چهارشنبه 25 مرداد 1396-9:25
میزگرد مازندنومه با حضور دو فعال سیاسی اصلاح طلب؛استاندار آینده باید با نگاه سیاسی 24 میلیون ایرانی همسو باشد
علیرضا شریعت: استاندار آینده باید اندیشه برتر، قدرت نبوغ و خلاقیت داشته باشد. فردی را می خواهیم که متناسب با نگاه سیاسی که مردم انتخاب کردند، همسو باشد/ سیاوش اسلامی سوادکوهی: استاندار کنونی باید توضیح دهد بر چه اساس، در به کارگیری نیروهای جریان پیروز، مماشات و بدنه عمومی یاران خود را از جریان رقیب انتخاب می کند؟ چرا افراد ناکام جریان رقیب را مانند افراد پیروز جلوه می دهند. امیدوارم در 4 سال آینده شاهد چنین رویکردهایی نباشیم.
مازندنومه؛ سرویس سیاسی، سردبیر+کلثوم فلاحی: آن چه در ادامه می خوانید میزگردی است که با حضور دو تن از فعالان سیاسی اصلاح طلب مرکز استان مازندران در دفتر مازندنومه برگزار شده است. در این میزگرد علیرضا شریعت -قائم مقام و دبیر اجرایی ستاد انتخاباتی روحانی در مازندران- و سیاوش اسلامی سوادکوهی -سخنگوی انجمن اسلامی معلمان مازندران- به پرسش های ما در حوزه های مختلف سیاسی داخل و خارج از استان پاسخ داده اند. برای کوتاه تر شدن میزگرد پرسش ها را حذف کرده ایم و متن پاسخ ها از نظرتان می گذرد.
*مدیران روحانی در ستاد رقیب!
شریعت: در انتخابات اخیر برای من عجیب بود که روحانی تا این اندازه تنهاست. حتی شاید مظلوم ترین رئیس جمهوری بعد از انقلاب باشد، چون مدیران خودش هم در تیم های اجرایی رقیب بودند، اگرچه که آرا امانت است.
اینکه نگران باشیم اعضای هیات اجرایی از تیم رقیب باشد فارغ از اصولگرا و اصلاح طلب بودن، اتفاق خوشایندی نیست. مظلومیت روحانی تا آنجاست که از درون کابینه تا سطوح مدیران میانی و شهرستانی، در انتخابات دوگانه کار کردند.
گویا این مدیران در انتخاب روحانی تردید داشتند و اگر فرد دیگری انتخاب شد بتوانند موقعیت خود را حفظ کنند، اینها به ما آسیب رساند.
در لحظات آخر در اجرا با مشکل مواجه بودیم، برای جذب آرا باید ریتم تبلیغات را حفظ می کردیم تا آرا در حوزه های انتخابیه دستخوش تغییرات نشود.
در سفر رئیس جمهوری به استان ها شاهد بودیم که شعارها هم از جناح دیگر بود، اگرچه روحانی اصلاح طلب نیست، اما اصلاح طلبان از روحانی حمایت کردند و اصولگرایان مدام تکرار می کنند که چرا اصلاح طلبان به دنبال سهم خواهی هستند. با این فضایی که تشریح شد معتقدم روحانی تنهاست.
*ربیع فلاح به وعده هایش عمل نکرد
اسلامی: این که مدیران استاندار کنونی در صف مخالفان دولت قرار گرفتند ناشی از ضعف ربیع فلاح ست. استاندار مازندران زمانی که می خواست به پست استانداری دست یابد با افرادی مانند احمدی فولادی و روزبهی دیدار کرد، رقیب فلاح 22 سال در مسند مدیریت امنیتی استان قرار داشت و برای اینکه رضایت کسانی را که شریک قدرت سیاسی شان بود، بگیرد با این افراد دیدار کرد و اذعان داشت 90درصد اصلاح طلب هستم، بااصلاح طلبان کار می کنم اما وقتی وارد قدرت شد مخالف وعده های خود عمل کرد.
در مدیریت فلاح، کسانی که در پیروزی روحانی نقش داشتند به دردسر افتادند. یکی از مشکلات عمده جریان پیروز در مازندران، ادامه فعالیت فلاح با جریان رقیب بود.
