دوشنبه 2 بهمن 1396-10:22
«بو» به مشام منتقدان خوش نیامد
در نشست نقد و بررسی داستان «بو»، اغلب منتقدان کارگاه همنگر ساری، بر این اعتقاد بودند که نویسنده گزارشی را روایت کرده است و این داستان ضعیف بوده است.
مازندنومه؛ سرویس فرهنگی و هنری، کلثوم فلاحی: داستان «بو» از مجموعه «کانادا جای تو نیست» نوشته «فرشته توانگر» در کارگاه همنگر در مرکز ساریشناسی ساری، مورد نقد و بررسی قرار گرفت. این مجموعه شامل هشت داستان کوتاه است که در بهار 91 توسط نشر چشمه به چاپ رسید.
«بو» داستان شخصی است که در دارالترجمه کار میکند، فضای خستهکننده و کسالتآور محیط کار، توسط راوی داستان بیان میشود. داستان از خیابان منتهی به دارالترجمه شروع شده و در آنجا به پایان میرسد. پایان بهتآمیز داستان آنجاست که فردی که گواهی فوت او را برای ترجمه به دارالترجمه آوردهاند، خود برای گرفتن این برگه به دارالترجمه مراجعه میکند. این فرد در سانحه سقوط هواپیما، درگذشته است. راوی از خیابان به وسیله پل عابر پیاده، به سمت دیگر خیابان میرود که محل کار اوست.
مسئول کارگاه نقد همنگر در ابتدای این نشست گفت: ارتباط پل و پیادهرو در این داستان دارای اهمیت است، خیابان نشانه حرکت و زندگی بوده و این داستان تفاوتی بین خیابان و پیادهرو قائل است.
حسین اعتمادزاده با بیان اینکه در داستان باید بتوانیم به نشانهها پاسخ دهیم، اظهار کرد: این داستان خیلی ضعیف است، اگرچه میتوان به عنوان داستان پذیرفت اما با این داستان چه چیزی را میخواهیم به مخاطب بگوییم؛ نویسنده به نشانهها پاسخ نداده است، در حالی که اضطراب و فراموشی راوی در ابتدای داستان نشان داده اما بعد همان فرد همه چیز را به خاطر میآورد.
وی با اشاره به اینکه راوی داستان شخص عادی نیست، افزود: شاید به خاطر خودسانسوری نتوانسته حرف بزند، اتفاق سقوط هواپیما مسئله کلیدی است.
این نویسنده با بیان اینکه زبان داستان را اینجا نمیبینیم، تصریح کرد: زبان داستان، زبان گفتار است و این زبان گاهی باید پیچیدگی داشته باشد که مخاطب را به لایه زیرین داستان بکشاند.
اعتمادزاه ادامه داد: «بو» را بیشتر از اینکه در ردیف داستانهای نویسندگان خوب و مطرح بدانیم، یک گزارش بوده و از نوع داستانهای ژورنالیستی است در حالی که داستان به تکنیک نیاز دارد.
در ادامه این نشست، یکی از منتقدان با اشاره به اینکه در این داستان با فضای سرد و بیروح مواجه میشویم، گفت: راوی به ظاهر در دارالترجمه کار میکند و نویسنده با نشانههایی که به مخاطب میدهد حکایت از موضوع دیگری دارد.
ناهید گرامیان اظهار کرد: پلی که نه پیادهرو را به خیابان بلکه دو دنیای متفاوت را به هم وصل میکند، فضای پویای خیابان با پل عابر پیاده به فضای بیروح دارالترجمه وصل میشود.
وی با بیان اینکه راوی و همکارانش در این فضا دچار روزمرگی شدهاند، تصریح کرد: گاهی راوی دچار توهم میشود؛ نبض زندگی در اینجا به شماره میافتد، داستان «بو» میگوید جوان هم دچار خستگی و کسالت شده و بهتر است جامعه به او بگوید زندگی جاری است.
