يکشنبه 10 بهمن 1395-9:3
مستندساز برجسته مازندرانی:فعلا روي مازندران متمركزم/ طرح ساخت مستند «کیوس گوران» را در دست دارم
فرشاد فداییان: مقبوليت يا عدم مقبوليت يك مستند در يك يا چند جشنواره يا نظر موافق و مخالف يك يا چند منتقد الزاماً آن مستند را برای من واجد ارزش قطعي يا بیارزشی قطعی نمىكند/ فعلا روي مازندران، متمركزم. طرحي برای ساخت مستندي بلند از «كيوس گوران» با نام «با گوشهای يك قوم» دارم. مستندي با نام «حكايت اوسا احمد نجار و موريانهها» و مستند پژوهشي «چگونه يك كارخانه يك شهر شد» با موضوع پيدايي و نابودي كارخانه نساجي در قائمشهر. البته اگر منابع مالي اينها جور شود.
مازندنومه، سرویس فرهنگی و هنری: توجه به سینمای مستند در چند سال اخیر در جامعه، به ویژه در قشر جوان افزایش یافته است. به همین نسبت تعداد مستندسازان نیز رشد قابل توجهی داشت و تعداد عنوان هایی که در جشنواره های مختلف کسب کردند افزایش یافت.
البته در این زمینه دلایل زیادی را میتواند در نظر گرفت. مانند افزایش جشنوارههای سینمای مستند و افزودن بخش مستند به جشنوارههای گوناگون که در بیشتر شدن میل جوانان به این ژانر از هنر هفتم اثرگذاری زیادی داشت. اما پیش از این توجهها و بیشتر دیده شدن سینمای مستند، هنرمندانی بودند که چراغ سینمای مستند را با تلاش خود روشن نگه داشتند.
«فرشاد فداییان» یکی از این مستندسازان باتجربه و اهل بابل است که تا کنون نزدیک به 80 مستند ساخته است و همچنان در 69 سالگی مشغول پرورش ایدهها و سوژهها برای تولید مستند است.
در ماههای اخیر چندین اکران خصوصی از مستندهای او در مازندران برگزار شد. فداییان این روزها مشغول تولید مستندی به نام «عشاق مزرعه نیشکر» است که کار تصویربرداری آن در روستای ریکنده قائمشهر انجام شده است. با این هنرمند باسابقه مازندرانی درباره مستندهای او و نگاهش به سنیمای مستند به گفتوگو نشستیم:
مستندها همانطور که از نامشان پیداست برخاسته از زندگی عامه مردم هستند. به ویژه مستندهای شما که ارتباط نزدیکی با لایههای مختلف جامعه دارند. فکر میکنید چرا با وجود این نزدیکی، هنوز مستند مخاطب خاص دارد؟ در حالیکه جزیی از عام جامعه در آن به تصویر کشیده میشود.
موضوع مستند، امر واقع است، عام و خاص ندارد. ولي نسبت عام و خاص در مخاطب، مقولهای است كه به زبان و ساز و كار شما در انتقال امر واقع، مرتبط میشود. شما ميتوانيد با موضوع روستا مستند بسازيد، ولي مخاطب روستايي، تحمل و حوصله ديدن فيلم شما را نداشته باشد. يا به عكس! و اينكه چه طور بشود زبان خاص شما در جريان انتقال به حوزه معرفتهاي عام و گاه اندك مخاطب، طيف گستردهتري از آنها را به خود بخواند. اين البته به چيزهاي بسيار ديگري بستگي دارد.
معمولا مستندسازان تعاریف و نگاههای متفاوتی به این ژانر دارند. مثلا برخی مستندسازان مشهور مانند جان گریرسون، مستند را تفسیر خلاقانه واقعیت تعریف کردهاند. از طرفی آثار شما زبان و فرم مستقلی دارد که کمتر در مستندهای دیگران دیده میشود. این نگاه مستقل تعریف مستقلی هم از مستند دارد؟
شما دوجور تعريف میتوانيد داشته باشيد، آنكه «سرمشق»تان باشد و اينكه از دل كار بيروناش بياوريد. ميگويند تعريف بايد «جامع و مانع» باشد؛ جامع بيشترين معنا و مانع معاني غير! خُب، حالا من چهطور ميتوانم در تعريف حرفه خودم، يك مستندساز را، مفسّر بدانم و بشناسم. «تفسير خلاق» را هم به درستي درك نمیكنم. شما يك منظر گسترده امر واقع، پيش رو داريد و قرار است آن را به زبان سينما به يك يا هزاران مخاطب منتقل كنيد. اگر امر تفسير را شما برعهده بگيريد پس سهم او چه میشود؟ درست شايد آن باشد كه او را شريك ديدن خود بكنيد و قضاوت و تفسير را هم برعهده او بگذاريد.
خلاقيت شما در اين ماجرا آنجا خود را به نمايش میگذارد كه آن امر واقع، با ساز و كاری هنرمندانه كه سينما در اختيارتان میگذارد، به مخاطب منتقل شود. در واقع سينمای مستند -نه نيمهمستند و نه غيرمستند- آن است كه امر واقع با زباني هنرمندانه بيان شود. روايت هم الزاماً با تزريق كردن چيزي به نام قصه به زندگي جاري مردم تحت هر نام از جمله جذاب كردن امر واقع يا نمايشي كردن يك اثر مستند، حاصل نميشود. استفاده كردن از مؤلفههاي زبان هنرهاي ديگر مثل درام در نمايش و ادبيات، دور كردن مستند از ماهيت خودش است.
