دوشنبه 1 خرداد 1396-12:9

وقتی از انتخابات حرف می زنیم ، از چه حرف می زنیم؟

در یادداشت سردبیر مازندنومه ابتدا نمایی از انتخابات اخیر ریاست جمهوری و نقاط ضعف رقیب توصیف و در ادامه جبهه حامیان دولت نقد شده است. در بخشی از این یادداشت انتقادی آمده: « ستادهای شش گانه و رنگ به رنگ روحانی چیزی جز اتلاف وقت و «نهضت حکم سازی» ثمری نداشت. نمی گوییم همه، ولی عده ای برای گرفتن حکم های ستادی و بهره گیری از آن در فردای پیروزی، و نه برای تفکر روحانی به ستادها رفتند. اقدام و گام بی بدیل و مهمی هم جز برخی هماهنگی های معمولی از ستاد ندیدیم.» در فراز دیگر از این نوشتار آمده: « همان طور که دولت یازدهم تغییرات استانداران را از مازندران آغاز کرد، اینک پس از حضور حماسی مردم استان، حامیان دولت انتظار دارند هوای تازه ای در این استان شمالی بدمد و تغییرات استانداران از مازندران شروع شود.»


مازندنومه؛ سرویس سیاسی، سردبیر: نه مثلا" مناظرات تلویزیون و نه سخنرانی ها و نه رسانه های حامی ابراهیم رییسی -هیچ کدام - چیز دندان گیری برای مردم ایران نداشتند که به حسن روحانی رای ندهند.

اصولگرایان فسیل شده اند، برنامه ای برای اقتصاد و سیاست و فرهنگ ایران ندارند، مدام در حال تکرار خود هستند و در کنش سیاسی و رفتارشناسی انتخاباتی، در کلیشه های دهه 60 و 70 خود مانده اند.

یک ماه تبلیغات انتخاباتی رقیبان روحانی نشان داد آن ها فقط حرف (و حرف مفت) می زنند و دریغ از یک خط برنامه اجرایی برای اداره کشور. مردم هم به لطف فضای مجازی این را دریافته اند. اصولگراها تا نوسازی جدی نکنند، در دوقطبی شدن ها همواره قافیه را به رقیب خواهند باخت؛ حالا با «تتلو» یا بدون او!

اصولگرایان تنها هستند. تعداد ورزشکاران، هنرمندان، شاعران، نویسندگان، روزنامه نگاران، استادان دانشگاه و سایر گروه های مرجع که به تفکر آن ها رای دهند، بسیار اندک است. بسیار هم خشن و بی اخلاق نشان می دهند. باقر قالیباف نماد این خشونت بود که دستوری آمد، دور از فضایل اخلاقی، فضا را متشنج کرد و دستوری هم رفت.

اصولگراهای پوپولیست انگار صفحه 134 کتاب «دموکراسی یا دموقراضه» را خوب خوانده بودند؛ آن جا که سید مهدی شجاعی نوشت: «هر کاری را که از انجامش عاجزید، با صدای بلند اعلام کنید که می توانید! هر چه قدر کار، بزرگتر باشد و شما در انجام آن ناتوان تر، باید توانستن تان را قاطع تر و محکم تر و بلندتر اعلام کنید تا مردم به توانمندی شما ایمان بیاورند. انجام شدن یا نشدن آن کار مهم نیست. بعد از آن برای انجام نشدن اش هزار دلیل می شود جفت و جور کرد!»

این پاراگراف، مانیفست انتخاباتی نامزدهای اصولگرا در انتخابات اخیر بود و هرکدام یک مثنوی وعده های بی سرانجام و دروغ های بزرگ سر دادند، لیکن «روحانی آخر هفته نرفت» و رقیبانش رفتند!

در اردوگاه اصلاح طلب ها اما اوضاع به گونه ای دیگر است. این جا حداقل کالای خردورزی و عقلانیت، پرمشتری تراست و تدبیر و روزامدی و جوان گرایی بازارپسندتر است؛ همین می شود که تنها یک اسحاق جهانگیری برای مغلوب کردن هر 3 نامزد اصلی و پوششی اصولگراها کفایت می کند.

این مبحث را تا همین جا داشته باشید. قصد خود تمجیدی نداریم. حالا پس از پیروزی حسن روحانی می توان کمی خودانتقادی کرد و مسیر بحث را تغییر داد. انتقاد از درون، لازمه پیشرفت و مقدمه پیروزی های بعدی است. در همین راستا چند نکته به عرض می رسد:

1- از نقش آفرینی اصلی رسانه های حامی دولت،  فضای مجازی و نرم افزار تلگرام (و در رده بعدی اینستاگرام و توییتر) که بگذریم، در رده بعدی روحانی و تدبیر خودش بود که رای ساز شد. این یعنی از ستادهای چندگانه او بخاری برنخاست!

