چهارشنبه 29 اسفند 1397-9:6

گزارش تکراری سیل و رانش سوادکوه!

کسی برای مردم سوادکوه هشتک نمی زند!

کاری از دستم برنمی آید و فقط می توانم به خانواده های خسارت دیده از سیل و رانش تسلی دهم  و جمله معروف ایرانی ها را بگویم: «ان شاالله حل می شود!» خودم هم می دانم حل نمی شود.چه کسی قرار است حل کند؟! اینجا تهران هم نیست که 4 تا سلبریتی ببیندش و استوری بگذارند و هشتک بزنند برای مردمی که دیده نمی شوند.


 مازندنومه؛ سرویس اجتماعی، حلیمه خادمی: سیل آمد و ویران کرد و نرفت! دو روز پس از حادثه، هنوز ترکش های این بلای خانمان برانداز باقی است؛ از پارک مللی که در بستر رودخانه احداث و اکنون به پارک گل و لای بدل شده تا روستاهایی که در میاندورود به طور کامل زیر آب رفته و تخلیه شده و خسارت های میلیاردی که به تاسیسات زیربنایی و باغات و راه ها وارد شده است.

شهرهای مرکزی مازندران بیشترین آسیب را دیده اند، از جمله سوادکوه.

 12 مهرماه امسال، مازندنومه گزارشی از رانش زمین در پل سفید منتشر کرد و هشدار داد که رانش و لغزش زمین، پل سفید را خواهد برد. حالا در اواخر اسفندماه می توان گفت رانش و لغزش پل سفید را با خود برد!


هنگامی که نخستین رانش ها در منطقه اتفاق افتاد، تدبیر جدی می شد، می توانستیم با کم ترین هزینه از اتفاقات جدی امروز پیشگیری کنیم.

 پیگیری می شد با یک هزینه میلیونی مشکلات حل می شد اما اکنون با میلیاردها تومان هم این مشکل قابل حل نخواهد بود.

* در شهر خبرهایی است

بامداد دوشنبه 27 اسفندماه 97؛ باران می بارد. می بارد و شدیدتر می شود. صدای برخورد قطرات باران بر سقف خانه، حس خوبی در من ایجاد کرده، غافل از اینکه در محلات شهر به زودی مردمی در آستانه سال نو دچار خسارت خواهند شد.  

ساعت 6 صبح با صدای زنگ تلفن از خواب بیدار می شوم. معاون شهردار پل سفید آدرسی را برایم می خواند و می گوید خود را به آن نشانی برسانم و فوری قطع می کند.



مطمئن می شوم در شهر خبرهایی است. به محور اصلی بلوار جانبازان می روم. جاده ای مشخص نیست و هر چه می بینم آب است و رودخانه ای که جاری شده وسط خیابان.
حالا باران دیگر حس دلنشینی برایم ندارد و چون شلاقی دردناک می بارد بر غم  واندوه مردم.

گرفتگی یکی از آبراه ها موجب شده آب وارد خیابان شود. نیروهای شهرداری با یک دستگاه لودر و کامیون سعی دارند محور اصلی را باز نگه دارند.

بار دیگر تلفنم زنگ می خورد. دوباره معاون شهردار است.  آدرس دیگری را می دهد. گیج شده ام و به این فکر می کنم که چگونه چند ساعت باران همه چیزمان را به هم ریخته!

به پلیس راه آزادمهر نزدیک می شوم. کوه ریزش و کامیونی به کوه برخورد کرده است. جاده مملو از آب شده. خیابان شیبی ندارد که آب را وادار به حرکت کند. آب های سطحی از مناطق جنگلی بالادست، همچون آبشار داخل خیابان سقوط می کند.

لباس هایم خیس خیس شده اند. چند عکس می گیرم و می خواهم برگردم خانه که تلفنم باز زنگ خورد. یکی از شهروندان است. از من می خواهد به گوش مسئولان برسانم خانه ی  یک خانم بی سرپرست را آب گرفته. به امیرده می روم. از دیواره های خانه، آب چون چشمه می زند بیرون.



*سالاد سیل، با سس اضافه رانش!

