چهارشنبه 2 خرداد 1397-8:13

یادداشت دیگری از لطف الله آجدانی

آرش کمانگیر و بدخوانی های تاریخی

درست است که منظومه ویس و رامین فخرالدین اسعد گرگانی کهن ترین متنی است که در آن از ساری به عنوان محل پرتاب تیر آرش یاد شده است، اما این متن کهن ترین متن در باره آرش کمانگیر نیست. جدای از دو متن باستانی «اوستا» و متن پهلوی «ماه فروردین روز خرداد» که قرن ها پیش از منظومه ویس و رامین پدید آمده اند، منابع متعدد و فراوان دیگری نیز در دوره اسلامی پدید آمده اند که در آنها داستان آرش کمانگیر روایت و جملگی این منابع در قدمت زمانی و تاریخی بر منظومه ویس و رامین فخرالدین اسعد گرگانی تقدم و سبقت دارند.


 مازندنومه؛ سرویس فرهنگی و هنری، لطف الله آجدانی تاریخ پژوه: هیچ تاربخ پژوه و محقق معتقد به ضرورت سخت کوشی و دقت علمی در توصیف و تحلیل و نقد تاریخ و فرهنگ، نمی تواند پنهان و انکار کند که جای تاسف خواهد بود اگر بخواهیم با پاره ای ساده انگاری و بدخوانی و بدفهمی تاریخ و فرهنگ، فراز و عرش پر منزلت و با ارزش ادراک و شعور تاریخی، فرهنگی و علمی را با آن ساده انگاری ها و بدخوانی ها و بدفهمی های درآمیخته به کم دانشی یا تعصبات خرد ستیز و معرفت آزار به فرود و فرش بی مقدار و بی منزلت ادعاهای پوچ و بی اساس و شبه علمی تقلیل و تنزل دهیم.

نمونه ای روشن از تاربک اندیشی و بدفهمی ها و طرح ادعاهای بلند و سترگ ناشی از آن اما کوتاه نگرانه و نحیف را که در ترازوی نقد و عقلانیت هیچ وزنی ندارد و دستاوردها و سرمایه علمی درخشانی را به دست نمی دهد، می توان در باره آرش کمانگیر یکی از نمادهای مهم و برجسته ملی و حماسی ایران و ایرانیان و ادعای انتساب محل پرتاب تیر او به شهر ساری بازجست و به دست داد.

« آرش کمانگیر؛ ساروی یا آملی؟!» متن گفت و گویی است کوتاه از لطف الله آجدانی با سایت وزین مازندنومه. آن گفت و گوی کوتاه به این نکته بلند نظر داشت که باید« دقت کنیم روایات اسطوره ای و حماسی و شبه تاریخی را نمی توان با قاطعیت به واقعیت های تاریخی نسبت داد و‌پیوند زد.» و نیز تاکید شد :« جدای از میزان واقعی و تاریخی بودن یا اسطوره ای بودن آرش کمانگیر ؛ او یک نماد ملی و میهن پرستی در ایران و نزد ایرانیان است که به اتکای اسناد و منابع، انتساب او به هر شهر از ایران زمین را باید به دیده احترام نگریست و از تحریف و دستبردهای اسطوره ای، تاریخی، فرهنگی و قومی و اقلیمی اجتناب ورزید.» 

نیز تصریح شد:«در دو منبع؛ یکی در منظومه ویس و رامین اثر فخرالدین اسعد گرگانی و دیگری در کتاب تاربخ گزیده حمدالله مستوفی؛ از ساری به عنوان محل پرتاب تیر آرش کمانگیر برای تعیین مرز ایران و توران یاد شده است. و جز این دو مورد، هیچ اثر تاکنون دست یافته را نمی توان به دست داد که از ساری به عنوان محل تیراندازی آرش کمانگیر یاد کرده باشد
.اما بسیاری از منابع به طور مستقیم یا غیر مستقیم دلالت بر صحت انتساب محل پرتاب تیر آرش به آمل دارند.» از این جمله اند: «مجمل التواریخ و القصص» از نویسنده ناشناس و احتمالا ابن شادی اسد آبادی از اهالی اسد آباد همدان؛  کتاب « طبقات ناصری» تالیف منهاج الدین سراج جوزجانی ؛ کتاب « تذکره الشعرا» از دولتشاه سمرقندی؛ و کتاب « تذکره مجمل الفضلای » از بقایی بخارایی، که به صراحت محل پرتاب تیر آرش را آمل یا قلعه آمل دانسته اند. علامه قزوینی نیز در مطلبی که در باره مقدمه ابومنصوری نوشته است آمل را به عنوان مکان پرتاب تیر آرش معرفی کرده است.

جدای از صراحت منابع متعدد در دلالت بر انتساب محل پرتاب تیر آرش به آمل، آنجا که در بند ششم یشت هشتم کتاب اوستا به عنوان قدیمی ترین متن باستانی در باره آرش، محل پرتاب تیر آرش کوه « ایریو خشونه» یاد شده است، این کوه با توجه به صراحت منابع در اتفاق این داستان در طبرستان و نیز تاکید و تصریح ابوعلی محمدبن محمد بلعمی در کتاب «تاریخ بلعمی» در دلالت بر این که :« آرش از جایی تیر انداخت که از آن بلند تر کوهی نیست»، جملگی  با دماوند آمل قابل تطبیق است و نه با ساری.