اگر نبود تولید محتواهای رسانه های حامی دولت در قالب پوشش و انتشار وسیع خبرها، برنامه ها و سخنرانی ها، پست های تلگرامی و توییت ها، پروپاگاندا و موج سازی های رسانه ای به همراه راستی آزمایی های حامیان دولت در فضای مجازی، در کنار سخنرانی های آتشین روحانی در هفته آخر، شاید الان انتخابات دو مرحله ای شده بود.

ستادهای شش گانه و رنگ به رنگ روحانی، غیر از اتلاف وقت و «نهضت حکم سازی» ثمری نداشت. نمی گوییم همه، ولی عده ای برای گرفتن حکم های ستادی و بهره گیری از آن در فردای پیروزی، و نه برای تفکر روحانی به ستادها رفتند. اقدام و گام بی بدیل و مهمی هم جز برخی هماهنگی های معمولی از ستاد ندیدیم.

2- در مازندران سایه برخی افراد و نماینده های خاص بالای سر ستاد روحانی بود و آن ها بودند که فرمان را در دست داشتند.  با فشار و اعمال نفوذ همان ها بود که برخی نیروهای نزدیک به شهرداری ساری و نزدیکان آن ها، بدون ضابطه و شایستگی، در تعدادی از معاونت ها و کمیته ها حکم گرفتند و آن قدر ضعیف و بی برنامه عمل کردندکه عملا" اجرای بخشی از وظایف آن ها را  دیگران در داخل یا خارج از مجموعه بر عهده داشتند. جای جمعی از نیروهای شایسته و هزینه داده و امتحان پس داده ی حامی دولت در ستادها واقعا" خالی بود.

 متاسفانه «آقابالاسری» و «رهبری در سایه» آفت این روزهای سپهر سیاسی حامیان دولت شده است. البته به قول ما مازندرانی ها« شاطر ره تا صرف نوه، تا کلّه تندیر نشونه!»؛ لابد صرفه ای و منفعتی در این اعمال نفوذها و دخالت ها و حکم دادن ها و حکم گرفتن های نه چندان رای ساز وجود دارد که در آینده مشخص می شود!

3-دولت تدبیر و امید در دوره جدید به بازسازی در نیروهایش چه در ستاد و چه در صف، نیاز دارد. مجلس هم همسو و همراه شده است و بهانه ای وجود ندارد.

 غیر از نوسازی و جوان گرایی در کابینه ، در استان ها هم باید تغییرات اساسی صورت گیرد. در مازندران خودمان که وضع یاس آور است. مدیریت ارشد استان دچار روزمرگی است و برخی مدیرانش نیز نمایی از دکتر حسن روحانی ندارند. همین می شود که برخی مدیران دولت به سمت نامزد مخالف روحانی متمایل شدند و در زمین آن ها بازی کردند.

همان طور که دولت یازدهم تغییرات استانداران را از مازندران آغاز کرد، اینک پس از حضور حماسی مردم استان، حامیان دولت انتظار دارند هوای تازه ای در این استان شمالی بدمد و تغییرات استانداران از مازندران شروع شود. با ترکیب کنونی مدیریت، جز چند مدیر خالص حامی دولت، سایران به فکر منافع دولت نیستند و درجا زدن و کرختی مازندران ادامه خواهد داشت. البته در انتصابات دور جدید، باید نظر اصلاح طلبان واقعی نیز لحاظ شود و مراقب بود بانفوذان در سایه و تک روهای سودجو، نیروهای منتسب به خود را قالب نکنند.

4-اوضاع رسانه های حامی دولت در استان مازندران مناسب نیست. رسانه های واقعی حامی دولت در مازندران که تعدادشان به انگشتان یک دست هم نمی رسد، در چهار سال گذشته هیچ گاه به بازی گرفته نشدند و کسی سراغی از آن ها نگرفت. طرفه این که در معاونت رسانه ستاد روحانی نیز برخی افراد ناموجه به کار گرفته شدند و باز سراغ این ها نیامدند! دولت جدید روحانی باید تدبیر تازه ای برای تیم رسانه ای خود بیندیشد و در استان ها نیز مدیریت جدید استان باید با رسانه های حامی هم نگر شود و از ظرفیت های آن ها به شایستگی بهره گیری کند. در یک جمله باید گفت روحانی در چهار سال گذشته رسانه نداشت و هرچه بود تحرکات جسته و گریخته و از دل برخاسته و خودجوش برخی رسانه های خصوصی بود.

روحانی و دولت اش اینک باتجربه تر شده اند و باید پخته تر عمل کنند. امیدمندانه صبوری می کنیم تا شاید پیمانه های مراد ما این بار پر شود:

من جرعه ی صبر می کشم فرزانه / وین غصه ی دهر می خورم مردانه
نومید نیم که عاقبت دور فلک / روزی به مراد پر کند پیمانه.