جریان رقیب می تواند نهادهایی باشند که 4سال مقابل روحانی ایستادند و اسب تندروی روحانی را به اسبی کندرو تبدیل کردند، اما فلاح گویا معتقد به این واقعات نبود.
مردم در انتخابات اخیر نه به حمایت از مدیریت فلاح و تیمش بلکه به خواهش اصلاح طلبان وارد عرصه شدند. اعتدال هم در واقع رنگ چندانی نداشت، بلکه اصلاح طلبان تمام قامت ایستادند و رنگ بنفش جایگزین رنگ سبز شد.
حضور جریان متنفذ اصلاح طلبان در بدنه کشور در انتخابات، تاثیرگذار بود. خیزش عظیمی در حمایت از روحانی در مقابل جریان تمامیت خواه، انجام دادند.
فلاح در سال نخست مدیریت، مشورت پذیر بود. در ادامه مدیریت خود، در دام جریان های سیاسی افتاد که وابسته به جریان خاصی بودند، فلاح مناصب را به کسانی داد که بتواند از آنها امتیاز بگیرد. می دانیم در ساری چه کسانی را به مدیرکل تبدیل کرد تا بتواند فرمانداری ساری را از آنها بگیرد.
این جابه جایی ها و فضاسازی های سیاسی فلاح، پیوند خوردن فلاح با این جریان که رابطه خوبی با دولت نداشتند اما در دولت سهیم بودند را موجب شد.
*اخلاق سیاسی یا سیاست اخلاقی
شریعت: من سیاست را از منظر فرهنگ می بینم. مشکلات سیاسی ناشی از مشکلاتی است که در فرهنگ داریم. بارزترین ویژگی و محور حیاتی انسان، قدرت اندیشه و عالی ترین جلوه اندیشه، تفکر خلاق است. تفکر خلاقی که بر مبنای تربیت تفکر واگرا باشد. یعنی تلاش نکنیم که همه مانند هم فکر کنند و به سایر اندیشه ها هم فرصت جولان دهیم.
تفکر واگرا آسیب پذیر است چون به دنبال تغییر است و خیلی تحمل نمی شود. رویکرد فکری محافظه کارانه، دردسر و خستگی دارد و بنابراین خیلی مدیران به سمت تفکر واگرا نمی روند. ریشه همه اینها در نوع آموزه هایی است که ما از گذشته داریم، از نمادهای آموزشی، همه اینها دچار گرفتاری هایی هستند.
پایه های نظام آموزشی ما از ابتدای تحصیل تا سطوح عالی دانشگاه، بر اساس بایدها و نبایدها شکل می گیرد نه بر اساس نوع نگاه پرسشگری. نتیجه این می شود که به دنبال تربیت نسل مطیع و رام هستیم نه نسل پرسشگر و مطالبه گر. ذهنیت تاریخی ما فردگرایانه است. اهداف محافظه کارانه ما معمولا شرایط تغییر را نه ایجاد می کند و نه تحمل.
مبانی کار راه ها، ما را به جایی نمی رساند که چشم انداز داشته باشد. دنیا به دنبال انسان آینده گزین است نه فقط کسی که آینده را بساز، بلکه فردی که برای جامعه خود انتخاب کند.
ما نسل مدیر تربیت نکردیم. یکی از اتفاقاتی که افتاده این است که نسل های ما دچار چندگانگی شخصیت شدند و در جاهای مختلف، موضع متفاوت داریم و این موضوع، اندیشه زلال ایجاد نمی کند. رئیس دولت اصلاحات در گذشته در این زمینه هشدار داده بود که صدای اندیشه های زیرزمینی را می شنوم.
سرمایه های کشور را هدر می دهیم، سرمایه کشور فقط نفت نیست و سرمایه مادی ما مغز انسان هاست.
بیش از یک میلیون نورون عصبی در مغز فعال است که در هر تصمیم گیری، یک نورون به توان 15 می رسد. یک مغز هوشمند روزانه هزار تصمیم می گیرد، اگر 240 روز کاری را در سال محاسبه کنیم حدود 240 هزار تصمیم در کشور گرفته می شود.
