شنبه 25 اسفند 1397-8:14
یادداشت نوروزی لطف الله آجدانیکدام ایران را دوست دارم؟!
من ایران و ایرانیتی را دوست دارم که کنش ها و واکنش های هویتی اش ، مطلق نگرانه و یکسویه و خودخواه نیست. در هویتش عناصر متکثر ملی و مذهبی و سنت و تجدد، به رغم اعتراض ها و مخالفت هایی که در پاره ای از وجوه خود با یک دیگر دارند، مهارت همزیستی مسالمت آمیز را آموخته و تجربه می کنند.
مازندنومه؛ سرویس اجتماعی، لطف الله آجدانی، تاریخنگار: کودکی ام با این پند و پندار آغاز شد که باید ایران را دوست داشته باشم و همچنان و همیشه نیز ایران را دوست دارم و خواهم داشت. پندی از پدر با ریشه هایی عمیق در شور و شعور تعلق به هویتی که" من" و " تو" و "او" را " ما" می کند. و این " ما" هستیم که آموختیم ایران را باید دوست داشته باشیم چون ایران نه فقط سرزمینی است که پدران و مادران و نیاکان ما در خاک آن روئیدند و آرمیدند، بلکه کودکان ما نیز در آن می رویند و خواهند آرمید! و اینگونه ایران، دیروز و امروز و فردای ما را به هم گره می زند و پیوند می دهد.
دیر زمانی از پند پدر بر من نگذشت که شعله های پرفروغ چراغ احساس و تعلق خاطر به ایران با این پرسش و پاسخ پر فروغ محمدعلی فروغی که " ایران را چرا باید دوست داشت" فزونی گرفت و دانستم ایران تنها یک سرزمین و خاک نیست که در گذرگاه های تاریخ ، بزرگ و کوچک شده باشد؛ بلکه ایران یک هویت سترگ از تاریخ و فرهنگ و تمدنی بزرگ با ترکیبی شگفت از اعجاز هنر و موسیقی و شعر و ادب و علم و فلسفه و خرد و شهود در جهان است.
ایران ، شیر کوه آهن هویتی است که به رغم زخم های بسیار بر پیکر تاریخ آن، همیشه و همچنان با قله هایی استوار از دیروز تا به امروز ، بر سپهر اسطوره ها و تاریخ و فرهنگ و تمدن نه تنها ایران، بلکه در جهان می درخشد و قله ها و ستارگان پرشکوهی چون رستم ، آرش کمانگیر ، کوروش ، مولوی ، فردوسی، حافظ، سعدی، عطار، رودکی ،خیام، ابن سینا، غزالی، فارابی ، خوارزمی، ابوریحان بیرونی، زکریای رازی ، ملاصدرا ، قائم مقام فراهانی بزرگ ، امیرکبیر ، محمد مصدق ، محمد علی فروغی، بدیع الزمان فروزانفر، عباس اقبال، سعید نفیسی، علی شریعتی، مرتضی مطهری، جلال آل احمد، صادق هدایت ، عباس زریاب خوئی ، عبدالحسین زرین کوب ، غلامرضا تختی، نیما یوشیج ،احمد شاملو، مهدی اخوان ثالث، سهراب سپهری، فروغ فرخزاد و پروین اعتصامی ، چشم اندازی کوتاه از بلندا و عمق تاریخ و فرهنگ و تمدن ایران در سطح جهان است.
ایران را دوست می دارم چون هوای ایران پر از عطر دلنشین نوای آسمانی و روح بخش صداهای ماندگاری چون محمد رضا شجریان و شهرام ناظری و تار و موسیقی جان بخش محمد رضا لطفی و فرهنگ شریف و حسین علیزاده و ابوالحسن صبا و نگارگری بهزاد و کمال الملک و محمود فرشچیان است که گوش نواز و چشم نواز نه تنها ایرانیان ، که جهانیان است.
ایران را دوست دارم چون خاکش قدمگاه آزادگان و مجاهدان و پهلوانان راه آزادی و دفاع از ملک و ملت در برابر سلطه طلبی های استبداد و دستیازی های دشمنان خارجی و روشنگری علیه خرافات و جهل و ارتجاع است. ایرانی که خاکش در گذرگاه ها و بزنگاه های تاریخی با خون شهیدان بسیاری از دیروز تا امروز آبیاری شده است.
اما به یاد داشته باشیم که در نگاه به گذرگاه ها و فراز و فرودهای تاریخ و سیاست و فرهنگ و تمدن در ایران از دیروز تا امروز و تا فردا، باید در این پرسش و پاسخ به آن با تامل و تحمل اندیشید که باید کدام ایران و کدام ایرانیت را دوست داشت؟!
من ایران و ایرانیتی را دوست دارم که کنش ها و واکنش های هویتی اش ، مطلق نگرانه و یکسویه و خودخواه نیست. در هویتش عناصر متکثر ملی و مذهبی و سنت و تجدد، به رغم اعتراض ها و مخالفت هایی که در پاره ای از وجوه خود با یک دیگر دارند، مهارت همزیستی مسالمت آمیز را آموخته و تجربه می کنند، تا تقابل مخرب و بازدارنده جای خود را به تعامل سازنده و پیش برنده دهد.
ایرانی را دوست دارم که ایرانیانش فارغ از هر نژاد و قوم و زبان و مذهب ، جملگی از شیفتگی و عناد کور و افراطی گری و جزم اندیشی در ستایش این و نکوهش آن ، خود را آلوده به بزرگ نمایی ها و کوچک نمایی ها و سپید نمایی ها و سیاه نمایی ها نمی کنند.
ایرانی را دوست دارم که برای همه ایرانیان است و در هوایش می توان آزادی و تکثر اندیشه ها را تنفس کرد و صداهای مختلف و مخالف را بر روی میز گفت و گو و تناظر اندیشه ها به گوش نقد شنید و نه آن که آن صداها را در سلول های خودخواهی و جزم اندیشی به بند کشید.
ایرانی را دوست دارم که در کوچه پس کوچه های آن، روز به روز ،عمر شب و تاریک اندیشی جهل و خرافات و تعصبات کور و افراطی گری، خواه در لباس ملی و خواه در لباس مذهبی آن کوتاه ، و ایرانیان به سوی افق های بلندتر و روشنتری از علم و خرد و عقلانیت و اعتدال گام بر می دارند. و چنین ایران و ایرانیتی را هر ایرانی باید قدرش بداند و بر صدر بنشاندش و برایش به احترام ، برخیزد و قد خم کند!
*این یاداشت همزمان با مازندنومه، امروز در ویژه نامه نوروزی روزنامه «ایران» منتشر شد.