جمعه 12 بهمن 1397-21:21

پیش‌بینی 40 سال پیش یک زبان‌شناس از آینده انقلاب اسلامی

هشداری که شنیده نشد

زنده‌یاد دکتر علی محمد حق‌شناس از جمله روشنفکران ایرانی است که اگرچه بیشتر آثاری که از او به یادگار مانده، در حوزه زبان‌شناسی و ادبیات است، در کنار آنها، یک کتاب سیاسی از او وجود دارد که با وجود اهمیت آن، تاکنون ناشناخته مانده است. این یادداشت نگاهی دارد به تنها کتاب استاد فقید دانشگاه تهران در حوزه سیاست.


 مازندنومه؛ سرویس سیاسی، محمدصالح ذاکری، زبان‌شناس و پژوهشگر قائم شهری: زنده‌یاد دکتر علی محمد حق‌شناس (1389-1319) استاد فقید دانشگاه تهران، از جمله روشنفکران ایرانی است که اگرچه بیشتر آثاری که از او به یادگار مانده، در حوزه زبان‌شناسی و ادبیات است، در کنار آنها، یک کتاب سیاسی از او وجود دارد که با وجود اهمیت آن، تاکنون ناشناخته مانده است؛ به طوری که حتی بسیاری از دوستداران این استاد فرزانه نیز با این اثر او آشنا نیستند.

عنوان کتاب این است: بازگشت و دیالکتیک در تاریخ (همراه با نگاهی کوتاه به علل فرهنگی پیدایش و آینده انقلاب اسلامی ایران). این کتاب در 53 صفحه در سال 1358 توسط انتشارات آگاه (البته بدون ذکر نام ناشر) به چاپ رسید.

  چند ویژگی در این اثر وجود دارد که قبل از پرداختن به محتوای آن، اشاره به آنها لازم است: اولین ویژگی، علمی و پژوهشی بودن این کتاب است. در سالهای اوّل انقلاب، مخصوصاً در حیطه مسائل سیاسی روز، نگارش علمی چندان سکه رایجی نبود و بسیاری از آثار بدون پشتوانه علمی و به اصطلاح سلیقه‌ای و ذوقی نوشته می‌شد، ولی حق‌شناس به دلیل برخورداری از تربیت علمی که در وجودش نهادینه شده بود، هیچگاه بدون پشتوانه حرف نمی‌زد و همیشه بر اساس یک پایگاه و نظریه علمی که قابل ردّ و ابطال باشد، اظهارنظر می‌کرد.

در این اثر نیز، ایشان با الهام گرفتن از منطق دیالکتیک هگلی، نظریه نوینی را تحت عنوان «نظریه بازگشت در تاریخ» برای تحلیل پدیده‌های تاریخی مطرح کرد و آن را مبنای تحلیل خود قرار داد. البته با این توضیح که نظریه دیالکتیک مطرح‌شده در این اثر، به دیالکتیک تاریخی مربوط می‌شود و صرفاً یک بحث منطقی در رابطه با سیر تاریخ است و ارتباطی به مفاهیم مارکسیستی ندارد.

   دومین ویژگی، روحیه نقدپذیری و دوری از تعصب است. در سالهای هیجانی اول انقلاب، (به مصداق «كُلُّ حِزْبٍ بِما لَدَيْهِمْ فَرِحُون») هر فرد و گروهی، آنچنان شیفته تحلیل خود بود که اعتنائی به حرف دیگران نداشت اما حق‌شناس در دو بخش از این کتاب، امکان نادرستی تحلیل خود را مطرح می‌کند و پیگیرانه از اهل نظر می‌خواهد تا نوشته او را نقد کنند و تأکید می‌کند که اگر نادرستی این نظریه به صورت علمی بر او اثبات شود، دست از آن برمی‌دارد.

   سومین ویژگی این کتاب، لحن دلسوزانه و محترمانه آن است. در همان سالهای اول انقلاب، بیشتر مردم لحن خشم‌آلود و عصبی داشتند و انگ زدن و متهم کردن دیگران، بسیار رایج بود. از جمله گروهی از تحلیلگران با بدبینی، این انقلاب را نتیجه دخالت قدرتهای خارجی می‌دانستند. در چنین شرایطی، دکتر حق‌شناس اگرچه «نظریه توطئه» را غیرقابل‌ پذیرش می‌داند ولی با نهایت احترام و با استدلال، نظر آنها را ردّ می‌کند. در مورد سیاستهای حاکمان بعد از انقلاب هم اگرچه به روند جاری انتقاد دارد ولی سعی می‌کند هشدارهای خود را با احترام و در پرتو یک نظریه علمی با آنان در میان گذارد.