بر اساس موقعیت مدیران، تصمیم های متفاوتی گرفته شده و برخی به امضای تفاهم نامه منجر می شود و هزینه ای به کشور تحمیل می کند. چه بسا امضا که تمام سرمایه را به باد می دهد و یا اینکه به چند برابر افزایش دهد. به راحتی از این سرمایه کشور که مغز است، عبور می کنیم.
متوسط بهره هوشی ایرانیان رو به کاهش است و هیچکس این هشدار را جدی نمی گیرد. اگر این سرمایه در کشور باشد سرمایه کشور قلمداد می شود، عامل وراثت نقش تعیین کننده ای در بهره هوشی دارد و با فرار مغزها، نسل بعدی ما بهره هوشی بسیار پایینی دارد.
نتوانستیم خود را با پیشرفت های دنیا تطبیق دهیم، دنیا نمی ایستد که با آنها برسیم و یا با آنها حرکت کنیم.
*جریان شکست خورده باید حدود خود را در قدرت بداند
اسلامی: مردم بهترین داور هستند و به رفتاری که به مبانی فقهی و شیعی نزدیک تر بود 24 میلیون رای دادند. اما آیا دارندگان قدرت در جامعه استانی ما بر اساس مولفه ها حکمرانی می کنند؟ مردم واجد دریافت بهترین نوع خدمت هستند و نمی توان به مردم امر و نهی کرد چراکه قوه تشخیص دارند و می توانند به راحتی آنها را به چالش بکشند.
الان قرار است برنامه ها رئیس جمهوری اجرا شود اما دارندگان قدرت در استان تا چه اندازه در این مسیر حرکت می کنند؟
اگر قدرت را به مانند سهامی عام می بینیم صالح تر در این سهامی عام، کسانی هستند که به تفکر رئیس جمهور و اکثریت آرا، نزدیک تر اند. نمی گوییم بقیه آرا حذف شوند چون یکی از قواعد حکمرانی خوب، قرار دادن اقلیت در کنار اکثریت با حفظ منافع کشور است. جریان شکست خورده باید حدود خود را در قدرت بداند و پیروز شدگان هم اخلاق قدرت را لحاظ کنند.
شکست خوردگان سعی نکنند صفی که بر اساس وحدت به وجود آمده را برهم بزنند و با ورود به قدرت، تاخیر در ادامه این خدمات دهی صورت گیرد. جریان شکست خورده باید بپذیرد که شکست خورده و برنامه هایش مقبول جریان پیروز نیست.
*شاخصه های استاندار آینده
شریعت: مهمترین مساله این است که نتوانستیم نسل خوبی تربیت کنیم چون می رسیم به جایی که قواعد بازی را نمی پذیریم.
مهمترین رکن انتخابات، رقابت است و مردم انتخاب می کنند چه کسی پیروز است و توقع دارند آن فرد، فردای انتخابات پاسخگو باشد. چرا حاضر نیستیم به فرد منتخب اجازه دهیم که قالب مردم با یک تفکر به میدان آمده و یک مسیر را انتخاب کرده اند فرصت استفاده از همان ظرفیت ها را دهیم؟ بپذیریم مطالبات این مردم در حوزه مدیریت ها و اجرا انجام شود و اگر قرار است کسی سیاست های اعلام شده توسط فرد منتخب را اعمال کند از همان 24 میلیون نفر باشد.
در بحث اخلاق، چالش های جدی وجود دارد. در دوره های گذشته ، آموزش و پرورش از حوزه کارشناس تربیت سیاسی برخوردار بود، بچه ها دموکراسی را تمرین می کردند، در دانشگاه ها تریبون آزاد برقرار بود، آیا فضای سیاسی دانشگاه مانند گذشته است؟ چرا همه محافظه کاری کرده و به دنبال این هستیم که مثل هم فکر کنیم و درجا می زنیم؟ درجا زدن به منزله شکست است.
چرا استانداری که از رئیس جمهور حکم دارد فضا را برای همه گروه ها یکسان می بیند؟ اینها برمی گردد به آداب ما، یعنی هر چیزی باید در جای خودش باشد که نیست.
چند ویژگی که برای استاندار آینده قائلم علم و اندیشه برتر، قدرت نبوغ و خلاقیت و استفاده از جریان فزاینده مغزی و ترکیب چشم انداز و عمل است.