همچنین یکی از نویسندگان جوان در این نشست اظهار کرد: بستر تاریخی این داستان مهم است و علاوه بر نشانه بودن پل، نوعی ارجاع است.
مالک قنبری با بیان اینکه «بو»داستان خوبی نیست، افزود: با خرده ساختارها و روایتها طرف هستیم که هیچوقت به انسجام نمیرسد و نویسنده نتوانسته اینها را به هم ارتباط دهد.
وی با اشاره به اینکه کنش داستانی در داستان «بو» نداریم، گفت: کنش داستانی زمانی به وجود میآید که کشمکش وجود داشته باشد، نویسنده به مسائلی آگاه است اما زمانی که کنش داستانی نیست و راوی فکر کند همه چیز را باید خلق کند به سمت گزارشنویسی میرود.
این منتقد با بیان اینکه حتی درباره مکانمندی و حرکت، وقتی کنش نباشد داستان به سمت سکون میرود و این ضعف نویسنده است، تصریح کرد: زمانی که حرکت نیست نویسنده مجبور است فضاسازی را خلق کند.
وی با اشاره به اینکه نویسنده فقط در حال ارائه اطلاعات زمان و مکان است، گفت: نویسنده اگر پیشفرض خود را اصلاح میکرد میتوانست بهتر بنویسد.
یکی دیگر از نویسندگان حاضر در این نشست، با اشاره به اینکه به نظر میرسد نویسنده صفحه حوادث روزنامه را خوانده و این داستان را نوشته است، اظهار کرد: بحث اصلی نوعی روایت بوده و سردی افراد در این داستان مشخص است.
حمزه شربتی گفت: کار به شکل گزارشگونه و غیرداستانی است و من داستانی نخواندم.
در ادامه نقد داستان «بو» یکی از منتقدان با اشاره به اینکه نویسنده، زندگی اقشار متوسط تحصیلکرده را نشان میدهد که امیدی به امروز و فردا ندارند، اظهار کرد: ترس از دست دادن شغل، در این داستان نشان داده شده در حالی که راویعلاقهای به کار خود ندارد.
مهدی فرجپور با بیان اینکه راوی بر اساس خستگی به دنیای مردگان رفته است، افزود: نویسنده در بیان آنچه که میخواسته بگوید موفق بوده است.
همچنین یکی دیگر از منتقدان با بیان اینکه داستان، روایت گزارش گونه از جامعهای دارد که چیزی در آن جریان نداشته افراد ناامید هستند، تصریح کرد: «بو» داستان نیست بلکه گزارش است
حسن سپهری با اشاره به اینکه داستان باید احساس انسان را برانگیزد، گفت: اما در اینجا میبینیم که فقط فضاسازی شده، که آن هم خوب انجام نشده است.
در قسمت پایانی این نشست، یکی از نویسندگان اظهار کرد: در این داستان، زندگی در جریان است، مخاطب در یک زمان و مکان وارد ماجرا میشود و زندگی را از بان راوی میشنویم.
ایرج عرب با اشاره به اینکه مخاطب پی میبرد راوی در کجا کار میکند، افزود: اما چرا این تکه از زندگی تبدیل به داستان بو شد چون این داستان حرف دارد و حرف را در داستان به شکل پوشیده بیان میکنند.
وی با بیان اینکه ورود «مهران قاسمی» اوج داستان است، ضربه در داستان زده شده و تغییر وضعیت داده میشود و شاهد یک تقابل آشکار و پنهان در داستان هستیم، گفت: تقابل آشکار، حضور صبح تا عصر در شرکت با یک ساندویچ است و تقابلی که بین گرسنگی و سیری وجود دارد.
عرب گفت: تقابل پنهان داستان آنجاست که یکی از کارکنان دارالترجمه از سفر به انگلیس سخن میگوید و در طرف مقابل، همکاری که از زندگی بیزار است.