دوشنبه 21 فروردين 1396-11:21
در دو مراسم جداگانه از سوی دوستداران دانش و فرهنگ؛یاد «منوچهر ستوده» و «علی باباعسگری گرامی داشته شد
بیستم فروردین ماه در دو مراسم جداگانه، دوستداران فرهنگ و دانش، از مقام علمی استادان زنده یاد منوچهر ستوده و علی باباعسگری در دو شهر سلمان شهر و گلوگاه یاد کردند.
مازندنومه؛ سرویس فرهنگی و هنری، محمدعظیمی: دکتر منوچهرستوده برجسته ترین استاد تحقیقات تاریخ و جغرافیای میدانی در روزگار ماست که با آثار گران سنگ خود یادگاران ارزشمندی را برای فرزندان دانش پژوه خود برجای گذاشت.
به مناسبت اولین سال خاموشی استاد ستوده، 20 فروردین ماه 1396 مراسم یادبودی به همت استاد امیرحسین سروی که سال ها همنشین ایشان بوده، با حضور پژوهشگران، نویسندگان، هنرمندان، مسئولان و دوستداران دکتر ستوده در گلزار شهدای تازه آباد سلمان شهر برگزار شد.
در این مراسم پس از قرئت قرآن و فاتحه، سروی با خوش آمد به حاضران با خواندن شعر و نقل خاطره در مورد مقام علمی استاد ستوده صحبت کرد. به علت تقارن این مراسم با بزرگداشت استاد علی بابا عسگری در شرق مازندران، پیام دکتر ستوده که به مناسبت درگذشت استاد عسگری مرقوم کرده بود، قرائت شد.
سروی همچنین از زنده یاد جواد گلکار که از نیکوکاران و دوستان نزدیک دکتر ستوده بود و روز پیش از درگذشت ایشان فوت شده بود، یاد کرد و از طرف خانواده های ستوده، شمشیرگران، کسرایی، طیاب، انوشهر، گلکار، بکتاش، هدایت الله احسانی و رحمان احسانی که نسبت به استاد ستوده توجه جدی داشتند، از شرکت کنندگان در مراسم قدردانی کرد.
در ادامه پیام های استاد کیوس گوران از شاعران تبری سرای مازندران، دکتر حسین اسلامی از محققیان استان، آقای نصری اشرفی محقق و سرمولف دانشنامه و واژه نامه مازندران، محمد عظیمی از پژوهشگران و شاعران استان و مدیر انجمن دوستداران میراث فرهنگی هوتو و آقای عیسا کیانی از شاعران بنام مازندران توسط دکتر مجید اسحاقی قرائت شد.
در بخش بعدی مراسم استاد قوام الدین بینایی -از پژوهشگران مازندرانی- در مورد دکتر ستوده و آثارش سخن گفت و آقای حجت الله نائیج اشعاری در رثای دکتر منوچهر ستوده قرائت کرد.
در آخرین بخش برنامه نیز آقای کثیری -فرماندار عباس آباد- مطالبی پیرامون ارزش علم و دانش و زحمات دکتر ستوده بیان داشت. این مراسم با اهدای فاتحه و گل افشانی بر مزار دکتر منوچهر ستوده پایان یافت.
*پیام ها
-در بهار فصل ها به زیارت مرد همیشه بهاری می آییم که هرگز خزانی برایش نیست و با تحقیقات میدانی و ارزشمندش، بهاران فراوانی را برای فرداهای تاریخ و جغرافیای ایران زمین به یادگار گذاشت. کتاب سترگ ازآستارا تا استارباد تنها یک نمونه ی بی بدیل از زحمات دکتر منوچهر ستوده است که امروز به عنوان نشانه ای از تاریخ دوره ای از شمال ایران است.
امروز هم یک پژوهشگر می تواند با استناد به مشاهدات و نکات دیده شده توسط دکتر ستوده، سیر فرهنگمداری و حرمتگذاری نسل فعلی را نسبت به بازمانده های کهن ببیند.
