يکشنبه 16 مهر 1396-12:23

تاملی در نامه نگاری های قدیم

ای نامه که می روی به سویش

اکثر نامه ها هم مثل هم بود و جالب اینکه  نام تمام فامیل درجه یک و دو به میان می آمد. همه به هم سلام و یا دعا می رساندند/ پسر عکس سربازی خود را به طریقی به دختر می رساند و دختر آن را همچون گرانترین چیزها از جان عزیز تر می شمرد و نگهش می داشت و چه شبها که آن را بو نمی کشید و نمی بوسید!


 مازندنومه؛ سرویس اجتماعی، محمود محمدی: مکدر از اوضاع و احوال زمانه پناه بردم به کتابخانه ابوی مرحوم. هرگاه آزرده وقایع ایام باشم و ثقل حوادث غریب جامعه و روابط عجیب مردم اوقات و احوال را محزون سازد، بهترین وسیله برای اینکه بار گران از خاطر پریشان بر زمین نهم و چهره از غم پالوده سازم کتاب است و کتابت. گاهی کتابخانه خودم و گاهی کتابخانه قدیمی پدرم در منزل پدری که با دیدار مادر نیز همراه بود.

باری. در بوستان دانش تفرج می کردم و از عطر دلاویز گلستان خرد مست می شدم و در هوای اندیشه تنفس و صفحات کتاب را به دیده تعجب و تحسین چشم پیمایی کرده و در همان حال بر دفتر ایام به انگشت خیال تورقی می زدم.

گاهی به برگ هایی قدیمی در لابلای کتاب ها بر می خوردم که نشان از عریضه "فدایت شوم "و یا رسید پرداخت وجهی شرعی و قباله نکاحی یا گواهی مبادله و مبایعه زمینی  با خود به همراه داشت

نامه هایی از عراق و کویت وهزار جریب به پدرم و یا از سوی پدرم. همگی کهنه. هم در کیفیت و قدمت کاغذ هم در املا و انشا و اصطلاحات .

 در گذشته نه چندان دور، هر وقت خانواده ها می خواستند از حال و روز مسافرشان با خبر باشند نامه می نوشتند. پدری برای اطلاع از فرزندش که به سربازی و یا در پی کسب علم و یا در آمدی از شهری و دهاتی به شهری و دهاتی دیگر رفته بود یا جوانی که به اجباری رفته و یا در گوشه حجره مدرسه و یا دکانی برای شنیدن تپش قلب مادرش از فرسنگها دور یا دیدن مهر پدرش در لابلای اوراقی هر چند مختصر .

تنها وسیله خبر گیری و خبر رسانی  قلم بود و کاغذ که برخی خط داشتند و برخی نه. برخی کاهی و برخی سفید. در ابعاد مختلف کوچک و بزرگ و مستطیل ومربع. و میرزا بنویسی که همه جا  هم در دسترس نبود.

آن سالها مثل الان نبود که خیلی ها با سواد باشند. در برخی از  دهات و یا در شهری دور به ندرت میرزا بنویسی بود و یا صاحب خطی در فامیل.این اواخر در هر قوم و قبیله و یا فامیلی تک و توکی بچه محصل درس خوان بود که هر وقت بزرگترها قصد نامه نوشتن داشتند، با ترفند های مختلف دست به دامان این بچه محصل فامیل می شدند.

درخواست کنندگان که برخی درخواست عرض دعا و سلام داشتند و برخی عریضه شکوه و شکایت  و برخی طالب خبر و یا حامل اخبار بودند، شروع می کردند به داستان سرایی  و نقل مفصل حوادث و جزییات و فکر می کردند لابد میرزا می نویسد.

قبلا برای این کار و جلب رضایت میرزا مرغ و تخم مرغ و یا کره و سرشیر وگردویی هم آماده می شد. گاهی میرزا برای نوشتن نامه ترتیبی می داد که ناهار و شامی هم به کامش بشود.

میرزاها گاهی حوصله داشتند و گاهی نه. گاهی با رغبت کاغذ سیاه می کردند و گاهی به تعجیل و بیمیل.میزی داشتند که هم میز کار بود  هم صندوق کاغذ و قلم. با اداب خاصی کاغذ آماده می کردند و در این امر طوری وانمود می شد که گویی نامه نوشتن به هر وضعی مقدور و میسر نیست و باید رعایت امر بشود.

ادا و اطوار نشان می داد که  این کار در تخصص انحصاری میرزاست. میرزا می گفت نامه  مهم است. سواد خواندن و نوشتن مثل داشتن بینایی  است و کسی که نمی تواند بخواند و بنویسد مثل آدم کور است.

در تمجید از خط می گفتند نصف الحسن حسن الخط . و در این گفته برای خود ارج و قربی صد چندان قائل می شد. نویسنده های با سوادتر و یا صاحبان ذوق و هنر نامه را در یک سطر افقی نمی نوشتند. در سمت چپ کلمات ارتفاع می گرفتند و خط منحنی می شد به سمت بالا. گاهی کلمات در هم شده و برخی حروف مثل "ی" کشیده به سمت چند خط پایین تر نوشته می شد که بر زیبایی خط می افزود.

در بالای نامه سمت راست و یا چپ تاریخ به عدد و یا حرف ذکر می شد. به قمری و یا شمسی و یا هردو. بسته به فرستنده نامه و نسبت اش، شروع نامه متفاوت بود. "فدایت شوم، نورچشمی، حضرت آقای ... جناب مستطاب ...حضرت حجه الاسلام و قدوه الانام ...."

اکثر نامه ها هم مثل هم بود و جالب اینکه  نام تمام فامیل درجه یک و دو به میان می آمد. همه به هم سلام و یا دعا می رساندند

رسم بود در موقع نوشتن باید از طرف بزرگترها خطاب به کوچکتر ها دعا می رساندی و از طرف کوچکتر ها به بزرگتر ها سلام می نوشتی!