دنیا به دنبال رهبران تغییر واقعی است و دیگر کسی مدیر بخشنامه ای را نمی پسندد. مدیران قوی که در بحران، منتظر بخشنامه و آیین نامه نمانده و بر اساس اندیشه و نبوغ و خلاقیت خود، تصمیم می گیرند.
اگر قرار است تحولی در حوزه های بحرانی کشور مانند اقتصاد، اشتغال، آداب، فرهنگ و ... ایجاد شود نیازمند چنین مدیرانی هستیم.
عده ای در فضای مجازی عنوان می کنند استاندار عملگرا می خواهیم و من این حرف ها را درک نمی کنم. اگر مدیری چشم انداز نداشته باشد که افق کار را روشن کند نمی تواند مدیر موفقی باشد. تخیل سازنده است که افق را روشن می کند، این آدم فردی است که دارای وسعت نظر است و آینده را می بیند. عمل بدون چشم انداز، به مانند عمل بیهوده است، حتی اگر بسیاری عمل ها به چشم آید اما عمل خوبی نیست و شاید این عمل، وارداتی باشد. زمانی می توانیم بگوییم مدیر که فرد ترکیبی از چشم انداز و نبوغ به اضافه عمل باشد، یعنی چشم انداز و نبوغ را به عمل تبدیل کند. تغییر به معنای اصلاحات است.
توسعه نیافتگی بزرگترین مشکل مازندران است، استاندار آینده مازندران باید به این مساله توجه کند. کیفیت و کمیت توسعه به چشم انداز برمی گردد و در اصل مربوط به مدیری است که این ویژگی ها را دارد.
در استان فردی را با این ویژگی ها می خواهیم که متناسب با نگاه سیاسی که مردم انتخاب کردند همسو باشد.
پایه رای روحانی مربوط به جریان اصلاحات است و دوست و دشمن به این موضوع معتقد هستند. اصولگرایاهای معتدل اگرچه به روحانی رای دادند اما احزاب اصولگرا نامزد انتخاباتی داشتند که رقیب ما بود. درست است که شاید بگویند مگر روحانی اصلاح طلب است، اصلاحات و اصلاح طلبی اگرچه در امتداد هم هستند اصلاحات اندیشه و فرهنگ است و مسیر آن هرگز گم نمی شود. علی مطهری نمونه یک فرد اصولگرا است که به اندیشه اصلاح طلبی بسیار کمک کرد.
کسانی تلاش و دعا می کردند روحانی رای نیاورد اما وقتی روحانی رای آورد در صف مدیران سطوح بالای دولت قرار گرفتند. اگر فضای دیجیتال نبود شاید امروز روحانی به عنوان رئیس جمهور انتخاب نمی شد.
به نمایندگی از ستاد روحانی از مازندنومه تشکر می کنم که خبرهای این ستاد را لحظه به لحظه مخابره می کردید و حتی قبل از اینکه سخنران از پشت تریبون خارج شود، اخبار توسط مازندنومه منتشر می شد.
*دارندگان پول سعی می کنند گزاره ها را تغییر دهند.
اسلامی: گفتمان دو جریان در حوزه سیاسی، افراد مشخصی دارد. اگر جریان مقابل ما پیروز می شد می دانیم که چه کسانی گزینه استانداری بودند و امروز که جریان ما پیروز انتخابات است هم بر کسانی که گزینه استانداری هستند اشراف داریم.
پس از پیروزی در انتخابات، رقیب در جریان سیاسی ما نفود و یارگیری کرد. عنصر پول در بعضی رفتارها و شخصیت ها نفوذ کرد، مشاهده می کنیم که دارندگان پول سعی می کنند گزاره ها را تغییر دهند. کسانی از جریان ما که نسبت به افرادی از جریان رقیب انتقاد شدید داشتند به یکباره تغییر موضع داده و حامی آن افراد می شوند. اینجا باید سوال کرد چه اتفاقی افتاده است. آیا جز ورود جریان پولی است که نظر این افراد را عوض کرده است؟
با وابسته شدن به جریان پول، یک فرد از جریان رقیب را مطرح کرده و جریان رسانه ای راه می اندازند و یک مجموعه را با خطرات جدی مواجه می کنند.
