پنجشنبه 19 مرداد 1396-0:58

نگاهی به مهم ترین معضلات آموزش و پرورش

ﻫﺮ ﻭﻋﺪه ﮐﻪ ﺩﺍﺩﻧﺪ ﺑﻪ ﻣﺎ ﺑﺎﺩ ﻫﻮﺍ ﺑﻮﺩ

معلمان از خود سئوال می کنند در نظام استراتژیک تعلیم و تربیت جای ژنرال های تعلیم و تربیتی امثال دکتر شرفی، دکتر عبدالعظیم کریمی، دکتر به پژوه، دکتر موسوی و صدها انسان صاحب نظر، نجیب، شریف، متخصص و متعهد کجاست؟ چرا در محاق هستند و چرا از آنان در انتخاب وزیر مشورت نمی شود؟ چرا شورای عالی آموزش و پرورش بی رمق و اعضای خنثی آن بیست سال است عوض نمی شوند؟/ مدارس هفده گانه تیزهوشان من درآوردی، شاهد ، غیردولتی، هیئت امنایی، ازراه دور، از راه نزدیک و... مدارس پولی مدارس هر کسی سرگردنه هر کاری بکند را معاونان مدعی وزارت به سر ملت و آموزش و پرورش و وزیران آورده اند.


 مازندنومه؛ سرویس سیاسی، محمدرضا خورشیدی پاجی، فعال فرهنگی :
 
فزودن به فرزند بر مهر خویش
چه در آب دیدن بود چهر خویش
ز فرهنگ و از دانش آموختن
سزد گر دلش باید افروختن
سپردن به فرهنگ فرزند خو
که گیتی به نادان نباید سپرد

 آقای رئیس جمهوری؛

اگر ما نمی توانیم مردم را خوشبخت کنیم اما می توانیم رنج ها و آسیب های قابل اجتناب را برطرف بسازیم ، معلمان هم همین مردمند .

کجاست آن وعده های پرطمطراق که دکتر نجفی جنجره می درید که ای معلمان در دولت دوم امید، مباحثی زیرساختی اولین اولویت ما «آموزش و پرورش» است !

آموزش و پرورش اولویت اول قبل انتخابات چه رتبه ای در دولت دوم تدبیر و امید دارد؟

شما و مشاوران تان فکر می کنید با انتخاب افرادی که بیست سال مسبب شدید ترین فاجعه را در این دستگاه انسان ساز بوده اند می توانند آب ریخته را به جوی بازگردانند؟

اکنون چرا به آزمودن آزموده از طریق آدم های خنثی و بی فروغ از خلاقیت و لابی گر اصرار دارید؟

*شش نکته

اول:

به پایان جنگ هشت ساله نزدیک می شویم. فرمانده کل قوا به سه نفر روحانی امین خود ماموریت می دهد که اوضاع جبهه را بررسی و شخصا و محرمانه به ایشان گزارش دهند. یکی از آن سه نفر آقای هاشمی بوده است؛ از جبهه ها آخرین بازدید ها را انجام می دهد، مقرهای مختلف سپاه و ارتش، مقرپشتیبانی ها و.... درجمع بندی دو دل بود که نظر نهایی را به اتمام جنگ بدهد یا ادامه؟

درآخرین برنامه بازدیدی اش، منطقه ای که در پشت جبهه محل استقرار رزمندگان بود و بیست روز پیش مورد بمباران شدید هواپیماهای عراقی از نوع میگ روسی قرار گرفت را در دستور کار قرار می دهد. هاشمی اذان ظهر به مقر رزمندگان رسید. آثار خونبار و غم انگیز و عطر دل انگیز شهدا و خرابی بمباران هنوز پابرجاست. هاشمی برای نماز به سوی تانکرآب می رود، در هنگام وضو کمی آن طرف ترچشمش به تابلوی نصب شده روی چادر«معاونت قضایی» توجهش را جلب می کند از فرمانده قرارگاه سوال می شود چرا جلوی چادر عده ای پوشه به دست منتظرند؟

فرمانده توضیح می دهد که خاطی هستند و باید مورد بازجویی قرار بگیرند. هاشمی می گوید آهان فراریان از جبهه و سهل انگار تیر و تفنگ! فرمانده می گوید یکی دو سه نفر چنین اند اما عمده شان موارد اخلاقی ... هاشمی حرفش را قطع می کند و برافروخته می شود.