پل سفید وضعیتی بحرانی گرفته. اخبار را که مرور می کنم متوجه می شوم شهرهای دیگر هم درگیر سیل و آبگرفتگی شده اند. نماد این حادثه هم پارک ملل ساری است که صدها میلیون تومان خرج آن کرده و با تبلیغات پوپولیستی، رئیس مجلس را آوردند تا پروژه ای را در حریم رودخانه افتتاح کند! چرا کسی به این فکر نکرد روزی تجن طغیان خواهد کرد؟!


جلسه شورای اداری سوادکوه لغو می شود و جای آن جلسه ستاد بحران تشکیل می شود. این بحران با جلسه مهار خواهد شد؟!

چند سال پیش، هنگامی که چندین منطقه نظیر کوچه شهید جمشیدی، میارکلا و امیرده دچار لغزش و رانش شده بود، عملیات کارشناسی انجام می شد، امروز کاسه چه کنم دست نمی گرفتیم.

پل سفید فقط درگیر سالاد سیل نیست و سس اضافه ای به نام لغزش  و رانش هم دارد که هر نیم ساعت یک منطقه را درگیر می کند!



* از مسئول استانی در شهر خبری نیست

ظهر شده است. به شهرداری می روم. هر کس را که می بینم، چشمانشی آشک آلود دارد و کمک می خواهد. همه درگیر شده اند و فاجعه ای اتفاق افتاده.

مادری که تحت پوشش کمیته امداد است و سه فرزند دارد، دیوارهای منزلش  بر اثر ریزش خاک و سنگ، به شدت دچار شکستگی شده و ماندن در آن خانه جان شان را تهدید می کند. تازه تخلیه کنند که کجا بروند؟

از مسئول استانی در شهر خبری نیست. محور اصلی شهر در یک روز سه بار دچار ریزش شده است. خیابان شهید بهشتی که 6 ماه قبل با رانش روبه رو بود، حالا در یک روز 4 بار دچار رانش شده است.
 
«شهر های زیراب و پل سفید در مناطق کوهپایه ای بنا شده اند و  دارای شیب تندی هستند. عمر خاک به دلیل هوازدگی، زیاد است، ولی در اثر بارندگی رطوبت خاک افزایش می یابد. جنس سنگ مادری  که زیر خاک است، در حادثه های لغزش و رانش از اهمیت بالایی برخوردار است.»



این ها را فائزه رشیدی -کارشناس زمین شناسی محض- به ما می گوید و ادامه می دهد: اگر سنگ مادر از جنس رسی یا جنسی باشد که نفوذ ناپذیر باشد، موجب می شود خاک در اثر جمع شدن آب بالای سنگ مادر، حالت صابونی و وزن توده خاک افزایش یابد و با شیبی که دارد، با کمک نیروی جاذبه به سمت پایین سقوط کند.

این کارشناس زمین شناسی وجود درختان زیاد را در جذب آب مفید می داند. البته در بارندگی های شدید و سیل آسا درخت هم کمک زیادی به حالت صابونی بودن خاک نمی کند.

دیواره و زهکشی و ایجاد سدهای جلوگیری کننده از رانش، از قبل باید در این مناطق به اجرا در می آمد و متاسفانه در این فاصله کوتاه نمی توان عملیاتی انجام داد و جلوی رانش ها را گرفت.

تا زمانی که بارندگی ادامه دارد این رانش ها ادامه خواهد داشت. اگر شیب منطقه در نظر گرفته می شد و روان آب های سطحی به درستی هدایت می شد با این حجم رانش و لغزش روبه رو نمی شدیم.



*برای چه عکس می گیرم؟

زمین ورزشی که در انتهای کوچه ورزش قرار دارد، همچون آب بندانی شده است!

خاک آن قدر از آب اشباع شده که از کف و دیواره های منازل مسکونی در این کوچه آب همانند چشمه از کف خانه بیرون می جوشد.

منزل دو شهروند پل سفیدی -دست افکن و عبادی- را آب گرفته. فرش های اتاق خیس آب هستند.

فقط عکس می گیرم، برای چه را نمی دانم! شاید تشفی دل ساکنان حادثه دیده. بالای 1500  عکس در دو روز اول سیل و   رانش گرفته ام.

