شنبه 22 ارديبهشت 1397-8:8

نقدی بر وضعیت مطبوعات مازندران

آینه های غبار آلود

مطبوعات مازندران به طور فاجعه باری به واحد روابط عمومی نهادها، سازمان ها و دستگاه های دولتی تبدیل شده و اغلب آنها حتی در طی ماه ها از تولید یا انتشار یک گزارش انتقادی اجتناب می ورزند. تعجب آور نیست که شرایط استان مازندران هر روز بدتر از دیروز شده و معضلات گوناگون پشت سر هم گریبان این استان را می گیرند. کار مطبوعاتی اگر انتقادی نباشد، روابط عمومی است. این یک اصل است که به هیچ عنوان نمی توان آنرا نادیده گرفت. به این ترتیب باید گفت ما در مازندران روزنامه، هفته نامه، سایت و نشریه به معنای واقعی بسیار کم داریم.


مازندنومه؛ سرویس اجتماعی، احسان شریعت: وقتی گفته می شود رسانه ها آینه تمام نمای جامعه هستند و باید منعکس کننده حقایق و واقعیت ها باشند، افکار عمومی منتظر است تا چنین کارکردی را از رسانه ها مشاهده کند.

در قرن بیست ویکم که واقعیت ها بیشتر براساس انعکاس در رسانه ها خود را به مثابه اتفاقات عینی می شناسند، انتظارات از رسانه در بالاترین سطح قرار می گیرد. درواقع رسانه ها مهم ترین رکن جوامع مدرن محسوب می شوند. بیراه نیست که اندیشمندان رسانه ها را رکن چهارم دموکراسی خوانده و آنها را پیشفرض رسیدن به توسعه سیاسی و اجتماعی بر می شمرند. از این منظر رسانه نه تنها به عنوان منعکس کننده اخبار و اطلاعات، بلکه به عنوان پژوهشگر سطوح مختلف اجتماعی عمل کرده و می تواند روندهای سیاستگذاری، عملکردهای اجرایی، تصمیم گیری های سازمانی و رخدادهای دور از چشم افکار عمومی را رصد کند.

مشهور است که این رسانه ها هستند که در کشورهای توسعه یافته مانع از گسترش فساد سازمان یافته در دستگاه های دولتی و سازمان های بزرگ می شوند. در هر صورت از لحاظ نظری رسانه می تواند چنین کارکرد سازنده ای را از خود بروز دهد. چه آنکه رسانه ذاتاً کارکرد آینه ای دارد. آینه ای که با جای گیری های دقیق خود در موقعیت های حساس، می تواند عملکردها را به افکار عمومی نشان داده و مانع از سوء استفاده های عوامل انسانی و سازمانی شود. اما به قول ضرب المثل مشهور «وای به روزی که بگندد نمک» متأسفانه در جامعه امروز برخی از رسانه ها نمی توانند و یا به دلایل منفعت طلبانه نمی خواهند به رسالت اصیل خود عمل کنند. این وضعیت در تمامی جهان و ایران وجود دارد. اما در استان مازندران نیز این وضعیت به مراتب خراب تر از دیگر نقاط کشور است.

علی رغم افزایش کمی تعداد روزنامه ها، هفته نامه ها و سایت های خبری و مواردی از این دست، متأسفانه نه تنها بر کیفیت کار رسانه ای در مازندران افزوده نشد، بلکه هر روز از کیفیت کاسته شده و مطبوعات استان از نقش اصلی خود دور می شوند.

مطبوعات مازندران به طور فاجعه باری به واحد روابط عمومی نهادها، سازمان ها و دستگاه های دولتی تبدیل شده و اغلب آنها حتی در طی ماه ها از تولید یا انتشار یک گزارش انتقادی اجتناب می ورزند. تعجب آور نیست که شرایط استان مازندران هر روز بدتر از دیروز شده و معضلات گوناگون پشت سر هم گریبان این استان را می گیرند.

در مازندران گاه یک مسأله آنقدر واضح، مشخص و تاریخی است که هر شهروند معمولی می تواند عمق فاجعه را دریابد اما در کمال ناباوری رسانه ها به آن نمی پردازند. برای مثال اوضاع آلوده زیست محیطی و ورود پساب های صنعتی و خانگی به شریان های حیاتی آب شیرین یعنی رودخانه های باارزش استان کاملاً هویدا است اما کمتر خبرنگار و رسانه ای این جسارت را به خود می دهد که به عمق مسأله پرداخته و دست های پشت پرده را رو کند.

رسانه های مازندران آنقدر تملق گوی مدیران شده اند که خیال مدیران از بابت رسانه ها راحت است. در صورتی که در کشورهای توسعه یافته رسانه ها دغدغه و زلزله روانی مدیران محسوب می شوند.

