شنبه 11 شهريور 1396-9:6

عضو هیات علمی دانشگاه مازندران از ویژگی های استانداز آینده مازندران می گوید:

استاندار آینده باید خوشنام و وفادار به سیاست های دولت باشد

دکتر صمد ایزدی: در سیستم آموزشی ما مافیا فعال است که مانند خوره به جان نظام آموزشی افتاده و همه را درگیر کرده است/ میانگین دانش اموزان ایرانی در همه دوره هایی که تیمز و پرلز برگزار شده است از میانگین جهانی پایین تر بوده است، ما علی رغم اینکه مطالب زیادی به بچه ها اموزش می دهیم، اموزش ها کیفیت و عمق لازم را ندارند/ دخالت های بی حد و حصر در سیستم آموزشی باعث شده اعتمادی به این سیستم نباشد. در انتخاب روسا و مدیران هیچ اعتمادی وجود ندارد و دست هایی از بیرون همواره در حال دخالت هستند/ کسی که در مسند استانداری قرار می گیرد باید نگاه جامع و کلان به تمامی مسائل داشته باشد، جامعیت در نگاه و توجه به توسعه پایدار از ویژگی های یک استاندار است/ در بین نیروهای متعهد که سابقه اجرایی دارند و تحصیل کرده و خوش نام هستند افرادی داریم که بتوانند مسئولیت استانداری را بپذیرند. کسی باید انتخاب شود که امتحان خود را پس داده و به سیاست های دولت مستقر وفادار باشد.


مازندنومه؛ سرویس سیاسی، سردبیر+کلثوم فلاحی: دکتر صمد ایزدی دانشیار دانشکده علوم انسانی و اجتماعی دانشگاه مازندران، متولد سال 44 در شیراز است. او دکترای برنامه ریزی درسی دارد و از سال 1380 تا 1381 مدیر کل آموزش فنی و حرفه ای استان مازندران و از سال 1381 تا 1382 معاون برنامه ریزی و اداری –مالی استانداری مازندران بود. او از سال 1382 تا 1384 معاون فنی و آموزشی سازمان آموزش فنی و حر فه ای کشور هم بود. در دفتر کارش در دانشگاه مازندران با او گفتگو کردیم.


*در هفته های گذشته نتایج کنکور سراسری اعلام شد و هزاران داوطلب پذیرفته شده انتخاب رشته کردند و منتظر اعلام نتایج نهایی هستند. پرسش این است که آیا دانشگاه های ما با مبانی توسعه کشور هم راستا هستند و می دانند مشکل و بحران مجاست یا نه، دانشگاه مدرک خودش را می دهد و جامعه مسیر خودش را می رود؟ به نظر ما مفهوم «مهارت» در دانشگاه ها کم رنگ است. سیاست گذاری دولت روحانی را در این زمینه چگونه می بینید؟

تمام امید و آرزوی خانواده ها، قبولی فرزند در دانشگاه و مسئله عبور از سد کنکور است و این دغدغه اغلب خانواده ها در حال حاضر می باشد. با وجود گسترش  و توسعه کمی که در دهه اخیر در آموزش کشور شاهدد بوده ایم، اما در زمینه کیفی آموزش، گام های بسیار اندکی برداشته شده است.

نبود ارتباط بین برنامه ریزی های آموزشی با نیازهای توسعه ملی و بازار کار، کیفیت پایین آموزشها در دوره عمومی و حتی اموزشهای دانشگاهی، و حلقه مفقوده مهارت و مانند این ها از عمده ترین مشکلات نظام اموزشی است .

دانش آموختگان به ویژه در حوزه عمومی، از مهارتی برخوردار نیستند. مهارت اموزی و  فرهنگ کار و تلاش به عنوان مساله اصلی در نظام آموزشی ما قرار ندارد و به چالش مهارت و اشتغال و مهارت و بیکاری دامن زده است. اگرچه نیروی بیکار بسیاری در کشور داریم باید گفت اینها از هیچ مهارتی برخوردار نیستند و نمی توانند افراد موثری در راستای توسعه کشور باشند.

در  کنار این مسایل یکی از واقعیت های نظام اموزشی افزایش سطح دسترسی به آاموزش در راستای تحقق عدالت آموزشی است و اقدامات مثبتی در این خصوص انجام شده است، به ویژه کاهش نابرابری ها بین دختران و پسران،شهری و روستایی، وطبقات مختلف اجتماعی در برخورداری از اموزش به عنوان یک حق مسلم و مصرح که در قوانین به خصوص قانون اساسی  بر آن تاکید شده است.