چشمان نیروهای امدادرسان از بیداری شبانه و کار شبانه روزی نشان دارد. اما تکلیف حادثه دیدگان چیست؟ وضعیت سیل های و رانش های پیاپی در این شهر چه می شود؟

به این فکر می کنم با اعتباری کم تر می توانستند در شهر حداقل سد بسازند و مقاوم سازی کنند. مگر وظیفه دولت کاری غیر از خدمت به مردم است؟ حالا این حجم از خسارت را چه کسی جبران می کند؟ مردمی که کفگیرشان ته دیگ خورده یا دولتی که بدتر از مردم است وضع دخل و خرجش، و دائم از نداری می نالد؟

خطر مرگ چند خانواده پل سفیدی را تهدید می کند. اوضاع در روستاها بدتر است و برخی روستاییان در برف گیر کرده اند، راه خروج ندارند و بیم خرابی سردرختی ها هم می رود.



* کسی حال و هوای عید ندارد

وضعیت قرمز است و اینجا کسی حال و هوای عید ندارد. کوچه ها سراسر گلی و محورهای فرعی بسته شده، دکل های تلویزیونی قطع، برق قطع،آب آشامیدنی قطع و ارتباط با بسیاری از روستاها قطع است.

راه پله منزل آقای روزبهان از بین رفته و این خانواده با نردبان برای ورود و خروج به منزل استفاده می کنند.

جرات بالا رفتن از نردبان را نداشتم، اما دیدن چهره خانم و آقای روزبهان مرا شرمنده کرد. بر ترسم غلبه کردم و از نردبان بالا رفتم تا وضعیت اسفناک این منزل را هم ثبت کنم.



در طول تهیه این گزارش، چهار باری کفش و لباس عوض کردم. در 48 ساعت هم فقط دو ساعت خوابیدم و مرتب در حال عکاسی و تهیه گزارش بودم.

خیابان فرمانداری سابق بسته شده. مجبورم پیاده از لابه لای گِل ها عبور کنم تا به کوچه شهید محمودی برسم و بروم منزل آقای اسدی که ریزش کرده. تا مچ پا در گِل فرو رفته ام. به شهر مرده ها می ماند پل سفید و عید نوروز با پیش قراول بارانی اش، به مردم دهن کجی کرده است. شهر یخ زده و منجمد است.

مسافران هم آمده اند و ورود این حجم از مسافر، کار را سخت تر کرده است.



*ان شاالله حل می شود!

 راه های فرعی یا دچار رانش و یا بسته شده است. ریل راه آهن هم مسدود شده. شهر را ترافیک و سیل و رانش قفل کرده اند. هیچ کاری هم نمی توان کرد.

نگران خانواده هایی هستم که قرار است در خانه های نیمه ویران، شب را به صبح برسانند. با چند مسئول شهری تماس می گیرم و تقاضا می کنم جایی برای اسکان شبانه ی این خانواده ها مهیا کنند.

دوربینم مات این رانش ها شده. هر چند دقیقه خبر یک رانش جدید را به من می رسانند.
 
کاری از دستم برنمی آید و فقط می توانم به خانواده های خسارت دیده تسلی دهم  و جمله معروف ایرانی ها را بگویم: «ان شاالله حل می شود!» خودم هم می دانم حل نمی شود.چه کسی قرار است حل کند؟!

خسارت دیده ها با التماس از من می خواهند راهنمایی شان کنم که به کجا مراجعه کنند. بیم از دست دادن بقیه اندوخته شان را دارند. در این شرایط از هیچ چیزی نمی توان پیشگیری کرد و فقط باید دعا کرد، اگر چاره ساز باشد!



خانه های هم کف و کم ارتفاع بیشتر آسیب دیده اند. پل سفید، تهران هم نیست که 4 تا سلبریتی ببیندش و استوری بگذارند و هشتک بزنند برای مردمی که دیده نمی شوند.

چه سبزه های عیدی که در لجن و گل و لای خانه گم شد و چه هفت سین هایی که وسط حیاط خانه ها در گوشه ای افتاد.

در خبرها می خوانم که مسئولان استانی مشغول بازدید و مدیریت بحران هستند. الان پوشیدن لباس مدیریت بحران، خیلی به حادثه دیدگان کمک نمی کند. علاج واقعه را باید قبل از وقوع می کردند.

پرونده رانش همین خیابان شهید بهشتی پل سفید را آن قدر فرستادند تهران و برگشت به اینجا که شرحش مثنوی هفتاد من است. قطورتر از پرونده بابک زنجانی و آن دیگران شده، اما دریغ از تخصیص بودجه و کار درست و حسابی! حالا رانش کامل شده و به پرونده سازی جدید هم نیازی نیست. همه چیز تمام شد.