دوشنبه 25 بهمن 1395-9:7
پیامدهای انفجار رسانه ای در مازندران
امروز اگر از بسیاری از مردم عادی کوچه و بازار درباره روزنامه ها و هفته نامه های استانی پرسیده شود شاید حتی نامی از آنها را نشنیده باشند چه برسد به آنکه بخواهند آنها را مطالعه کنند. برای همین است که این رسانه های مکتوب در چند سال اخیر به صورت فزاینده ای به سمت مخاطبان خاص گسیل یافته اند.
مازندنومه؛ سرویس اجتماعی، احسان شریعت: در گذشته های دور رسانه های محلی به تعداد انگشتان دست هم نمی رسید. با آنکه فضای مجازی در کار نبوده و حتی میل به خواندن در مردم بیشتر احساس می شد، باز هم تعداد مطبوعات و نشریات محلی بسیار اندک بود.
همان چند نشریه نیز با همان بضاعت اندک تمام سعی خود را می کردند تا با روزنامه های سراسری رقابت کرده و به نیازهای محلی پاسخ دهند. تا اینکه در سال های دهه 80 شمسی اینترنت فضای جدیدی را به روی رسانه گشود. وبلاگ ها، سایت ها و خبرگزاری ها آرام آرام دروازه جدیدی را به روی مخاطبان باز کردند که متفاوت از فضای رسانه های مکتوب جلوه می کرد.
این فضای جدید با هیجانات و اشتیاقات خاصی که ایجاد می کرد آرام آرام گوی سبقت را از رسانه های مکتوب ربوده و مخاطبان آن را کاهش داد. گذشت و گذشت تا اینکه در دهه 90 شمسی رویای فضای مجازی برای فتح میدان رسانه به حقیقت پیوست و شبکه های اجتماعی تقریباً بخش بزرگ نیاز مخاطبان به دریافت اخبار و بازنمایی واقعیت های اجتماعی را پوشش دادند.
در این انفجار رسانه ای بود که کارشناسان از به صدا درآمدن ناقوس مرگ رسانه های مکتوب خبر دادند. به طوری که همه گان آگاهند حتی برخی از مهم ترین روزنامه های ایالات متحده نیز با این مشکل روبرو شدند که از آن جمله می توان به وال استریت ژورنال، یو اس ای تودی و نیویورک تایمز اشاره کرد. روزنامه هایی که در سال های اخیر همواره با کاهش تقاضا روبرو بوده و تقریباً همگی شان به شبکه های اجتماعی مهاجرت کرده اند.
مهاجرت جهانی به شبکه های اجتماعی در مورد جامعه ایران نیز اتفاق افتاده و در حال حاضر کشورمان یکی از بزرگ ترین مصرف کننده های شبکه های اجتماعی محسوب می شود. اما در اینجا اتفاق دیگری روی داده که باز هم کشور ما را نسبت به دیگر کشورها مستثنی می کند.
در حالی که روندهای جهانی حکایت از کم رنگ شدن چاپ رسانه های مکتوب دارد، اما در ایران مسأله به گونه دیگری در حال وقوع است. در چند سال اخیر روند اعطای مجوز و راه اندازی روزنامه های جدید در ایران کمی شگفت آور جلوه می کند. روندی که به طور هرمی به مازندران نیز کشیده شده و این استان نیز در طی چند سال اخیر به طور فزاینده ای شاهد افزایش رسانه های مکتوب بوده است.
در حالی که روندهای موجود حکایت از حذف تدریجی رسانه های مکتوب می کرد، در شرایطی کاملاً معکوس امروز حتی با وجود شبکه های اجتماعی متعدد محلی در سطوح مختلف ولیکن به طرز شگفت انگیزی بر تعداد رسانه های مکتوب افزوده شده و آنها بیش از هر زمان دیگری به چاپ می رسند.
به گواه آمارهای اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان در حال حاضر 9 روزنامه، 41 هفته نامه، 31 ماهنامه، 23 دوهفته نامه و 30 فصلنامه در مازندران به چاپ می رسد که رقم بسیار خیره کننده ای به نظر می آید.
از هر زاویه ای به این آمارهای خیره کننده نگاه شود نمی توان چنین حجمی از رسانه های مکتوب را در یک استان 3 میلیونی توجیه کرد. چه آنکه گسترده اخبار و اتفاقات استان مازندران تقاضای چنین حجمی از رسانه های مکتوب را نکرده و مطمئناً بسیاری از مطالب این رسانه ها با هم همپوشانی خواهد داشت.
شاید نتوان دلیل متقن و قانع کننده ای برای این انفجار رسانه های مکتوب در مازندران یافت، اما ظواهر امر از نوعی رویکرد تجارت مآبانه در این بازار رسانه ای حکایت دارد. رویکردی که سعی می کند با استفاده از نیاز کاذب برخی دستگاه های اجرایی و بهره مندی از رایزنی ها، نقش روابط عمومی سازمان ها را ایفا کرده و در قبال آن به درآمدزایی بپردازد. به همین دلیل باید از یافتن علل و عوامل چنین اتفاقی گذشته و به پیامدهای آن اشاره کرد. پیامدهایی که اتفاقاً در ادامه علل و عوامل قابل بحث بوده و می تواند شرح نگران کننده ای از اوضاع امروز رسانه در مازندران ارائه دهد.
