جمعه 3 خرداد 1398-23:22
گزارش مازندنومه از حمامهای سنتی در مازندرانحمومی آی حمومی
به جز چوپانان جنگل نشین که به شکل سنتی محلی به نام «تن شورون» داشتند و در همان موقعیت زندگی شان، کنار رودخانه نظافت می کردند، تا 50 سال قبل در روستاهای مازندران حمام های خزینه ای وجود داشت. نسل بعد از حمام های خزینه ای، حمام های عمومی بود. این حمام ها یا در دو قسمت زنانه و مردانه ساخته می شد یا بر اساس زمان صبح ها به آقایان وعصرها به بانوان اختصاص داشت.
مازندنومه؛ سرویس محیط زیست و گردشگری، حلیمه خادمی: شاید كمتر كسی بداند كه ایرانیها بیشتر از 3هزارسال پیش در شهرهایشان حمام عمومی داشتند و به احتمال نخستین حمام تاریخ را جمشید پادشاه پیشدادی ایران ساخته است.
مسیر حمام در گذشته ها چنین بود: بعد از سر در حمام، یك راهرو افراد را به فضای سربینه میبرد كه از نظر دما خیلی نزدیك به فضای بیرون بود. بعد یك راهرو قرار داشت كه هوایش كمی گرمتر از سربینه بود و در آخر گرمخانه بود كه از تمام فضاهای دیگر گرمتر بود.
شستوشوی بدن و حمام كردن برای ایرانیها علاوه بر پاكیزه كردن تن و دفع چرك، یك آیین مذهبی هم بوده. در تمام ادیان پیش از اسلام -از مهرپرستان گرفته تا زرتشتیها-غسل كردن یكی از شرطهای شركت در مراسم بوده است.
باستانشناسها بر این باورند كه ساخت حمامهای عمومی از عهد هخامنشی در همه شهرهای ایران رایج بوده است.
حمام در فرهنگ ايران زمين
کاشي هاي معرق، هفت رنگ و کاشي هاي خشتي، با تصوير انسان از زيبايي هاي حمام در زمان قدیم بود.
از ديگر نکات فني و هنري حمام مي توان به چگونگي شبکه آبرساني به خزينه، گرمخانه، سربينه، حوض ها ، حوضچه ها و فواره هاي متعدد آنها ، نحوه گرم کردن هواي داخل حمام ، چگونگي آب بندي مخازن و گرم کردن آب، ارتفاع کم و باريک و طولاني بودن راهروها، هشتي هاي مياني و سردرها، تناسبات فضايي ورودي ها و خروجي ها، ارتفاع زياد رختکن، گود بودن، نگهداشتن حرارت، ضدزلزله بودن و کاهش ارتعاشات لرزشي در اثر قرارگيري در درون زمين اشاره کرد.
زمان استفاده از حمام
سابق بر این در همه جاي ايران حمام عمومي وجود داشت و اهالي محل حداقل هفته اي يک بار به منظور نظافت به حمام مي رفتند.
مصالح حمام
سنگ مرمر: ستون هاي حمام و کف پوش و لبه حوض ها
کاشي : ازاره ها ، حوض ها و سکوها
آجر : ديواره حمام و سقف
سنگ لاشه : بايه هاي حمام
تنبوشه : لوله هاي سفالي مخصوص سيستم آبرساني حمام
ساروج: خزينه، تزيئنات سقف حمام، پوشش داخلي حوض ها (ترکيب ساروج: آهک، خاک رس، خاکستر ، لوئي ني مرداب، سفيده تخم مرغ يا شير که اين دو ماده پروتوئيني باعث چسبندگی می شود.)
معمارهای ایرانی، حمامهای قدیمی را اكثرا پایینتر از سطح زمین میساختند. برای این كارشان هم 2 دلیل داشتند؛ یكی اینكه گرما و حرارت حمام به راحتی از راه دیوارها منتقل نشود و دوم اینكه دسترسی به آب قنات در سطحی پایینتر از سطح زمین راحتتر بود.
حمام خزینه ای در مازندران
به جز چوپانان جنگل نشین که به شکل سنتی محلی به نام «تن شورون» داشتند و در همان موقعیت زندگی شان، کنار رودخانه نظافت می کردند، تا 50 سال قبل در روستاهای مازندران حمام های خزینه ای وجود داشت.