  او در جنگ جاسوس های زیادی دیده بود. ندانم کاری های بسیار، فراری از خط مقدم، خب طبیعی است اما برای او موارد اخلاقی آن هم مقری که هنوز خون شهدا خشک نشده، بسیارگران آمده است.

با ناراحتی پس از نمازکوتاه جماعت، لرزش و ضربان قلب و بدون نهار برای مراجعت به تهران آنجا را ترک می کند. به محض رسیدن به تهران به حضور امام می رسد و آن جمله معروف را به امام می گوید: «آقا جنگ را تمام کنید.» 

این موضوع با مخالفت روبه رو شد، چرا که دیگران به اوضاع خوب جبهه ها اشاره و به ادامه جنگ اعتقاد و نظر و گزارش دادند که اشک در چشمان هاشمی حلقه زد.

مجددا سماجت می کند، اما امام زیر بار نمی رود تا جایی که هاشمی می گوید مرا مسبب معرفی و محاکمه کنید، اما جنگ باید تمام شود. اگر مرا به عنوان امین و کارشناس قبول دارید. هاشمی آینده نگر در جمع بندی چیزی را در جلوی چادر معاونت قضایی دید که به قطعیت خاتمه جنگ رسید.

اگر ما به این نتیجه رسیده ایم که آموزش و پرورش به پرتگاه رسیده است آیا جسارت پایان این رویه و تغییر آن را نداریم؟

 دوم:

چهل سال جلوی اغلب نانوایی های سنگکی تیزی بود که مردم نان را به چند قسمت می کردند. اکنون با حادثه مترو و امثالهم نیروی انتظامی برای پیشگیری دستور جمع آوری تیزی های چهل-پنجاه ساله جلوی نانوایی ها را داده است، چون بیم سوء استفاده در دعوا از آن می رود. سئوال اینجاست چرا آستانه ی تحمل مردم پایین آمده است؟ آیا به فشل بودن دستگاه تعلیم و تربیت ربطی دارد؟

 سوم:

روزی وزیر آشتیانی معاونانش را به خانه اش دعوت می کند. دختر برای پذیرایی به میان جمع می آید. یکی از معاونان از دخترش سئوال می کند: چه می کنی؟ دختر ساده و بی شیله و پیله می گوید مشغول تجارت البسه هستم! از کجا؟ از ایتالیا وارد می کنم و یک هفته بعد ماموران با حکم قضایی به شرکت و مکان مورد نظر رفته، کالا را به عنوان قاچاق توقیف می کنند.

هیاهوی برپاشده، وزیر را از عرش به فرش می رساند و در نهایت دختر تبرئه می شود. این راپورت و اطلاعات غلط  را چه کسی به مسئولان ذیربط داده است؟

 چهارم:

هیچ دوره ای این چنین نبود که معاونان به جای کار به مدت شش ماه وزارت را رها به امان خدا بسپارند و برای سنگ مفت گنجشگ مفت از قبای منصب وزارت به رقابت با وزیر خود بپردازند.

وزیر رئیس شورای معاونین است، اما در همان جلسات اکثر معاونان با گوشی همراه مشغول زیرآب زنی وزیر و لابی گری برای رسیدن به پست در تلاشند .

بدبختانه بیشترین خواهان پست وزارت، از معاونان وزیر هستند که مسابقه صدارت کشی می دهند! آیا این افراد لیاقت راهبری و مدیریت معلمان سخت کوش فرهیخته و دل نگران و آزرده خاطر را دارند؟

در این رقابت جزیره ای، کار حوزه پرورشی، کار حوزه ابتدایی، فنی حرفه ای، غیرانتفاغی و ده ها ستاد اداری مهم و بخش های مختلف وزارت  مات شده و بی درو پیکر به فاجعه قفل شده تبدیل می شود. دو سال است مدارس کلا رها شده است! و آقایان نشسته اند دراداره و وزارت خانه و هرکدام به راه خود می روند؛ به سان ارابه اسبی که از هر چهار طرف در جهت مخالف کشیده می شود !