در سال های اخیر به ویژه در دولت یازدهم، سیاستگذارران و تصمیم سازان نظام آموزشی به این نتیجه رسیده اند که  به سمت کیفیت آموزش حرکت کنند، در همین راستا در برنامه ششم توسعه اقتصادی – اجتماعی، کاهش پذیرش دانشجو به طور کلی و روند کاهش و یا توقف جذب دانشجو در برخی زیر نظام های اموزش عالی(علمی- کاربردی و پیام نور)، مورد تاکید است.

موضوع دیگری که باید به عنوان یک واقعیت بدان پرداخت ، تلاش در جهت تغییر نگرش و سطح انتظارات و توقعات اجتماع از دانشگاه به عنوان تنها مسیر و گذرگاه پیشرفت و حرکت به جلو  و یا فلاح و رستگاری است، در حالی که تمام مسائل نباید به دانشگاه ختم شود.

اگر در نظام آموزش عمومی هدایت تحصیلی و شناسایی تمام استعدادها و بها دادن به همه افراد به عنوان شخصیت های ممنحصر به فرد از همان دوره ابتدایی به صورت سنجیده و با یک روال علمی و روان شناسانه در دستور کار قرار گیرد، و فرهنگ مهارت اموزی و انگیزش یادگیری اشاعه و ترویج شود، پر واضح است که  بسیاری از مسیرها به دانشگاه منتهی نمی شود.

هرچند هنوز هم برای رسیدن به دانشگاه های با کیفیت، استقبال زیادی وجود دارد، استقبال از آموزش عالی مثل گذشته نیست، ضمن اینکه در مازندران توزیع منطقی بین مراکز آموزش عالی دولتی و غیردولتی وجود ندارد، تصور می کنم فقط 10 درصد از جمعیت دانشجویی در مازندران از آموزش دولتی رایگان برخوردار هستند، سایر جمعیت دانشجویی تحت پوشش زیر سیستم های آموزشی مثل دانشگاه آازاد، پیام نور، علمی کاربردی، داننشگاهها و موسسات اموزش عالی غیر دولتی- غیر انتفاعی و دوره های شبانه دانشگاههای دولتی هستند. به همین دلیل افزایش سهم اموزش عالی دولتی و رسیدن به  توازن در این زمینه باید در دستور کار مسئولان استان قرار گیرد.

ضمنا یک واقعیت  آماری نیز اشاره کنم که در ایران بیش از 2700 موسسه آموزش عالی با مجوز آموزش عالی فعالیت می کنند و نظارت و ارزیابی این مراکز نیز به درستی انجام نمی شود. در هیچ جای جهان به نسبت ایران این تعداد مرکز آموزشی گوناگون وجود ندارد.

*باید در نظر بگیریم که ما چند سند بالادستی هم در این زمینه داریم.

بله، در بخش آموزش عمومی هدایت تحصیلی از دغدغه های مهم است، چالش مهمتر این است که هدایت تحصیلی از بالا انجام می شود، رویکردهای کاذبی به بعضی رشته های تحصیلی وجود دارد، رفتار پاندولی داریم و به ثبات نرسیدیم.

سند تحول بنیادین اموزش و پرورش که برگرفته از سند چشم انداز ااست و همچنین سند ملی برنامه درسی از جمله اسناد مهم بالادستی در آموزش و پرورش هستند که تکلیف خیلی از برنامه ها و عناصر برنامه را برای دست اندرکاران و مجریان با یک رویککرد مشارکتی مشخص کرده است، در همین رابطه نقطه عطف و کانونی همه برنامه ها معلمان هستند که در کنار صلاحیتت های عمومی(البته نه از نوع سلیقه ای ان)صلاحیت های تخصصی- موضوعی و حرفه ای انان ، پرداختن به معیشت معلمان باید در دستور نخست دولت ها باشد که متاسفانه تاکنون این مهم تحت الشعاع غوغاسالاری ها قررار گرفته است، و هنوز که هنوز است بعد از نزدیک به چهار دهه که از انقلاب می گذرد، این حق مسلم آن چننان که شایسته  است و در کلاس جهانی و منطقه ای باشد ادا نگردیده است و با استانداردهای بین المللی فاصله زیادی داریم.