این نکته نصرالله هومند مازندران پژوه برجسته که: «از قدیم بنا بر این بود که اگر کسی می خواهد تیری را رها کند به جای بلندی می رفت و نه جای پست و ما باید ببینیم شهر آمل، ساری و یا بابل کدامشان در بلندی و کدامشان در پستی قرار دارد»، از این درست اندیشی دور نیست که دماوند و ارتفاعات آمل می تواند همان جایی باشد که به تصریح بلعمی :« از آن بلند تر کوهی نیست».

افزون بر آن دقت کردنی است که استاد احسان یارشاطر که یازده داستان از داستان های ایران باستان را از منابع و آثار و متون اوستایی، فارسی باستان و پهلوی و پارتی و سغدی در کتابی به نام «داستان های ایران باستان» به فارسی روایت کرده است، با علم به این که اوستا محل پرتاب تیر آرش را کوه «ایریو خشونه» معرفی کرده است، آن کوه را با قله دماوند آمل قابل تطبیق دانسته و در نخستین داستان از این مجموعه که داستان آرش کمانگیر است در شرح و روایت داستان آرش چنین آورده است که:«آن گاه آرش تیر و کمان را برداشت و بر قله کوه دماوند برآمد و به نیروی خداداد تیر را از شست رها کرد».

   وانگهی دقت کردنی است حتی آن جایی که در کتاب « آثارالباقیه عن القرون الخالیه» ابوریحان بیرونی از رویان به عنوان محل پرتاب تیر آرش یاد شده است، رویان آن روزگار از توابع آمل قدیم بوده و نه ساری.

بسیار مهم ودقت کردنی است که کوبندگان بر طبل ادعای انتساب محل پرتاب تیر آرش کمانگیر به ساری در حالی گرانیگاه ادعای خود را بر قدمت تاریخی یک بیت شعر از منظومه ویس و رامین فخرالدین اسعد گرگانی که در قرن پنجم هجری و قمری پدید آمده و در آن آمده است: «از آن خوانند آرش را کمانگیر / که از ساری به مرو انداخت یک تیر» قرار داده اند که هیچ یک از کوبندگان بر این طبل، توضیح نداده اند که دلایل اثبات ادعای فخرالدین اسعد گرگانی در انتساب محل پرتاب تیر آرش به ساری چیست؟! قطعا نه فخرالدین اسعد گرگانی ادعای آن داشته است که در هنگام پرتاب تیر آرش همراه و در کنار او و شاهد عینی در زمان و مکان پرتاب تیر آرش بوده و یا از علم غیب برخوردار بوده و نه آنانی که به ادعای او استناد می کنند می توانند چنین داعیه ای گزاف و غیر عقلایی و غیر علمی داشته باشند.

پرسش این است: ادعای فخرالدین اسعد گرگانی در انتساب محل پرتاب تیر آرش به ساری مستند به کدام منابع و اسناد و متون متقدم و دلایل نقلی و عقلی است؟! بر آگاهان به منابع و متون تاریخ و ادبی و منابعی که به آرش کمانگیر پرداخته اند نباید پوشیده باشد که ادعای فخرالدین اسعد گرگانی در انتساب ساری به عنوان محل پرتاب تیر آرش، ادعایی است که بر هیچ منبع و متون و اسناد متقدم استوار نشده و خود محتاج سند و دلیل است. شگفت از این همه ساده دلی و بدفهمی آنانی که دلیل ادعای خود در انتساب محل پرتاب تیر آرش به ساری را  به ادعای بدون سند و دلیل  فخرالدین اسعد گرگانی که خود محتاج سند و دلیل و اثبات است، مستند کرده اند.!

درست است که منظومه ویس و رامین فخرالدین اسعد گرگانی کهن ترین متنی است که در آن از ساری به عنوان محل پرتاب تیر آرش یاد شده است، اما این متن کهن ترین متن در باره آرش کمانگیر نیست. جدای از دو متن باستانی «اوستا » و متن پهلوی « ماه فروردین روز خرداد» که قرن ها پیش از منظومه ویس و رامین پدید آمده اند، منابع متعدد و فراوان دیگری نیز در دوره اسلامی پدید آمده اند که در آنها داستان آرش کمانگیر روایت و جملگی این منابع در قدمت زمانی و تاریخی بر منظومه ویس و رامین فخرالدین اسعد گرگانی تقدم و سبقت دارند.

نکته مهم این است که ادعای فخرالدین اسعد گرگانی در باره ساری به عنوان محل پرتاب تیر آرش در حالی طرح شده است که آن ادعا مستند به هیچ دلایل عقلی و دلایل نقلی از منابع پیشین و متقدم در باره آرش نیست.