از طرفی کمپین های حمایت از معلمان در انتخابات، با پایان کارزار به تلاش برای کسب کرسی وزارت بدل می شود. به هر دری می زنند، عده ای در صدا و سیما با عنوان دفاع از سند بنیادین به جای سند 2030 اپوزیسیون آموزش و پرورش می شوند که انگار از کره ماه برای شق القمر آماده اند، عده ای در دنیای مجازی و عده ای در ...

هرکدام جزیره ای، قومی ، قبیله ای برای وزارت و تقسیم  میزها مشغولند. پس از وزارت برای هم رزومه کاری و مدرک تحصیلی و فعالیت در جان فشانی های دروغکی در فلان حزب اصلاحات و مبارزه با فلان دولت و ... به رخ می کشند. غافل از اینکه بیست سال هرچه بلایا و کم کاری ها و ندانم کاری ها که امروز بر سر آموزش و پرورش آمده است و باتلاقی است سخت اصلاح ، به دلیل عملکرد کارشناسانی است که اکنون در قامت معاونان وزیر، فعالیت جزیره ای، بخشی و زیرکانه رسیدن به میز و مقام بالاتر را انجام داده اند

تیم بازی، تیم سازی، کمپین نوازی و از همه بدتر تیم گردانی نجفی، اکرمی، عبادی، مظفر، نوید ادهم، مصلحی، حکیم زاده، زرافشان، حسینی، مهرمحمدی و.. چه بر سر آموزش و پرورش آورده اند؟

 پنجم:

همین کافی است که سندی بنویسند تربیتی و آموزشی و پس از ایرادات فراملی، از آن هیچ کس نخواهد به طور تخصصی و کارشناسی شده دفاع و یا به علت اشکالات، آن را رد کند. این چه اثر تربیتی است که کارشناسان و خبرگان آنرا تدوین کنند و بعد یک کلمه نتوانند از آن دفاع کنند؟ آیا روند تربیت کنندگان از اساس رطب خورده  منع رطب کی کند مشکل ندارد؟

سیصد صاحب نظر و متخصص و متعهد شبانه روز سند بنویسند برای تربیت بچه ها اما در موقع انتقاد از آن نه له و نه علیه آن موضع گیری نکنند؟!

اگر این سند به درد بخور نیست چرا نوشتند و چرا به درد نمی خورد؟ حداقل برای به درد نخوری آن نظر بدهند! این است تربیت دوگانه و متناقض و پرده پوشانه جامعه ما از خروجی دستگاه تعلیم و تربیت که به دست و فکر آقایان تراشیده و به خورد کودکان ما داده شده است!

 ششم:

یاد مرحوم پرورش وزیر اسبق آموزش و پرورش به خیر که در یک جلسه خصوصی از ایشان سوال شد: طرح کاد با همه خیرش در بعضی مراکز سرویس دهنده با مشکل مواجه شده و ناهنجاری های غیر قابل جبران به بار آورده که پاسخ داد: درست است من و کارشناسانم در الگو گیری فرهنگ زیرساختی در اجرا و تفاوت فرهنگ، قاعده درستش را ندیدیم و اشتباه کردیم، ما باید پایلوتی و قبل از اجرا آماده سازی و به زیر ساخت توجه می کردیم تا این خسارت به بار نیاید .

حداقل از مرحوم پرورش یاد بگیریم که به اشتباه خود با آن همه عظمت کار اعتراف می کند.

چالش های آموزش و پرورش و اعتراض به انتخاب وزیر آموزش و پرورش دولت دوازدهم

آقای رئیس جمهوری؛

ملت ایران در یک هفته چند حادثه دلخراش قابل پیشگیری را تجربه کرده است؛ حادثه متروی شهرری، حادثه آتنا، حادثه بنیتا، ماجرای آزاده نامداری، حادثه کودک ربایی و... هر کدام از علل گوناگون اما مهمترین علت این حجم ناهنجاری در کف جامعه، بی توجهی به اهمیت دستگاه تعلیم و تربیت و انتخاب کوتوله ها به عنوان متولیان این دستگاه نشات می گیرد.

