات را آنگونه که هست به من نشان بده و این حالت بدون ایمان قلبی و پرهیز از لجاجت ورزی میسور نیست، متاسفانه هوا و هوس های سرکش و تمایلات نفسانی، بزرگترین حجاب و سدّ این راه است.

پنجم اینکه: الکَلَمَ الطَیبَ: به معنای سخن پاکیزه، پاکیزگی سخن به پاکیزگی محتوای آن است و پاکیزگی محتوا به خاطر مفاهیمی است که بر واقعیت های عینی پاک و درخشان تطبیق دارد ، اینکه یکدیگر را با القاب زشت و ناپسند یاد نکنیم و از این طریق آنها را تحقیر کنیم، شخصیت شان را بکوبیم و یا احیاناً از آنها انتقام بگیریم، شریعت ما به صراحت از این عمل زشت نهی کرده و انتساب هر اسم و لقبی را که کوچکترین مفهوم نامطلوبی بردارد و مایع تحقیر مسلمانی است، ممنوع شمرده است.

خیلی وقت ها در عالم سیاست ترور شخصیت، از ترور شخص هم مهمتر است، آبروی برادر مسلمان همچون گوشت تن اوست، در روایات تعبیرات بسیار تکان دهنده ای در این زمینه دیده شده است،پیامبر اکرم (ص) فرمودند: درهمی که انسان از ربا بدست می آورد، نزد خدا از 36 بار زنا بزرگتر است و از هر ربا بالاتر، ریختن آبروی مسلمان است. این مقایسه به خاطر آن است که زنا هر چه زشت باشد جنبه حق الله دارد ولی ربا خواری و از آن بدتر غیبت و ترور شخصیت یک فرد جنبه حق الناس دارد.

ششم اینکه : سخن حق را بگوئیم ، تا اعمال مان اصلاح شود و آن قول سدید است، سخنی که با واقعیت مطابقت دارد لغو و بیهوده نیست اگر فایده ای دارد،فایده اش مشروع است نه مانند سخن چینی و امثال آن.

خدای متعال، گفتار این گونه را مایع اصلاح اعمال و آمرزش گناهان می داند، زیرا وقتی انسان عادت کرد که چنین سخن بگوید دیگر دروغ، غیبت، تحلیل ها و نوشتارهای تفرقه افکن از او صادر نمی شود.

در روایتی از امام سجاد (ع) آمده است که زبان هر انسانی هر روز از اعضاء دیگر احوال پرسی می کند. می گوید چگونه صبح کردید ؟ همه آنها در پاسخ می گویند حال ما خوب است اگر تو بگذاری، سپس اضافه می کند تو را به خدا ، حال ما را رعایت کن، ما به خاطر تو پاداش می بینیم و مجازات نمی شویم ، از این رو خداوند به پیامبر اسلام (ص) می گوید : به بندگانم بگو سخنی بگویند که بهترین باشد ، بهترین از نظر محتوا ، بهترین از نظر شیوه بیان و بهترین از جهت همراه بودن با فضایل اخلاقی و روش های انسانی. به کار بردن تعبیرات توهین آمیز در نوشتار و گفتار خلاف شرع و عقل است.

هفتم اینکه: خودستایی نکنیم ، فضیلت تراشی هم نکنیم، ما انسان ها اگر خودمان را به خوبی بشناسیم و کوچکی خودمان را در عظمت پروردگار بدانیم هرگز در مسیر خودستایی و فضیلت تراشی قدم بر نمی داریم. از این رو غفلت، خودبرتر بینی و تفکرات جاهلی از انگیزه های دیگر این کار زشت است، خودستایی مایه عقب ماندگی است چرا که رمز تکامل ما ، اعتراض به تقصیر و قبول نقص و ضعف ها است. بنابراین شرح صدر داشته باشیم، سخن حق را بپذیریم و آن را رد نکنیم ولو از جناح مخالف ما باشد، البته معنای این حرف پذیرش کورکورانه نیست، بلکه باید با بصیرت نسبت به حق و شناختن راه آن را قبول کنیم. چرا که مقابل شرح صدر، قساوت قلب است .

هشتم اینکه: عزت ملی و انقلابی خود را در همه شئون اقتصادی، فرهنگی و سیاسی در دوستی و ارتباط با دشمنان انقلاب اسلامی و متحدان آنها دنبال نکنیم ، بلکه تکیه گاه خود را ذات پاک خداوندی و ولایت فقیه قرار دهیم که سرچشمه همه عزت ها است، چرا که این جماعت نه عزتی دارند که به کسی ببخشند و نه اگر داشته اند ، سزاوار اعتماد هستند.

ما در شرایط کنونی کشور به حبل الله نیاز داریم، چرا که در شرایط عادی و بدون داشتن مربی و راهنما، در قهر دره طبیعت باقی خواهیم ماند. برای نجات از این دره و درآمدن از این چاه، به رشته و ریسمان محکم نیاز داریم که به آن چنگ زنیم و این رشته محکم است که ما را به تکامل معنوی و مادی می رساند و به این غفلت و بی خبری ما پایان می دهد.