 این ویژگی‌ها باعث شده که با وجود گذشت حدود چهل سال از نگارش این کتاب، همچنان این اثر خواندنی و قابل طرح باشد. به همین خاطر، نگارنده به عنوان یکی از شاگردان کوچک این استاد گرانقدر، در این نوشته سعی دارد پیش‌بینی‌ها و هشدارهای مطرح‌شده در این اثر را به جامعه ایران یادآوری کند.

   حق‌شناس در بخشی از این کتاب، این گفته «کارل پوپر» فیلسوف معاصر را مطرح می‌کند که هر گونه پیش‌بینی در زمینه رویدادهای تاریخی نمی‌تواند «ارزش علمی» داشته باشد؛ چرا که هر رویدادی در تاریخ، پیامدهای ناخواسته و پیش‌بینی ‌نشده‌ای به دنبال دارد که چند و چون آنها برای کسی از پیش، شناخته‌‌ شده نیست و همین پیامدهای ناخواسته و ناشناخته، امکان هر گونه پیش‌بینی‌ای را در این مورد از بین می‌برد.

او با وجود اینکه معتقد است پیش‌بینی رویدادهای تاریخی، «ارزش عِلمی» ندارد، امّا تأکید می‌کند که این پیش‌بینی، دارای «ارزش عَملی» است و آن را در عمل برای جامعه سودمند می‌داند؛ البته با این شرط که با لاف و گزاف در نیامیزد و در حد نوعی گمان‌زنیِ سنجیده باشد. سودمندی این نوع پیش‌بینی در این است که با هر گمان‌زنی، احتمالاً یکی از پیامدهای ناخواسته آن رویداد و علل ایجاد آن، شناسائی می‌شود و به این ترتیب، این امکان فراهم می‌شود که از وقوع آن پیامدِ احتمالی پیشگیری گردد.

   حق‌شناس پس از این مقدمه، گمان‌زنی در باره آینده انقلاب اسلامی را آغاز می‌کند. او معتقد است تاریخ ایران در گستره طولانی خود از نظر فرهنگی، از دو بخش تشکیل شده: فرهنگ ایرانی و فرهنگ اسلامی. این دو فرهنگ همچون دو شاخه، درخت تاریخ ایران را شکل داده‌اند. هرگاه در تاریخ ایران، این دو شاخه در کنار هم حضور داشته‌اند، نتایج شکوهمندی به بار آورده‌اند.

داد و ستدهائی که در طول تاریخ بین این دو فرهنگ وجود داشته، آن‌چنان گسترده بوده که تفکیک آنها، دیگر غیرممکن است. اشتباهی که رژیم پهلوی کرد این بود که به صورت افراطی به بخشی از این فرهنگ توجه کرد و بخشی دیگر را مورد بی‌مهری قرار داد. در تمام دوران پهلوی، تفاخر به تاریخ باستانی ایران و بزرگنمائی دستاوردهای ایران کهن، همه فضای ایران را پُر کرده بود؛ به گونه‌ای که دیگر جائی برای بخش دیگر فرهنگ ما یعنی دوران اسلامی باقی نماند. همین بی‌مهری‌های حاکمان پهلوی باعث شد که فرهنگ اسلامی در هاله‌ای از مظلومیت قرار گیرد و محبوب قلبهای مردم گردد؛ به گونه‌ای که توجه بی‌سابقه‌ای به فرهنگ اسلامی در همه طبقات از روشنفکران و هنرمندان تا توده مردم به وجود آمد. کتابهای مذهبی و نام‌های اسلامی رواج پیدا کرد و همین پایگاه مردمی بود که به انقلاب اسلامی انجامید.

   حق‌شناس پس از این توضیحات، این نکته را مطرح می‌کند که انقلاب ایران بعد از پیروزی، بر سر یک دوراهی سرنوشت‌ساز قرار گرفته است: یکی، ماندن در گذشته (یعنی ارتجاع) و دیگری، از گذشته به آینده پُل زدن (یعنی تکامل). به اعتقاد او بازگشت به گذشته، یک تاکتیک بود و نه یک هدف. هدف مردم ایران از انقلاب، دستیابی به آینده بود و نه تکرارگذشته. گذر تاریخ، گذری تکاملی است و دوباره‌کاری و تکرار را نمی‌پسندد. اگر انقلاب ایران، این راه را در پیش گیرد، همان اشتباهی را تکرار می‌کند که رژیم شاه انجام داد.