معلمان از خود سئوال می کنند در نظام استراتژیک تعلیم و تربیت جای ژنرال های تعلیم و تربیتی امثال دکتر شرفی، دکتر عبدالعظیم کریمی، دکتر به پژوه، دکتر موسوی و صدها انسان صاحب نظر، نجیب، شریف، متخصص و متعهد کجاست؟ چرا در محاق هستند و چرا از آنان در انتخاب وزیر مشورت نمی شود؟

چرا شورای عالی آموزش و پرورش بی رمق و اعضای خنثی آن بیست سال است عوض نمی شوند؟ چرا از کم کاری و ندانم کاری شورای عالی انقلاب فرهنگی به رهبر انقلاب گزارش داده نمی شود؟

از این حکایت ها می توان نتیجه گرفت اگر عیب و کج راهه را عمیق توجه کنیم می توانیم تصمیم درست بگیریم اما اگر عیب را یافتیم و معلول را پاک کردیم و به علت توجهی نداشتیم، آتش ندانم کاری هر روز دامن گسترده می کند و شعله تلاشی آن افزون می شود!

توجه جدی و همه جانبه برای سکانداری دستگاه تعلیم و تربیت، متخصص قدرتمند و جدی و مسلط برای دفاع و رفع چالش های پیش روی آموزش و پرورش، ارتباط قوی با مدیران ارشد کشور برای تبین معضلات به منظور یاری گرفتن و نوسازی شورای عالی انقلاب فرهنگی و شورای عالی آموزش وپرورش از ضروریات است و برای تیم فرسوده مدیران ارشد و میانی دستگاه تعلیم و تربیت فکری شود. امروز تیم فرسوده آموزش و پرورش مهمترین کاری که انجام می دهد از بین بردن اعتماد به نفس، خلاقیت و عزت نفس فرزندان این ملت است. دانش آموزان نمی آموزند؛ مسئولیت پذیری، شیوه درست زندگی و برنامه ریزی برای آینده خود و کشورشان است

خروجی روش کنونی آموزشی، فارغ التحصیلانی با ناتوانی در ایجاد ارتباطات اجتماعی سالم، رفع مشکلات شخصی، نداشتن برخورد درست و حساب شده با ناملایمات زندگی، نداشتن مشارکت در برنامه ها و فعالیت های اجتماعی و حفاظت از محیط زیست و پیرامون خود است.

علاوه بر این ها کتب های درسی و روش آموزش و علم معلمان به روز و درس هایی که سر کلاس تدریس می شود، کاربردی نیست و بیشتر وقت دانش آموزان با پرداختن برحفظی جات و تلاش برای نمره گرفتن و معدل بالا داشتن به هرقیمت تلف می شود تا شاید لبخندی بر لبان والدین بنشیند.

نظام آموزشی ما به این پرسش پاسخ نمی دهد که چرا باید آموزش یک دانش آموز به عنوان یک انسان با نمره درس های به درد نخور و معدلش سنجیده و سایر استعدادهایش نادیده گرفته شود؟ این سیستم فرسوده آموزش و پرورش طوری دختر و پسر و کودک و نوجوان این دیار را بار می آورد که او هویت خود را در نمرات درس هایش جست و جو می کند .

بدیهی است که نجات این کشتی به گل نشسته چندان سهل و ساده نیست و مستلزم عزم و اراده ملی و جد و جهد جمعی و تجهیز به نگرشی فرابخشی و امکانات فراسازمانی تحت زعامت و رهبری وزیران و مدیران بصیر، جسور، مجرب، مقتدر، موجه، متخصص و کارآمد میسور خواهد بود .

در سیستم معیوب آموزش متوسطه که مسئولینش سودای وزارت دارند، دانش آموز یاد می گیرد سئوال بخرد و نمره را پولکی و زورکی بستاند.

خروجی این فرآیند، دانش آموز پس از سال ها محفوظات نمی داند چطور باید از اندام خود محافظت کند و نه ها را در کجا مصرف و استفاده کند. آنجا که باید نه بگوید آری یاد گرفته است و آنجا که باید آری بگوید فقط نه بلد است و این یکی از معضلات آینده زندگی بچه های امروزی ایران است.

نمی داند پس از دوازده سال تعلیم و آموزش مواظب هویتش باشد که به سان تشنه وحشی مشروب به حلقش نریزد! اگر اشتباهی از او سرزد از عذرخواهی فرار نکند و به دروغ های پیاپی متوسل نشود.