*تکنولوژی آموزشی در جهان گسترش یافته و حتی توریسم آموزشی هم در کشورهایی مثل دانمارک و ایرلند داریم. در دنیا بچه ها را تا 7-8 سالگی فقط پرورش می دهند و آموزشی در کار نیست، در حالی که پرورش، حلقه مفقوده در جامعه ما است و ما از خردسالی به بچه ها عدد و جدول ضرب و این ها یاد می دهیم و مرتب آزمون ورودی می گذاریم. در این زمینه چه نظری دارید؟

بخشی که شوق آموزش را تحت الشعاع قرار داده همین آزمون ها است. بازاری شکل گرفته و رویکرد بسیار غلطی در نظام آموزشی ما سیطره دارد، به گونه ای که  گردش مالی بزرگی پشت این قضیه است. همان طور که در بازار ارز مافیا وجود دارد در آموزش هم این مافیا فعال است که مانند خوره به جان نظام آموزشی افتاده و همه را درگیر کرده است، نمونه های بسیاری از روند نادرست آموزش را می توان نام برد، هر مدرسه با یکی از موسسات و مافیای آموزش قرارداد دارد و خانواده ها را درگیر کرده است، چون مسیر درست و اصولی برای یادگیری نداریم و آموزش را تحت الشعاع آزمون های کشنده قرار داده ایم ، شوق یادگیری که می تواند انگیزه افراد باشد از بین رفته است و برای همین، یادگیری ها عمقی نیست. در جوامع توسعه یافته «چگونه یاد گرفتن» را یاد می دهند، در رویکردها و شیوه های آموزشی کار کردند. کشور فنلاند نظام بسیار موفق و مطرح در این زمینه است.

ما آزمون برگزار می کنیم یا نخبه گزینی می کنیم؛ نخبه گزینی متفاوت با نخبه گرایی است، حاصل نخبه گزینی، فرار مغزهاست، حاصل نخبه گرایی بهادادن به همه افراد است. اینکه همه دانش آموزان می توانند نخبه باشند توجه نداریم.

آزمون تیمزکه در علوم و ریاضی هر چهار سال یک بار در پایه چهارم و هشتم برگزار می شود و در همه این دوره ها دانش آموزان ایرانی، رتبه قابل توجه کسب نکرده ااند. پرز هم آزمونی در زمینه مهارت های اجتماعی و خواندن است که هر پنج سال یک بار برگزار می شود و در این آزمون هم دانش آموزان ایرانی عملکرد خوبی ندارند. میانگین دانش اموزان ایرانی در همه دوره هایی که تیمز و پرلز برگزار شده است از میانگین جهانی پایین تر بوده است، چرا که همان طور که گفته شد ما علی رغم اینکه مطالب زیادی به بچه ها اموزش می دهیم، اموزش ها کیفیت و عمق لازم را ندارند. ضمن اینکه فرهنگ مهارت در جامعه ما بسیار ضعیف است.

* نکته مهم این است که بر اساس همین سیستم آموزشی معیوب، بسیاری از فارغ التحصیلان بدون مهارت و پرورش مناسب، مدیر می شوند. مدیرانی که مهارت چندانی ندارند، اگر نگوییم اصلا مهارت ندارند.

آموزش در کشور ما مسئله ملی نیست. هیچکدام از دولت ها نتوانستند رویکردی شایسته برای آموزش و پرورش و آموزش عالی تعیین کنند و همواره محل مناقشه بوده است. به طور مثال در معرفی کابینه شاهد بودیم از بین این همه افراد متخصص و تحصیل کرده، نتوانستند وزیر علوم به مجلس معرفی کنند. آموزش در کشور ما جزیره بی ثبات است چون همان طور که گفتم مسئله ملی نیست.

جنگ مسئله ملی بود و دیدیم که همه اقشار و گروه ها همت کردند و در جنگ پیروز شدیم. آموزش هم کمتر از جنگ نیست و با تقویت سیستم آموزشی می توانیم حرفی برای گفتن داشته باشیم. آموزش باید دغدغه اصلی کشور باشد.

وقتی تعلیم و تربیت مسئله ملی نیست نوع نگاه به آن فرق می کند، کمترین توجه به معلمان می شود و عنوان می کنند چون تعداد معلم ها زیاد است نمی توانیم خوب رسیدگی کنیم. درست است که تعداد معلم ها زیاد است اما زیادی که نیستند.

دخالت های بی حد و حصر در سیستم آموزشی باعث شده اعتمادی به این سیستم نباشد. در انتخاب روسا و مدیران هیچ اعتمادی وجود ندارد و دست هایی از بیرون همواره در حال دخالت هستند. در تنظیم روابط هم خوب عمل نمی کنند و هر بار باید منتظر حادثه ای در آموزش و پرورش باشیم.

در آموزش و پرورش میراث دار دو سند بزرگ هستیم که تکلیف این حوزه را مشخص کرده است.

در هیچ نظام آموزشی مثل ما در انتخاب معلم کم لطفی نمی شود. گزینش باید مبتنی بر صلاحیت حرفه ای معلم باشد نه صلاحیت عمومی و سلیقه ای. این شیوه آموزش نمی تواند مشکلی از مشکلات جامعه را حل کند.

