چهارشنبه 10 بهمن 1397-20:15

تیم ملی فوتبال یا اقتصاددانان؛ کدام بازنده واقعی است؟!

  اقتصاددانان ما اگر فوتبالی نگاه کنیم نه فقط با چند گل اختلاف، بلکه اگر 50سال ناکامی را در نظر آوریم با اختلاف 50 گل باخته اند، اما متاسفانه عالی‌جنابان ذره ای از باخت خود را به روی مبارک خود تاکنون نیاورده اند.


 

مازندنومه؛ سرویس اقتصادی، درویش‌علی کولاییان: مردم از نتیجه بازی اخیر ایران و ژاپن در جام ملت های آسیا رنجیده اند. این رنجش زودگذر است و قهرمانان فوتبال فرصت آن را دارند که جبران کنند و خوشحالی را باز هم برای فوتبال دوستان ما به ارمغان بیاورند.

کاش برد و باخت اقتصاددانان چون برد و باخت فوتبالیست ها برای ما آشکار می بود و می دیدیم این دسته از کارشناسان بازی را بر اثر تسامح بیش از حد خود چگونه باخته اند.

طی 50 سال گذشته این گروه و یا آن گروه از اقتصاددانان در تدارک تعریفی درست از اقتصاد سیاسی در ایران ناموفق بوده اند، با این وجود همیشه آن ها منکر سهم موثر خود در ناکامی ها شده اند.

فراموش نکنیم باخت اقتصاددانان نتیجه تسامح عده ای معدود از آنان نیست، بلکه حاصل تسامح همه آن هاست، اگرچه آن ها که کنار گود ایستاده اند از تقصیر تبری می جویند.

  اقتصاددانان ما اگر فوتبالی نگاه کنیم نه فقط با چند گل اختلاف، بلکه اگر 50سال ناکامی را در نظر آوریم با اختلاف 50 گل باخته اند، اما متاسفانه عالی‌جنابان ذره ای از باخت خود را به روی مبارک خود تاکنون نیاورده اند.

آن ها که با نظرات صاحب این قلم آشنایی دارند شهادت می دهند طی چند دهه اخیر، همیشه نگاه نگارنده به اقتصاد نفتی ایران بوده و هست. در همه این سال ها توجه اقتصاد دانان را به نکته ای با اهمیت جلب کرده ام و نوشته حاضر نیز در پیوند با همان نکته است.

همیشه گفته ایم معیشت دولت در ایران از نیم قرن پیش تا امروزهمیشه و به طور عمده از محل درآمدهای حاصل از فروش نفت و گاز تامین شده است. دولت ها با درآمد حاصل از صدور نفت و گاز به خارج از کشور و فروش آن در داخل، به حیات خود ادامه داده اند و برای کسب اعتبارات مالی به دلیل دسترسی نامحدودشان به منابع بسیار کلان نفت و گاز، ظاهراَ، به مالیات چندان متکی نبوده اند.

در نیم قرن گدشته کسری بسیار کوچک از کارگران ایرانی که در شرکت های نفت و گاز شاغلند، یعنی کمتر از یک درصد کل نیروی کار کشور، قریب 80 درصد نیاز مالی دولت ها را تامین می کنند یعنی حکومت، به درآمد حاصله از کار 99 درصد نیروی کار کشور متکی نیست. یعنی برای کسب اعتبارات مالی، دولت بی نیاز از درآمد حاصله از کار چند ده میلیون کارگر خودی شده است.

چنین وضعی در ایران دولت را به لحاظ مالی، به استقلال نسبی از مردم خود رسانده است. این اتفاق و تداوم وضع حاصله از آن به دلائل علمی فاجعه بار است چرا که به بحران سیستمی در رابطه دولت با مردم منجر می شود. (نگاه کنید به مقالات پیشین به همین قلم )

اقتصاددانان این نقیصه را نادیده گرفته اگر هم توجهی به آن می کنند جدی نیست. راه درستی هم برای حل مشکل پیشنهاد نداده اند، در حالی که مشکل در 50سال اخیر همیشه خوشبختی مردم ما را مورد تهدید قرار داده است.

فرضیه دولت رنتییر یا دولت رانتی که اقتصاددان برجسته ایرانی مرحوم دکتر حسین مهدوی در دهه 70 قرن بیستم، به هنگام اقامت در فرانسه و در توصیف وضعیت اقتصاد نفتی ایران بیان کرد، با وجود شهرتی که یافت، هنوز به راه حلی منجر نشده است.

گرچه ناخوشایند است اما اجازه می خواهم عنوان کنم اقتصاددانان ما هیچ وقت این جسارت علمی را از خود بروز نداده اند تا با شهامت اعلام کنند درآمد حاصله از منابع استثنایی نفت و گاز در حقیقت در آمدی مالیاتی است و اعتبارات حاصله از آن، مالیات مستقیم هر خانوار ایرانی به دولت است. افسوس که اقتصاد دانان ما به دلیل نوعی جزم اندیشی و هراس موهوم، از بیان این ضرورت طفره می روند.

اگر اقتصاددانان دست از الگوی کهنه خود بردارند دولت در ایران موظف به اعلام دریافت نوعی مالیات مستقیم است که از تک تک خانوار ایرانی از محل درآمدهای نفت و گاز همه ساله دریافت می کند. رسید مالیاتی برای سهم هر خانوار در هر سال، سبب می شود تا مردم بدانند چه چیز به دولت خود می دهند تا تصور درستی از توقعات خود از حکومت داشته باشند.

این تدبیر اگر عملی شود بی آن که منابع مالی دولت محدود شود بی نیازی مالی دولت از مردم رخت برخواهد بست و روشنی و شفافیت در ارتباط مالی دولت و مردم به چشم خواهد آمد. چنین تدبیری به نظارت همگانی مردم منتهی می شود و اختلاس و سوء استفاده های کلان فرصت بروز پیدا نمی کنند.

با این توصیف به راستی کدام تیم و کدام دسته از مردم به اندازه اقتصاد دانان ما بازی را باخته اند؟ آیا پروفسور اقتصاد ما جرات آن را پیدا می کند در کلاس درس، درآمدهای حاصله از نفت و گاز را به جای آن که در ستون درآمدهای غیرمالیاتی دولت جای دهد آن را در ستون درآمدهای مالیاتی دولت جایگزین کند تا دولت نفتی به یک دولت پاسخگو بدل شود؟

واضح است از این راه مردم مشارکت خود و عاملیت خود در امور را بیشتر و بیشتر احساس می کنند. چه کسی نمی داند نفت و گاز ملی شده در سرزمین ایران به دلیل حجم فراوان و کم نظیر خود و با وجود سهولت دسترسی به آن، میراث نقد مردم است؟