دکتر ستوده تنها یک راوی اسنادی نبود. مرد راه بود و با کوله باری از تاریخ مکتوب، دشت و دمن و کوه و کمر را با کفش های اراده طی کرد و در این مسیر پر پیچ و خم، یادگاران تازه ای را به نمایش گذاشت. امروز دو سوی مازندران به تکریم مردان عرصه ی تحقیقات میدانی در حوزه ی جغرافیا برخاسته اند که آثارشان، مرجع و ماخذ دانشجویان تاریخ و جغرافیای مازندران است. دکتر منوچهر ستوده، خفته در سلمان شهر غرب مازندران و استاد علی بابا عسگری، آرمیده در گورستان تاریخی سفیدچاه شرق استان، دو سوی چادر سبز جبال البرز را به پاسداری نشسته و به فرزندانشان، صلای مراقبت و حذمتگذاری می دهند. یاد و راهشان گرامی باد. محمد عظیمی
-یکسال گذشت که ایران ستوده نداشت... استادی انسان مدار و ایرانمدار که هرچه داشت و اندوخته و آموخته بود برای مردمش باقی گذاشت تا در عمل و در حقیقت با قلبی آرام به اخرین سفر برود.
ما اگر در شناخت و درک استاد و دیدرک شایسته و بایسته این قله ی بلند ناتوان هستیم به دلیل بلندی قامت این سربلند تاریخ ماست و زمان می خواهد که تا ما بزرگتر شویم و با بزرگ شدن بتوانیم این بزرگان سربلند تاریخ را فهم کنیم. دیری نخواهد پایید که مردم با شایستگی فهم ستودن ستوده ها را بیابند. ستوده ها را ستودن ستودنی است. حسین اسلامی ساروی
-چه با سخاوت، روز و هفته و ماه را به تسبیح بردیم تا به سالمرگ کسی برسیم که جغرافیای ایران را پیمود -تاریخ ایران را نقالی کرد- و همه ی گل پونه های آستارا تا استرآباد در قدم نازنین اش شدند که امروز _ من و مازندران من او را -منوچهر ستوده- را خویش خود بنامیم و به قرابتش به خود ببالیم....!
پیر شوریده ی ما از مستی دمنوشهای ریاحین کوه و همسنگی و همدوشی گذار و گذر و هماوائی چاووشان بهار؛ پامچالها ی جنگلی خرج راه ساخت که سیر و سرود آستارا تا استرآباد میسورش گشت .
و ما ناستوده مردمان روزگار لفاظی که گمشده ی گستره ی سرزمین خویشیم ، آیا قدرشناس ذیقدری چون او بوده ایم ...!؟
شب قدر است و ذیقدری ندیدم
چنان تو صاحب قدری ندیدم...!
به سالروز کوچ به تقدیرت، من که ام _ کجایم ،که سر به آستان خوابگه ات ندارم !؟
البت که هوهو زن و شوریده حال مرا اذن حضور تا به مزارت نمیدهند _ بخت نمیدهد ، که پیرانگی ام را به شکسته پائی برده است !
تازه، مگر دین به خوبی و خدمت ات ، ادا به خزعبلات من میشود ...!
تو منوچهری ..... مینو چهری .... از اهالی رضوان .... و منسوب پیشدادیان !
من کوچه گرد تبری سرای همیشه در حصار محظور .... و همچنان عاشق ....و اگر به دنج درد خویش از تو می گویم خویش ات می پندارم که اسیر ابروی ( ونوشه)ی دیار ما شدی و ماندگار تربت اش!
خوشا به (سرو) و (امیر) سروستان ما که امیرحسین شد و به دربست عشق تو و حق دارد که از تلمذش به درگه پیرانگی ات بگوید و از فخر هم نشینی ات؛ آنگاه که در بروی اغیار بسته بودی ...!