شاه به پشتگرمی حمایتی که از فرهنگ باستانی ایران برای خود تصور کرده بود، به فرهنگ اسلامی ایران پشت کرد و با آن به ستیزه برخاست و همین بی‌حرمتی به بخشی از فرهنگ ایران، ضربه‌ای شد که به دست خود او بر سر خودش فرود آمد. شاه نمی‌دانست که این دو فرهنگ، در طول تاریخ آنچنان به هم پیوسته‌اند که هیچکدام نمی‌تواند بدون دیگری پایدار بماند. اینک مباد که تاریخ، تکرار شود و این بار از این سو تکرار شود. اینک مباد که به بخش دیگری از فرهنگ ایران، چنان آسیبی وارد کنیم که باعث نابودی خودمان شود. قدرت اثرگذار فرهنگ را نادیده نگیریم که پشت کردن به هر بخش از فرهنگ این کشور، پشت پا زدن به بخت خودمان است.

  حق‌شناس اعتقاد دارد کارشکنی بر علیه انقلاب ایران، هم می‌تواند از طرف دشمنان انقلاب انجام گیرد و هم از طرف خود انقلابیون! کارشکنی خود انقلابیون بر علیه این انقلاب این است که شاخه دیگر فرهنگ ایرانی یعنی شاخه باستانی آن را که موقتاً ضعیف شده، مورد بی‌مهری قرار دهند و این با روح انقلابات ریشه‌دار فرهنگی، سازگاری ندارد. امید که ایران را صحنه درگیری دو شاخه از یک فرهنگ نکنیم.

   اکنون که حدود چهل سال از این هشدارها گذشته، پژوهشهای پیمایشی انجام‌شده و مشاهدات عینی نشان می‌دهد متأسفانه همان اشتباهی که رژیم پهلوی در توجه افراطی به فرهنگ باستانی ایران و بی‌مهری به فرهنگ اسلامی انجام داد، در طول چهل سال گذشته به نوعی دیگر در مطرح کردن افراطی مظاهر اسلامی و بی‌مهری به فرهنگ باستانی تکرار شده است. این یکسونگری، پیامدهای زیادی در پی داشته که در اینجا به عنوان نمونه، به مصادیقی از این پیامدها اشاره می‌کنیم: مردمی که در ابتدای انقلاب، با علاقه، نامهای مذهبی را برای فرزندان‌شان انتخاب می‌کردند، در یک حرکت واکنشی به شدت به نامهای غیرمذهبی و باستانی گرایش پیدا کرده‌اند. جوانانی که در اواخر رژیم شاه، داوطلبانه به پوشش مذهبی روی آورده بودند، امروزه به گونه‌ای از آن گریزان شده‌اند که نهادهای رسمی برای حفظ حجاب آنها مجبورند به انواع روشهای کنترلی و پلیسی متوسل ‌شوند. نقش مرجعیتِ نهادهای دینی تضعیف شده و به جای آنها، هنرمندان، ورزشکاران و باصطلاح امروز «سلبریتی‌ها» این نقش را به عهده گرفته‌اند و بالاخره بجای مناسبت‌ها و شخصیت‌های مذهبی، مناسبت‌ها و شخصیت‌های ملی به صورت افراطی مورد توجه مردم قرار گرفته‌اند.

   این اثر، عمق تحلیل و آینده‌نگری این استاد دانشگاه را نشان می‌دهد؛ به طوری که گویا از چهل سال پیش، وضعیت امروز ما را دیده و آسیب‌شناسی کرده و برمبنای آن، پیشاپیش برای پیشگیری از آن آسیب‌ها، توصیه‌ها و هشدارهای خود را به صورت مشفقانه ارائه نموده است. نگارنده اعتقاد دارد اگر در طول این 40 سال به این توصیه‌های دلسوزانه توجه می‌شد، مطمئناً امروز دچار این همه آسیب نبودیم. با این وجود، (بنا بر ضرب‌المثل معروف ایرانی که: «جلوی ضرر را از هر جا که بگیری، منفعت است») در آستانه چهل سالگی انقلاب اسلامی، هنوز جا دارد به این توصیه‌های کارشناسی توجه شود.