*پرورش در مسیر درس قرار ندارد .

آموزش و پرورش نه در صف و نه در ستاد، جرات جراحی و در افتادن با چالش ها و گره های کور از سنت های نافرم گذشته و سونامی هزار پاره به هم تنیده دنیای مدرن و امروزی را ندارد، اگر چه مهمترین و بزرگترین ماموریتش پالایش، هم آیش، بهسازی و بسترسازی برای بهره وری و بهره برداری در تربیت نسل نوخاسته و نونهال است، اما اگر به تدبیر بازسازی و بازمهندسی ساختارهای ناهنجار و مهار و هدایت نه پوسته بلکه هسته آن به شکل بنیادین و عمیق جراحی و اقدام نشود چگونه سربلندی خود را حفظ خواهد کرد؟

باید بپذیریم مسئله آموزش و پرورش و در نقطه کانونی آن معیشت و منزلت معلم مسئله ای ملی و حاکمیتی است، قطعا باید در راس استراتژیک ترین برنامه همه جانبه نظام قرار داشته باشد و به همین مهم برای اجرای برنامه آموزش و پرورش کلان و ملی، نیازمند مدیری قدرتمند، کارکشته، مجرب، تشکیلات محور، تیم پذیر و شایسته سالار باشد که بتواند با جسارت و تکیه بر کارشناسان قوی این مهم را به سرانجام برساند .

پرورش در مسیر درس قرار ندارد . نگرش به تربیت خلاصه در ظاهر و آماده شده است. تربیت درست هنگامی جواب می دهد که همه صعودها را با هم پی بگیریم. تاکنون در تمامی دوره ها کما بیش شاهد حاکمیت کمیت برکیفیت بوده ایم و تقدم عدد و آمار بر واقیعت را شاهد هستیم. مطابق آمار ما خیلی کارکرده ایم اما با مواجهه به نتیجه کار یعنی خروجی آموزش و پرورش باید بگوئیم که اقدامات ما لزوما با دستاورد قابل دفاع نبوده است .

رویکرد موجود در تربیت باید از فردی به جمعی و ازنگاه روان شناسانه به جامعه شناسانه تغییرکند. بنابر این باید به سمت فعالیت های گروهی داوطلبانه دائمی و حتی الممکن غیر رسمی برویم تا تاثیر کارمربیان و معلمان افزون شود .

 ما نباید از حضور تشکل های هویت بخش دانش آموزی در مدارس نگران باشیم زیرا همه تشکل های دانش اموزی فعال و با نفوذ می توانند نقش جدی در هویت بخشی به نسل جوان بازی کنند و این مهم و تغییر اساسی با حضور تیم های کنونی و مدیران میانی امتحان پس داده دوره های طولانی میسور نخواهد بود .

طرح تعالی مدرسه ؛ در این نداشته پول ، پول خرج شود که مدیران مدارس مجری طرح شوربختانه هزینه می کردند اما اعتقادی به این طرح نداشته و با تمسخر به آن نگاه می کردند یکی از دسته گل های همین آقایان مدعی وزارت است !

طرح هدایت تحصیلی ؛ فاجعه ای که در آموزش و پرورش بچه ها را سرگردان خانواده ها معترض و در نهایت به جای اینکه هدایت به سمت فنی حرفه ای باشد کار و دانش سرو سامانی بگیرد بر حجم تجربی ها افزوده شده است و شکست سیاست های برنامه کلان کشور را در آینده به ارمغان می آورد!

در تقویت حرفه و مهارت آموزی یکی از جنایت های ملموس در گذشته «دوره حاجی بابایی» این بوده است که در انتقال آموزشکده های فنی حرفه ای کسانی از جمله همین معاونان و کارشناسان به نمایندگان مشاوره نداده اند که چه کلاه گشادی خسران بر آموزش و پرورش وارد نموده اند !