نخستین پیامد منفی چنین انفجاری، کاهش چشمگیر و گاه به صفر رسیدن مخاطبان عام و مهاجرت به سرزمین مخاطبان خاص است. امروز با وجود شبکه های اجتماعی حتی آمار رسانه های مکتوب 20 سال قبل که به تعداد انگشتان دست هم نمی رسید برای استان آمار بالایی محسوب می شود چه برسد به آمار فزاینده امروز.
با کاهش مخاطبان و استقبال نشدن این رسانه ها از سوی گیشه های مطبوعات، این رسانه ها به اجبار به سوی مخاطبان خاص روانه شده و سعی می کنند خود را به آنها عرضه دارند.
مخاطبان خاص نیز اقتضائات خاص خود را داشته و به همین خاطر رقابت تنگاتنگی میان این رسانه ها برای به دست آوردن بازار مخاطبان خاص شکل می گیرد. این گونه است که این رسانه ها تبدیل می شوند به صفحه شخصی تبلیغاتی برای برخی مدیران دستگاه های اجرایی و عکس های نیم صفحه با ژست های انتخاباتی صفحات این رسانه ها را در برمی گیرد.
این بازاری شدن کار روزنامه نگاری پیامدهای نگران کننده ای برای استان در بردارد. از سویی دستگاه های اجرایی نمی توانند پاسخگوی حجم عظیم درخواست ها باشند و به همین دلیل عدالت توزیعی رعایت نمی شود.
ملغمه ای شکل می گیرد که در این میان هرکس باید بتواند گلیم خود را از آب گرفته و گوی سبقت را از دیگری برباید. حتی گاه کار به تهدید نیز کشیده و برخی از رسانه ها از ابزار نقد برای بازاریابی استفاده می کنند تا برخی دستگاه ها را مجبور به همکاری کنند.
بزرگ ترین قربانی این جریان نیز گردش آزاد اطلاعات و نقد سازنده برای توسعه استان است. با این رویه، نقد درست و منصفانه که وظیفه اصلی رسانه از قدیم الایام محسوب می شد رنگ باخته و به جای آن دو سر طیف یعنی افراط و تفریط جایگزین می شود. افراط در تعریف و تمجید از برخی مدیران و تفریط در نقدهای مخرب و بدون پشتوانه. دیدگاه انتقادی و انعکاس صحیح اخبار و فرایندها از بین رفته و به جای آن، نقد شخصیت جایگزین می شود. نقد شخصیت از مخرب ترین رویه های رسانه ای است که می تواند در دراز مدت جنبه های فرهنگی نادرستی را در رفتارهای اجتماعی نهادینه کند.
امروز اگر از بسیاری از مردم عادی کوچه و بازار درباره روزنامه ها و هفته نامه های استانی پرسیده شود شاید حتی نامی از آنها را نشنیده باشند چه برسد به آنکه بخواهند آنها را مطالعه کنند. برای همین است که این رسانه های مکتوب در چند سال اخیر به صورت فزاینده ای به سمت مخاطبان خاص گسیل یافته اند.
گاه در برخی از این رسانه های مکتوب حتی یک خبر، گزارش یا مقاله اجتماعی از اوضاع جامعه و استان نمی توان دید و تمامی صفحه نخست این رسانه ها مشحون از تیترهای مدیران دستگاه های اجرایی است. در شرایطی که شبکههای اجتماعی گوی سبقت را در حوزه خبررسانی از رسانههای سنتی ربودهاند، کارشناسان این حوزه اذعان دارند که تنها راه نجات رسانهها در این شرایط تقویت نگاه تحلیلی است. اما با وضعیتی که امروز در مازندران وجود داشته و رسانه های مکتوب وارد فضای مخاطبان خاص شده اند، نمی توان به نگاه تحلیلی امیدوار بود. گزارش های اجتماعی که اصلی ترین وظایف روزنامه از گذشته تا به امروز بوده تنها در برخی خبرگزاری ها و تعداد معدودی از روزنامه ها و ویژه نامه های استانی یافت می شود.
با این حساب نگرانی بزرگ کارشناسان درباره تهدیدهای فضای مجازی شدت می یابد. چه آنکه وقتی فضای مجازی وظیفه بازنمایی اخبار و روندهای اجتماعی را عهده دار شود می توان بی اعتمادی، هیجان زدگی، مطالب بدون پشتوانه، دروغ های رسانه ای و از همه بدتر نبود نگاه تحلیلی و افزایش تیترخوانی صرف را از این فضا انتظار داشت.
امروز فضای مجازی در حالی افراد را وادار به تیترخوانی و گذرهای سریع از گروه ها و کانال می کند که رسانه های مکتوب کاری در زمینه تقویت نگاه تحلیلی و گزارش خوانی نمی کنند.
مطمئناً خبرنگاران خبره رسانه های شناسنامه دار گزارش های دقیق و انعکاس درستی از وضعیت جامعه ارائه می دهند که برای بهبود عملکردهای اجتماعی بسیار مفیدتر از کانال های فضای مجازی است. اما وقتی رسانه های مکتوب در این عرصه به بازاری شدن گرفتار شده اند چه باید کرد؟
اوضاع نگران کننده افزایش مخاطبان شبکه های اجتماعی انسان هایی به وجود می آورد که دریایی از اطلاعات زودگذر را در طی روز دریافت می کنند اما هیچ عمقی در آن پیدا نشده و حتی اگر قابلیت اعتماد داشته باشد، فایده ای برای بهبود اوضاع اجتماعی نخواهد داشت.