در حوزه قدرت با افراد شارلاتان و خودسر مواجه شده ایم که افرادی از جریان مقابل را به جریان سیاسی پیروز، پمپاژ کردند و حتی جریان پیروز را تهدید می کنند اگر این افراد را نپذیرید شما را از مناصب حذف می کنیم و این فقط به خاطر توافقی است که با جریان مقابل دارند.
خودشان را به آب و آتش می زنند که حرف جریان مقابل را درون جریان پیروز، نهادینه کرده و مطالبه کنند و بدتر اینکه افراد جریان رقیب را به عنوان اصلاح طلب معرفی می کنند تا به اهداف خود دست یابند.
جریان پیروز، مدارا پیشه کرد اما هر اندازه سکوت جریان پیروز در مقابل این افراد بیشتر شد، این افراد در جریان پیروز، خود را بالاتر می برند و به عنوان فرد منتخب اصلاح طلبان، معرفی می کنند.
جریان پیروز گزینه های خود را دارد و می دانیم که مردم آنها را به امانت داری می شناسند و می توانند به عنوان گزینه استانداری مطرح شوند. بیش از 10 نامزد صالح برای استانداری را در جریان خودمان داریم که رئیس جمهوری هر کدام از این افراد را انتخاب کند اصلاح طلبان استقبال می کنند.
دکتر کریمی مله، رحمان زاده و مانند این ها را به ساده زیستی، صداقت، پاکی، دارای پایگاه علمی می شناسیم و پذیرفته جریان اصلاح طلبان و مردم هستند.
جریان رقیب و برخی بزرگان اصلاح طلب، حد خود را بدانند. آرا حق الناس است، دخل و تصرف در این امانت، خیانت است و مردم در 1400 این خیانت را نمی بخشند.
اکنون این سوال مطرح است آیا مصادیق تعیین استاندار بر اساس ذائقه مردم است یا بر اساس نظر دارندگان قدرت در عرصه حکمرانی؟ به نظر می رسد بیشتر بر اساس ذائقه جریان وجه انتصابی قدرت است که نقش تعیین کننده دارد. حال باید پرسید چند درصد از کنشگران ما میل به قدرت انتصابی دارند.
عمده ترین دلایل ناکامی یک استاندار، نداشتن برنامه است. فلاح در سال های نخست هیچ برنامه و طرحی برای تعالی و تسوعه استان نداشت. زمانی که بحث منطقه آزاد مطرح بود 4 نفر از معلمان ریاضی، برنامه نوشتند. بر اساس اطلاعات موثقی که دارم تایید نشدن این طرح در هیات دولت به خاطر نداشتن نظر کارشناسی بود که توسط استانداری مازندران مطرح شد. چه بسا که اگر کارشناسان از افراد مرتبط بودند، منطقه آزاد در مازندران اتفاق می افتاد.
استاندار آینده باید دارای طرح باشد و رئیس جمهوری کسی را انتخاب کند که دارای بهترین برنامه در این زمینه است.
در حوزه قدرت سیاسی، استاندار باید توضیح دهد بر چه اساس، در به کارگیری نیروهای جریان پیروز، مماشات کرده و بدنه عمومی یاران خود را از جریان رقیب انتخاب می کند.
چرا افراد ناکام جریان رقیب را مانند افراد پیروز جلوه می دهند. امیدوارم در 4 سال آینده شاهد چنین رویکردهایی نباشیم.
در 4 سال اخیر مدیران دولت گذشته به عنوان مدیران دولت یازدهم به کارگیری شدند و نقش آنها در ناکامی دولت هم اظهر من الشمس بود. این یکی از دغدغه های جریان اصلاحات است که جریان رقیب در مناصب تصمیم گیرد حضور نداشته باشند.
در جریان سفر کاندیدای رقیب به مازندران، برخی مدیران دولت به استقبال این فرد رفتند، آیا اینها کفایت دارند در راس مدیریت استان قرار گیرند؟
*مطالب مرتبط:
استاندار آینده مازندران باید بینش سیاسی داشته باشد
استاندار بعدی مازندران باید روابط بین الملل را فعال کند
6 نکته درباره استاندار آینده مازندران
مروری بر کنش های سیاسی مربوط به استاندار آینده مازندران
استاندار بعدی باید پاکدست، توانمند و اصلاح طلب باشد
خطر تحریف شاخص های استاندار مطلوب