من به کدام گور بودم که آبشخور زلال حضورت دریغم شد؟
حق داشتی استاد که درب سلمان سرای خود را به روی غیر ببستی..... تملق که جاای به درگه سلیمان ندارد....! مثل من ای باید که دست توانمند تو بوسد ...مدح سجایای تو گوید ... ! غوکان شهر ، به که خموشی گزینند و به عفن لاک خود شوند ...چمن ، چاشتگه عندلیبان است و گذرگاه خرامان چکاوکان...!
آی ی ی ی ستوده مرد رها از قید حرافی همچو من !
کاش به مجال حیات و حضورت ، دستت بوسه گاه من میشد که امروز سر به حسرتش می نمی کردم! !
عصر من ، به زیست یکصد ساله ات می بالد ؛ اگر سکوت به شرم دارد و خموشی ی به خجلت ...! ترا ولی چه باک که به هنوزت سر به سیر تاریخ میکنی....!
آی ی ی استاد !
خیابانی، بیابانی نشای نهالی و سنگ و سفالی به نام تو کردن چلیپای چمنی به یادت آراستن ، کفاف چون تو بزرگی نمیدهد ...! از این سر تاریخ تا به بی نهایتش به مانائی حضورت گواهی می دهد و دل انارستانی من که به جیکاجیک بوم سرودش از تو می گوید...! براستی جا برای حضور چنان اوستادی کم بود....!
بی نوای من ، نه دعائی دارد و نه درودی برای روان پاک ات ! من و چنین گزافه گوئی ها که به زخم زبان بیازارمت...!؟
تو اوستادی، تو به دیرسالی تاریخ ، فریادی سخن و سرود مازندی من به چه کار ات می آید ؟
از امیر سروستان ما -امیرحسین سروی -عزیز می خواهم که به نیابت بی مقدار من ، چنگ به خاک ات بیندازد و آواز دلبستگی ام را چنان برآرد که با چنگ و چغانه دلم هماواز شود !
تو اعتبار تاریخ ما بودی و آبروی دیار ما
ما را بهل
جغرافیای ما آبرودارت خواهد بود .....!کیوس گوران)
*نکوداشت استاد علی بابا عسگری در دومین سال خاموشی
روز گذشته به مناسبت دومین سال خاموشی استاد علی بابا عسگری از جغرافیدانان و نویسندگان برجسته معاصر، از سوی خانواده و پژوهشگران مازندران مراسمی در مجتمع فرهنگی اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی شهرستان گلوگاه برگزار شد.
در این مراسم که با استقبال جمع زیادی از فرهنگیان، هنرمندان، مردم و مسئولان همراه بود نسبت به مقام علمی استاد عسگری ادای احترام شد.
پس از قرائت قرآن و پخش کلیپی از زندگی و آثار استاد علی بابا عسگری، دکتر سعید عسگری فرزند برومند ایشان که از مفاخر علمی کشور است، در مورد شیوه ی تدریس، دقت و تلاش فراوان در تحقیقات میدانی و خاطرات علمی استاد، مطالبی بیان کرد.
سپس استاد جهانگیر نصری اشرفی، پژوهشگر و سرمولف واژه نامه تبری و سرپرست دانشنامه مازندران در مورد ارزش علمی و تحقیقات میدانی استاد عسگری و نقشی که کتاب سترگ اشرف البلاد در آگاهی بخشی به آثار بعدی تاریخ و جغرافیای مازندران داشته، سخنرانی کرد.
در پایان مراسم امام جمعه گلوگاه نیز از مقام علمی استادعسگری تجلیل کرد.
نقش ارزشمند استادعلی بابا عسگری در تعلیم و تشویق دانش آموزان و دانشجویان شرق مازندران با حضور چشمگیر اهالی گلوگاه و شاگردان این معلم فرهیخته در مراسم نشان از حرمتگذاری به مردی بود که به زادگاهش عشق می ورزید و با آثار فراوانی که به یادگار گذاشت، همراه با تاریخ ایران زمین زنده و جاویدان خواهد ماند.