اول اینکه جان مایه تقویت بچه ها به سمت فنی حرفه ای آموزشکده ها می باشد که ناپیوسته به تحصیلات ادامه می دهند و با انتقال آموزشکده فنی حرفه ای به آموزش عالی جان و رونق هنرستان های فنی حرفه ای ستانده شده است و روز به روز بی معنی ضعیف و بی رونق می شود

و دوم اینکه اگر آموزشکده ها به وزارت علوم انتقال می یابد، چرا امکانات و مکان های هکتاری این سرمایه ، زمین و تاسیسات و امکانات را از آموزش و پرورش سلب می کنید و در قبالش هیچ چیزی نصیب آموزش و پرورش نمی شود ؟

این مکان ها می توانست در هدایت فنی و حرفه ای ها، در فعالیت فوق برنامه ودر رسیدن به اهداف تربیتی کمک نماید که این را رای نمایندگان وقت بی خبر از آموزش و پرورش براین دستگاه تحمیل نموده اند اما مسببان این خسارت عظیم اکنون سودای وزارت دارند!

مدارس هفده گانه تیزهوشان من درآوردی، شاهد ، غیردولتی، هیئت امنایی، ازراه دور، از راه نزدیک و... مدارس پولی مدارس هر کسی سرگردنه هر کاری بکند را معاونان مدعی وزارت به سر ملت و آموزش و پرورش و وزیران آورده اند !

مدارس تحت قیومیت آزمون های بی درو پیکر، پول گیری و زورگیری مدارسی که با بنگاه های اقتصادی کنکور و آزمون ها هر عمل پولساز را تن می دهند را معاونان کنونی و کارشناسان به سر این ملت آورده اند .

شایستگی وزیران در این دوره بسیار اهمیت دارد اما دیوار کوته شده آموزش و پرورش به آن حد رسیده که هر کوتوله ای به خود اجازه می دهد به وزارت، دستگاه پیچیده، حساس و توسعه ای چنگ زند تا چند صباحی مقام و صدارت داشته باشد.

در هیچ کجای دنیا در دستگاه مهم تعلیم و تربیت استخدام بی رویه انجام نمی شود اما چه برسر دسته گل ها می آید؟ از هر ناکجا آباد قوم و قبیله، فامیل را ، بی سواد و بی مهارت معلمی را، برای کلاس ششم و اول وارد آموزش و پرورش کرده اند و این معاونان امروز وزیر در آن دوره «حاجی بابایی» کارشناس و عضو شورای عالی آموزش و پرورش بودند و دم بر نمی آورده اند !

نمایندگان بدانند از تیم خسته و لابی گر و خوگرفته بیست ساله روند معیوب، نوگرایی و تغییر و خلاقیت برای رفع مشکلات به بن بست رسیده آموزش و پرورش بیرون نخواهد آمد و باید بدانیم هیچ کدام دلسوز آموزش و پرورش نیستند، بلکه سال های سال در قامت کارشناسان تعلیم و تربیت نان خوردند نام گرفتند اما حال نزار آموزش و پرورش اکنون حاصل ندانم کاری و بدکاری و بدل کاری آنان بوده است ...

وجود نگاه به آموزش و پرورش به عنصرسیاسی و سیاهی لشکر در انتخابات و مصارف آنی گذار مناسبتی و بهره برداری از دستگاه تعلیم و تربیت برای شاخ و شانه کشیدن و بهره برداری سیاسی درونی و بیرونی بدون توجه به راهبرد های برنامه ای خیانتی عظیم است. به سرمایه فرهیخته و تاثیر گذار ملی که اگر مایوس شود به پشتوانه هویت ملی ضربه جبران ناپذیر خواهدزد!

ﻫﺮ ﻭﻋﺪﻩ ﮐﻪ ﺩﺍﺩﻧﺪ ﺑﻪ ﻣﺎ ﺑﺎﺩ ﻫﻮﺍ ﺑﻮﺩ
ﻫﺮ ﻧﮑﺘﻪ ﮐﻪ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﻏﻠﻂ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺭﯾﺎ ﺑﻮد

ای کاش ﺩﺭ ﺩﯾﺰﯼ ﻣﺎ ﺑﺎﺯ ﻧﻤﯽ ﻣﺎﻧﺪ
ﯾﺎ ﮐﺎﺵ ﮐﻪ ﺩﺭ ﮔﺮﺑﻪ ﮐﻤﯽ ﺷﺮﻡ ﻭ ﺣﯿﺎ ﺑود