دوشنبه 23 اسفند 1395-1:16

آیا فریادی در حنجره مانده که بر سر دشمن بزنیم؟

 اعضای شورای شهری برای به کرسی نشاندن حرف شان از گزینه روی میزشان -چاقوی میوه خوری- استفاده می کنند، وزیر پرکار و تحصیلکرده دولت در مواجهه با خواست مردم یک شهر کوچک قادر به اداره کردن اعصاب خودش نیست، شخصی را برای فرمانداری معرفی می کنند، قشون می کشند و خشم و نفرت است که پراکنده می شود، راحت دروغ می گوییم، اتهام می زنیم، پرونده می سازیم، بازخواست و حکم صادر می کنیم، از خلاف سنگین هم طیف خود درمی گذریم، اما از نخلف سبک طرف مقابل کوه می سازیم و.... به ما گفته اند: "هرچه فریاد دارید بر سر آمریکا بزنید"، آیا واقعاً فریادی در حنجره ما مانده که بر سر "دشمن" بزنیم؟


 مازندنومه؛ سرویس سیاسی، سید رضا میرقربان نژاد، مداح اهل بیت: هفته گذشته استاندارخراسان جنوبی در جمع هنرمندان، ظاهراً تحت تاثیر جو سالن، حرف هایی زد که البته در حیطه مسئولیت و اطلاعات او نبود و خود ناگزیر به توضیح و پاسخ شد.

ائمه جمعه آن استان هم برای استعفای او دست به تحصن زدند که به نظرم این کار نادرست بود و بیشتر تخطئه نظام را به دنبال خواهد داشت. تحصن، اردوکشی خیابانی و اعتراض این شکلی، تنها در صورت ناکارآمد بودن ارکان نظام، توجیه عقلی دارد.

کسانی که این گونه پیگیر خواسته های خود هستند، خواسته یا ناخواسته به ناکارآمدی نظام اسلامی صحه می گذارند و دقیقاً به همین دلیل، از اعتراضات سال 88 با عنوان "فتنه" یاد می شود؛ یعنی پیگیری مطالبات به غیر از مجاری قانونی.

در این بین امام جمعه بیرجند شاید با همین استدلال باتحصن هم لباسان خود همراهی نمی کند و البته شاید چون عواقب این کار را هم می داند در نمازجمعه حاضر نمی شود و امام جمعه موقت جور آن را می کشد که منجر به تنش هایی هم شد.

البته این بگو مگوها و اختلاف سلیقه ها و یا به تعبیر رهبر انقلاب "تفاوت اجتهادها" هم قابل درک و هم قابل احترام ا،ست ولی آنچه که باید حساسیت جامعه و فرهیختگان و دلسوزان کشور و نظام را برانگیزد، رفتاری است که که در یک کلیپ کوتاه در فضای مجازی به تصویر کشیده شده است و چند روزی است دست به دست می شود؛ جدال مدعی با شیخ!

اگرچه نظیر این رفتار را بارها و بارها و در محیط پیرامون خود بسیار دیده ایم و شاید در دوماه آینده تا انتخابات بیشتر شاهد چنین صحنه هایی باشینم، به نظرم حوادث اخیر باید دقیق تر مورد واکاوی قرار گیرد. فریادهای بی ثمر برخی در "مصلا" و بین امام و ماموم، مقابل دیدگان یک طفل معصوم.

منظورم حفظ شئون مساجد و رعایت احترام این اماکن متبرک است که در سفرهای زیارتی مکرر دیده ام برادران اهل سنت به آن پایبندی بیشتری دارند و در این فضاها با صدای بلند صحبت نمی کنند.

دیده ایم که در برخی کشورها و در بین عوام جامعه، مثلا" بعد از یک تصادف و درگیری و بحث پس از آن، اگر کودکی شاهد ماجرا باشد، به او و روحیه ظریف و لطیف او توجه ویژه کرده و بچه را از صحنه دعوا دور می کنند.

پرسش این جاست: چرا این همه از هم فاصله گرفته ایم؟ چرا این همه از اعتقادات مذهبی و ارزش های اخلاقی دور شدیم؟

به ما گفته اند: "هرچه فریاد دارید بر سر آمریکا بزنید"، آیا واقعاً فریادی در حنجره ما مانده که بر سر "دشمن" بزنیم؟

 اعضای شورای شهری برای به کرسی نشاندن حرف شان از گزینه روی میزشان -چاقوی میوه خوری- استفاده می کنند، وزیر پرکار و تحصیلکرده دولت در مواجهه با خواست مردم یک شهر کوچک قادر به اداره کردن اعصاب خودش نیست، شخصی را برای فرمانداری معرفی می کنند، قشون می کشند و خشم و نفرت است که پراکنده می شود، راحت دروغ می گوییم، اتهام می زنیم، پرونده می سازیم، بازخواست و حکم صادر می کنیم، از خلاف سنگین هم طیف خود درمی گذریم، اما از نخلف سبک طرف مقابل کوه می سازیم و....

      نوروز نزدیک است و صدای پای بهار به گوش می رسد. بیشتر از جورکردن سین سفره هفت سین و ماهی شب عید و کت و شلوار نو و وقت گرفتن از استاد سلمانی، برای نوکردن "اخلاق" و "رفتار" خود اندیشه کنیم.