در این نگرش سوژه برای مستند باید جنبهای خاص داشته باشد یا نگاه کارگردان و روایت است که سوژه را خاص میکند؟
هيچ موضوعي برای من خاص نيست. زندگي، زندگی است؛ تلخیها و شيرينیها امری نسبي هستند. آنچه برای من بد و زشت است، ممكن است برای شما و ديگری، آنطور نباشد. براي يك مستندساز، اهميت موضوع، به چاقي و لاغري آن نيست، همه موضوعات اين جهان، موضوعات او هستند، تشخيص اينكه چه امر واقعي، در چه زماني، اهميت و ارزش انتقال دارد يكي از، وظايف اين حرفه است.
آنچه به تعبير شما يك مستندساز را مثلاً «خاص» میكند، توانايی و شناخت اوست از جهان واقع و زبان سينما و لاجرم كيفيت هنرمندانه بيان آنچه بايد در اين حوزه اتفاق بيفتد.
دلیل اینکه بخش عمدهای از امور تولید مستندهایتان را خودتان انجام میدهید چیست؟ به نگاه واحد در همه بخشها اعتقاد دارید یا نگاه نزدیک به هدف خود را در دیگران نمییابید؟
من از اولين مستندم تا امروز همكاراني داشتهام كه بيكم و كاست، همچنان به همكناری با آنان افتخار میكنم. ولي اينكه باور دارم بايد بر همه كارها ناظر باشم و گاه آنها را خودم انجام بدهم، يك روش است.
به نظر شما مستند را باید از چه زاویهای نقد کرد؟ نگاه؟ تکنیک؟ یا اقبال مخاطب و اثرگذاری؟
اگر تعريف درستي از واژه نقد و از اينها كه گفتهايد داشته باشيد هركدام از اين زاويهها، شايسته نقد هستند.
مستندهایی که در سالهای اخیر توسط مستندسازان جوان تولید و پخش شدهاند را به عنوان یک کارشناس چقدر موفق میدانید؟ منظور مستندهایی است که در جشنوارهها حائز رتبه شدند و نظر منتقدان را به خود جلب کردند.
من متأسفانه، فقط تعدادی از مستندهای خوب اين سالها را ديدهام نه همه آنها را. ولي بیشك مقبوليت يا عدم مقبوليت يك مستند در يك يا چند جشنواره يا نظر موافق و مخالف يك يا چند منتقد الزاماً آن مستند را برای من واجد ارزش قطعي يا بیارزشی قطعی نمىكند.
پژوهش در مستند، به ویژه مستندهایی مانند برخی آثار شما که مردم در آن نقش اصلی را دارند چه جایگاهی دارد؟
پژوهش در كار مستند، يك امر فرايندی است؛ حرف را «ميدان» ميزند، نه كتابخانه و نوشتههاي اين و آن؛ اينها را میشود پشتوانه كرد، ولی پژوهش مستند، پژوهش لحظه آخر است!
از اثر تازهتان بگویید که کار تصویربرداری آن تمام شده، «عشاق مزرعه نیشکر».
مصيّب و زهرا، از هفتاد و هشتاد گذشتهاند؛ عشقشان با كار گره خورده، حتا اگر با چاشني رنج. كار است كه به هم كناریشان معنا داده و عشق است كه در اوج خستگی، دستها و پاهاىشان را به حركت واداشته است.
ما مستندسازانی را میبینیم که چند سال روی سوژه تحقیق میکنند و بعد به ساخت آن روی میآورند. به نظر میرسد شما اغلب سوژه را که پیدا کردید، با کمترین امکانات در حداقل زمان، آن مستند را تولید میکنید. مثل «دو زن» یا همین «عشاق مزرعه نیشکر». اگر با این نظر موافقید دلیلش را بفرمایید.
من مستندي را كه پیش از «دو زن» ساختهام 5 سال گرفتارش بودم. منظورم «نود دو منهاي يك» است. هفت سال گرفتار مستند «انگشتهای پای چپ» بودم. 3 سال برای «دريا در خانه، كشتى بر ديوار» زمان صرف کردم و نمونههای ديگر كه كم نيستند. اگر «عشاق مزرعه نيشكر» ر ا همان روز و همان يك روز نميساختم بايد ميرفتم برای سال ديگر. آن وقت زبانم لال، سال ديگر آيا توش و توان مصيب و زهرا، كار سخت مزرعه نيشكر را تاب ميآورد؟!
چه کارهای بومی دیگری در دست ساخت دارید که پس از پروژه «عشاق مزرعه نیشکر» به سراغ آنها خواهید رفت. آیا چند پروژه را با هم تولید میکنید یا ترجیح میدهید یکی یکی ساخته شود؟
فعلا روي مازندران، متمركزم. طرحي برای ساخت مستندي بلند از «كيوس گوران» با نام «باگوشهای يك قوم» دارم. مستندي با نام «حكايت اوسا احمد نجار و موريانهها» و مستند پژوهشي «چگونه يك كارخانه يك شهر شد» با موضوع پيدايي و نابودي كارخانه نساجي در قائمشهر. البته اگر منابع مالي اينها جور شود. من به طور معمول، ادا و قاعدهاي ندارم كه اينطور يا آنطور فيلم بسازم. شده سه تا فيلم را با هم كار كردم و شده يك فيلم را شش ماه گرفتارش بودم.
برای اینکه مستندها خیلی راحت از سوی مردم دیده شوند چه پیشنهادهایی دارید؟ شبکه مستند یک امکان است، دیگر چه؟
ديگر به يك جا فكر نمیكنم. اگر بشود توی قهوهخانه يا مسجد يك روستا، خانه خودم، خانه ديگری و البته اگر شبكههای تلويزيوني، كارها را دستکاری نكنند خيلي خوب است كه از آنجاها هم پخش شود.
*عکس های این گفت و گو مربوط به مستند «عشاق مزرعه نیشکر» در روستای «ریکنده» قائم شهر و عکاس هم «پونه اولادعظیمی» است