"پدر بزرگ و مادر بزرگم خدمت  خان دائی و همسر گرامی اش دعا می رسانند، خواهرم و شوهرش خدمت عمو جان سلام و دعا می رسانند. مادرم خدمت حاج خانم مادر بزرگ تان سلام می رساند! پدرم خدمت شما داماد عزیزمان دعا می رساند. دختر عزیزم، پدر و برادرت به تو و شوهرت دعا می رسانند"

پرسش از احوال و اوضاع مرسوم بود. "اگر از اینجانب احوالی پرسیده باشید بحمد ا... خوب و بدعا گویی جان عزیزتان مشغولم..."

اوضاع محل  و حوادث ریز و درشت ذکر می شد . "از آن وقتی که ازده رفته اید عروس خاله زهرا یک پسر کاکل زری زائیده، پدرت هم با قرض و قوله، زمینی را خرید، فرشهای مان را هم فروختیم، راستی برای خواهرت هم خواستگار آمده، پسر مشهدی قربان است، قرار گذاشتیم که عروسی تابستان باشد که شما هم باشید، به فامیل داماد گفتیم باید برادرش در مراسم عروسی حاضر باشد، قبول کردند، همه فامیل به شما سلام و دعا می رسانند"

نامه های عشاق در این میان جای دیگر داشت. این در حالی بود که یا خود می توانستند بنویسند و یا کاتبی مطمئن و امانتدار پیدا می شد. دختران و پسران به دور از چشم اغیار  به یکدیگر نامه می نوشتند. و نامه ها را عزیز می داشتند. در بهترین جای ها حفظ و مخفی می کردند.

"ای نامه که می روی به سویش   از جانب من ببوس رویش"
"نمک در نمکدان شوری ندارد   دل من طاقت دوری ندارد"

"اکنون که این نامه به جوهر آب دیده می نویسم قلم در دستان من می رقصد و قلبم از اضطراب صدای عشق سر می دهد"

"مش مم قلی می خواهد بیاید به خواستگاریم برای پسر سومش. کجایی تا مرا نجات دهی ..  اکبر برادر رضا به من متلک گفت. گفتم خفه شو حسین جان بیاید پدرت را در می آورد.."
"امسال مزرعه گندم صفایی ندارد. چون بوی تو را نمی دهد."

پسر عکس سربازی خود را به طریقی به دختر می رساند و دختر آن را همچون گرانترین چیزها از جان عزیز تر می شمرد و نگهش می داشت و چه شبها که آن را بو نمی کشید و نمی بوسید.

با اینکه بعضی وقتها نامه پسر و یا دختر توسط دیگری نوشته می شد انها اثر دست یار را بر خطوط می دیدند و آن را  به هوای دست یار می بوییدند و می بوسیدند.

عکس رخ یار در بین خطوط دیده می شد و چشم روشن می کرد و باعث  صفای دل و آرام و قرار روح بود.

پسر ها به داشتن این نامه ها در نزد دوستان نزدیک مباهی بودند و مبتهج  و گاهی ایام طولانی سربازی به خواندن مکرر همان نامه هر چند کوتاه  کوتاه می نمودند و گاهی گوشه عسرت و تنهایی دکانی و یا حجره  کوچک مدرسه ایی به  خواندن دزدکی نامه فراخ و دلگشا می شد.

دختران مسرور از داشتن یار فخر می فروختند و نامه ها با گل تزیین و عطر آمیز و خوش بو می کردند و با کشیدن نقاشی ویا  طرحی آن را  ارسال می کردند .

باری. بعضی وقتها همراه با نامه پول اسکناس و یا عکسهای خانوادگی هم ارسال می شد. در متن نام فرستنده و آورنده نامه ذکر و محل در یافت پول و یا خبر از ارسال مبلغ وجه داده می شد.

در پایان با نوشتن نام و یا امضا و ذکر "الداعی" و یا "الحقر" و" کوچک شما "ویا "دست بوستان  "و...ان را تمام می کردند.

این نامه ها را تا کرده و داخل پاکت می گذاشتند. بعضی وقتها یکی دو ماه طول می کشید تا این نامه در مقصد به دست شخص مورد نظر برسد. ادرس معمولا مدرسه علمیه  یا مغازه ای و منزلی معروف مثل منزل خان بود.

وقتی مسافری و یا شخصی که نقش پستچی را بازی می کرد در محل  و یا شهر دیده می شد، همه با اشتیاق از  او سراغ نامه های شان را می گرفتند. بعضی ها  زرنگ بازی در می آوردند و نامه را از دست آورنده می گرفتند و برای بزرگی که منتظر نامه عزیز سفر کرده اش بود می بردند و تا مشتلق نمی گرفتند نامه را به صاحب نامه نمی دادند!

امروزه اما از نامه نوشتن خبری نیست.  مسافرت ها کوتاه شده و نیازها با کمترین امکانات بر آورده می شود . با بانکهای الکترونیکی  پول به میزان نا محدود منتقل می شود. نیاز به نامه نوشتن نیست و حتی عشاق، حوصله نوشتن نامه  را ندارند.

افراد به تلفن، پیامک و تصویر اینترنت و وب کم قناعت می کنند .متن ها کوتاه و فارسی انگلیسی  و عددی  قاطی پاطی  رد و بدل می شود.  بعضا عشاق جوان متونی ظاهرا جالب از دیگران ارسال می کنند، در حالی که خود معنی آن را نمی دانند. در دنیای مجازی همه چیز مجازی شده حتی عشق و عشق ورزیدن و نامه نوشتن.