در هیچ یک از روایت های موجود و مختلف در منابع متقدم بر منظومه ویس و رامین فخرالدین اسعد گرگانی و از جمله در متن زرتشتی «اوستا»، متن پهلوی «ماه فروردین روز خرداد»، «تاریخ سنی ملوک الارض و الانبیا» حمزه اصفهانی، «زین الاخبار» گردیزی، آثارالباقیه» ابوریحان بیرونی، «تجارب الامم» احمد ابوعلی مسکویه، شاهنامه حکیم ابوالقاسم فردوسی، «البدء والتاریخ» ابو نصر بن طاهر مقدسی، «غرر السیر» ثعالبی و «تاریخ الرسل و الملوک» محمدبن جریر طبری، هیچ نامی از ساری به عنوان محل پرتاب تیر آرش نیست. 

افزون بر آن در منابع و متون  متاخر پدید آمده در دوره اسلامی نیز جز در کتاب «تاریخ گزیده» حمدالله مستوفی که در آن از ساری به عنوان محل پرتاب تیر آرش یاد شده است،  به شرح پیش گفته، منابع گسترده و مختلفی جملگی دلالت و صراحت بر قوت صحت انتساب محل پرتاب تیر آرش این پهلوان حماسی متعلق به همه ی ایران و ایرانیان، به کوه دماوند و شهر آمل دارند.

گزیده منابع:

_ ابن اثیر، عزالدین علی بن محمد. تاریخ کامل( الکامل فی التاریخ)، ترجمه حسین روحانی، تهران: انتشارات اساطیر، ۱۳۸۳.

_ اسعد گرگانی، فخرالدین. منظومه ویس و رامین، با تصحیح و.ن.لیس و منشی احمد علی، کلکته: انتشارات جامعه مسلمان بنگال، ۱۸۶۵ میلادی.

_ اصفهانی، حمزه بن حسن. تاریخ پیامبران و پادشاهان( تاریخ سنی ملوک الارض و الانبیا)، مترجم جعفر شعار، تهران: انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، ۱۳۴۶.

_ بقایی بخارایی، محمد عارف . تذکره مجمل الفضلاء، زیر تظر یوسف بیگ باباپور، تهران: انتشارات منشور سمیر، ۱۳۹۴.

_بلعمی، ابوعلی. تاریخ بلعمی( ترجمه تاریخ طبری)، به تصحیح ملک الشعرای بهار و محمد پروین گنابادی، تهران: انتشارات هرمس، ۱۳۹۵.

_ بیرونی، ابوریحان. آثار الباقیه، مترجم اکبر دانا سرشت، تهران: انتشارات امیرکبیر، ۱۳۸۶.

_ ثعالبی نیشابوری، عبدالملک بن محمد بن اسماعیل. تاریخ ثعالبی( غرر اخبار ملوک الفرس و سیرهم) ، مترجم محمد فضائلی، با مقدمه زتنبرگ، با دیباچه مجتبی مینوی، تهران: نشر نقره، ۱۳۶۸.

_ دولتشاه سمرقندی. تذکره الشعرا، با مقدمه و تصحیح و توضیح دکتر فاطمه علاقه، تهران:پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۸۵.


_ سراج جوزجانی، منهاج الدین. طبقات ناصری، با تصحیح عبدالحی حبیبی. تهران: دنیای کتاب، ۱۳۴۳.

طبری، محمد بن جریر. تاریخ طبری ( تاریخ الرسل و الملوک)، ترجمه ابوالقاسم پاینده ، تهران : انتشارات اساطیر، ۱۳۷۵.

_ گردیزی، ابوسعید. زین الاخبار، با مقدمه و تصحیح و تحشیه عبدالحی حبیبی، با دیباچه و مقدمه ای از سعید نفیسی و محمد قزوینی، تهران: دنیای کتاب، ۱۳۶۳.

_ مجمل التواریخ و القصص. ( نویسنده ناشناخته، احتمالا ابن شادی اسدآبادی)، به کوشش محمد تقی بهار( ملک الشعرا)، ( بی نا) ، ۱۳۱۸ شمسی.

_ مستوفی، حمدالله. تاریخ گزیده، به اهتمام عبدالحسین نوایی، تهران: انتشارات امیرکبیر، ۱۳۶۲.

_ مسکویه، ابوعلی. تجارب الامم ( آزمون های مردمان). « ۲ جلد در ۸ مجلد)، ترجمه و تحشیه دکتر ابوالقاسم امامی، تهران: انتشارات سروش، ۱۳۸۹.

_ مقدسی، مطهربن طاهر. البدء و التاریخ، ( آفرینش و تاریخ)، « ۶ جلد در ۲ مجلد)، برگرداننده دکتر محمد رضا شفیعی کدکنی، تهران: انتشارات آگاه، ۱۳۷۴.

_ یارشاطر، احسان. داستان های ایران باستان، تهران: ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۳۷.

*مطالب مرتبط:

آرش کمانگیر؛ ساروی یا آملی؟!

آرش متعلق به همه ایرانیان است، نه یک شهر خاص

اسطورۀ آرش، پهلوانی بی سرزمین یا حماسه ای فراملی؟