آنها می دانند که حتی اگر بتوانند از چنگال قانون بگریزند از تیررس رسانه ها نمی توانند فرار کنند. چه بسیار مفاسد بزرگ سیاسی و اقتصادی در این کشورها توسط رسانه ها مطرح شده و حقوق ملت ها از عاملان فساد باز پس گرفته شد. اما متأسفانه در مازندران که بیش از 15 روزنامه دارد از یادداشت ها، مقالات و گزارش های انتقادی خبری نیست.

در چند وقت اخیر چند نشریه آن هم با احتیاط قدم در این مسیر نهادند که به رسالت اصیل روزنامه نگاری نزدیک شوند که خوشبختانه تأثیرات خود را بر بدنه دستگاه های اجرایی گذاشته است. اما رسانه های تملق گو آن قدر زیادند که از سوی دیگر تأثیرات این فعالیت های انتقادی و دلسوزانه را خنثی می کنند. دقیقاً پس از انتشار یک مطلب انتقادی از رسانه ای دلسوز، فردای آن روز روابط عمومی اداره مربوطه ترتیب یک نشست خبری یا مصاحبه تملق گویانه از عملکرد دلخواه آن دستگاه با چندین نشریه منفعت طلب را می دهد.

در حقیقت این رسانه ها هستند که خودشان به یکدیگر ظلم می کنند و نمی گذارند که نقش اصلی محقق شود. رسانه های مازندرانی توجیه کننده وضعیت موجودند و حتی اگر بخواهند نگاه انتقادی داشته باشند جوری می نویسند که به کسی برنخورد.

گزارش، یادداشت و مقاله که اصلی ترین بسترهای روزنامه نگاری انتقادی هستند به کنار گذاشته شده و جای آن را انبوه اخبار و گفتگوهای بی وزن گرفته است. گویی قرار است همه چیز از قول مسئولان گفته شود. حتی در گزارش های انتقادی هم نقش مشاهده میدانی به عنوان اصلی ترین مولفه گزارش نادیده گرفته شده و به پاسخ های چند مسئول مربوطه اکتفا می شود. گویی واقعیت را باید از عینک مسئولان دید و عینک یک روزنامه نگار تار است. مشکل امروز مازندران همین است که روزنامه نگاران تیزبین کمی در اختیار دارد.

کار مطبوعاتی اگر انتقادی نباشد، روابط عمومی است. این یک اصل است که به هیچ عنوان نمی توان آنرا نادیده گرفت. به این ترتیب باید گفت ما در مازندران روزنامه، هفته نامه، سایت و نشریه به معنای واقعی بسیار کم داریم. مابقی همه روابط عمومی ادارات هستند که در بخش خصوصی فعالند. درواقع شعبه ای از روابط عمومی اداره که در جای دیگر مشغول فعالیت است.

از نظر قوانین اجتماعی و روانشناسی، هر نیازی اگر به طور صحیح برآورده نشود بالاخره مجبور است راهش را در یک کانال برآورده شدن پیدا کند. کارکردی که قرار است مطبوعات به صورت صحیح، استاندارد و علمی انجام دهند محقق نشده و چند سالی است که پیام رسان های مجازی این وظیفه را برعهده گرفته اند. درواقع تلگرام بیشتر بدین خاطر گسترش یافت که مطبوعات کارکرد آگاهی رسانی و انتقادی خود را انجام نداده و پیام رسان ها این کارکرد را با سهولت انجام می دهند. منتهی این پیام رسان ها چون عمومی و در دسترس عامه مردم هستند، به طور ناصحیح، غیر علمی و غیر فنی به کار خبری و رسانه ای می پردازند. در حقیقت بیش از 90 درصد مطالب تولید شده در پیام رسان هایی همچون تلگرام غیر فنی و غیر استاندارد است که این می تواند به دلیل بازه وسیع مخاطبان آن بسیار آسیب رسان باشد.

این روزها تلگرام فیلتر شده و افرادی هم با عبور از فیلتر وارد تلگرام می شوند. شبکه های خبری رسمی تلگرامی دیگر فعالیت نکرده و فضای تلگرام هر چه بیشتر غیر استاندارد و عامیانه می شود.

شبکه های پیام رسان داخلی نیز که چندان مورد استقبال قرار نگرفته و به هیچ عنوان تابحال نتوانسته اند کارکرد رسانه ای داشته باشند. مطبوعات مازندران نیز که کار انتقادی نکرده و جامعه را به خودآگاهی در مورد مشکلات اطراف نمی رسانند. در این میان مشخص نیست چه کسی یا نهادی یا سیستمی باید بتواند انعکاس دهنده واقعی مشکلات و بیان دردمندانه ای از حقایق متن جامعه باشد؟