در بسیاری از نظام های آموزشی از دوره ابتدایی مهارت زندگی و یادگیری زبان خارجی شروع می شود، مهارت عنصر بسیار مهمی است. در حالی که در کشور ما حتی در سطح دانشگاه ها هم از مهارت های زندگی آگاهی ندارند، کنترل خشم، خودآگاهی، تصمیم گیری، مدیریت استرس، ارتباط و ... مهارت هایی است که باید کسب شود

* یک سئوال دیگر، دنیا برای آموزش مسائل جنسی به دانش آموزان چه اقدامی کرده است؟ چطور می توانیم با این آموزش ها از آمار آزار جنسی به ویژه در کودکان پیشگیری کنیم؟

باید با این مسئله با احتیاط برخورد کرد چون به عنوان خط قرمز در کشور ما مطرح است. اگر در ورزش هم آموزش ناشیانه باشد ممکن است آسیب به وجود آید. اما اینکه داشتن اطلاعات در زمینه مسائل جنسی، لازم و ضروری است شکی وجود ندارد، در جای خود و به موقع، به گونه ای که حساسیت کاذب به وجود نیاید باید آموزش داده شود. اگر آموزش در این زمینه را به شکل اصولی شروع نکنیم مجاری هستند که دانش آموزان می توانند به شیوه غلط و ناشیانه، این اطلاعات را کسب کنند که مخاطرات جنسی، روحی و روانی به همراه دارد.

ورود به این حریم می تواند موضوع مورد تامل برای اهل فن آن باشد. نبود آموزش در این زمینه ممکن است مشکلاتی را پیش آورد و فنی نبودن آن هم ممکن است قبح موضوع را در جامعه بشکند.

بهتر است به جای آموزش جنسی از واژه آموزش جسمی نام ببریم چراکه بخشی از جسم است. در این آموزش ها، اصول و چهارچوب های علم روان شناسی، عقلی، شرعی و عرفی باید رعایت شود.

* اما پرسش آخر، شما در دوران اصلاحات معاون استانداری مازندران بودید. این روزها در محافل رسانه ای و سیاسی بحث تغییر استاندار کنونی مازندران است. تصور می کنید حاکم محلی خوب چه ویژگی هایی باید داشته باشد. دغدغه شما در مولفه های تعیین استاندار چیست؟

کسی که در مسند استانداری قرار می گیرد باید نگاه جامع و کلان به تمامی مسائل داشته باشد، جامعیت در نگاه و توجه به توسعه پایدار از ویژگی های یک استاندار است. آنچه در استان کمتر مورد توجه قرار گرفته همین توسعه پایدار و نداشتن نگاه جامع بوده است. نداشتن تخصص و مهارت و سهم خواهی را بیشتر در این حوزه دیده ایم.

باید به آرای 24 میلیون نفر تمکین کنند. کسی که تعهد و التزام به سیاست های دولت ندارد ممکن است در ادامه راه به انحراف رود و خلف وعده کند، دچار باندبازی شده و رانت برقرار کرده و حاشیه به وجود آورد.

تراکم جمعیت و مسائل زیست محیطی از چالش های استان است و استاندار جدید باید این مسائل را بشناسند. وضعیت حمل و نقل جاده ای از دیگر مسائل استان است. دوران جاده سازی به شکل و شیوه ما در دنیا به سر آمده و سیستم حمل و نقل ریلی کم هزینه و کم دغدغه جایگزین شده و تبعات و ترافیک کمتری دارد. دست درازی به کوه و دریا و جنگل از دیگر مشکلات استان است.

در بین نیروهای متعهد که سابقه اجرایی دارند و تحصیل کرده و خوش نام هستند افرادی داریم که بتوانند این مسئولیت را بپذیرند. کسی باید انتخاب شود که امتحان خود را پس داده و به نظام اسلامی و سیاست های دولت مستقر وفادار باشد.

*مطالب مرتبط:

استاندار آینده باید با گفتمان سیاسی ارتباط خوبی داشته باشد

مسئولان ستاد روحانی در مازندران گزینه های استانداری را انتخاب کردند

استاندار آینده مازندران باید بینش سیاسی داشته باشد

استاندار بعدی مازندران باید روابط بین الملل را فعال کند

6 نکته درباره استاندار آینده مازندران

مروری بر کنش های سیاسی مربوط به استاندار آینده مازندران

استاندار بعدی باید پاکدست، توانمند و اصلاح طلب باشد

خطر تحریف شاخص های استاندار مطلوب