یك فضای گنبدی شكل نیمه تاریك پر از بخار به علاوه داستانی كه توی آن، اولین حمام را جنها برای حضرت سلیمان میسازند، زهره بسیاری را آب میكرد و خیلیها بودند كه از ترس اجنه پا به حمام نمیگذاشتند. نمونهاش همین مظفرالدینشاه، پنجمین شاه قدر قدرت قاجار خودمان كه هر وقت هوس حمام رفتن و آب تنی به سرش میزد، امیر بهادر وزیر جنگش را به حمام میفرستاد تا آنجا را از وجود اجنه پاك كند.
حمام خزینه ای سرداب و آب انبار مانندي بود به وسعت تقريبي 15 مترمربع و يا بيشتر.
آب مصرفي اين حمام معمولاً از رودخانه اي كه در جوارش بود تامين مي شد كه با حفر جوي كم عمقي، آب رودخانه را به سوي گلخن حمام هديت مي كردند.
در كنج حمام با استفاده از كاهگل و خشت و روي آن ظرف فلزي به نام تال كه حدود 5/1 سنگ، آتش خانه كوچكي درست مي كردند و متر قطر داشت نصب مي کردند.
براي گرم كردن، آب را روانه حمام مي ساختند و آب طرف تال را هم پر مي کرد. با آتش زدن هيزم هاي آتشخانه و روشن كردن آن تال مانند يك ديگ بزرگ آبها را مي جوشاند.
عمق حوض حمام خزانه اي هم 5/1 متر بود. برای تميز كردن حمام (جوش) از وسيله اي به نام «جرمكش» استفاده مي كردند. اين وسيله سري كوزه مانند داشت كه چوبي به آن متصل بود. سر جرمكش به روايت برخي از روستاييان از جنس هفت جوش بود. هفت جوش فلزي است سخت و محكم كه از تركيب هفت فلز ساخته مي شود.
در سرجرمكش سوراخ كوچكي تعبيه شده بود. براي تميزكردن خزانه، كارگر حمام دست خود را در زير آب روي سوراخ جرم كش نگه داشته، آن را به آرامي به محل دلخواه خود مي برد. با برداشته شدن دست، آشغال و كثافات از طريق مكيدن هواي حفره به درون جرم كش مي رفت و سپس در جاي ديگر مواد زائد را خارج می کرد.
حمام گالشی
گالش ها و چوپانان جنگل نشین که برای شان مقدور نبود از حمام خزینه ای یا عمومی محل استفاده کنند، برای نظافت و حمام کردن خود، کنار رودخانه می آمدند.
آن ها دیگ یا بشکه های بزرگی را از آب پر می کردند و کنار رودخانه روی آتش می گذاشتند.
آب که جوش می آمد با آن تن خود و بچه های خود را می شستند.
معمولاً صابونی در کار نبود و با «گل سرشور» که یک گل معدنی بود، سر و تن خود را شست و شو می دادند.
هنگام حمام کردن کسی را مامور می کردند در جایی بنشیند تا اگر شخصی به آن نزدیکی آمد، مانع شود.
اگر می خواستند در منزل حمام کنند، پشت حیاط اتاقکی دایره ای شکل به اندازه دو متر درست و دور آن را با پایه چوبی و لابه لای آن را با شاخه های درخت انجیلی «اجار» می کردند.
سپس دورادور این حمام را چپر می کردند و در وسط تخته سنگی بزرگ برای ایستادن و نشستن و حمام کردن قرار می دادند.
برای استحمام در حیاط منزل داخل ظرف های بزرگ روی اجاق گلی(کله) آب گرم می کردند و با «جامک» و «گل سرشور» خود را می شستند. نام این حمام سنتی «تن شورون» بود.
«لنگ» پارچه ای بود که موقع شست وشو دور کمر می بستند و و «قطیفه» هم پارچه ای بود که با آن بدن خود را تمیز می کردند.
حمام های عمومی جدید
نسل بعد از حمام های خزینه ای، حمام های عمومی بود. این حمام ها یا در دو قسمت زنانه و مردانه ساخته می شد یا بر اساس زمان صبح ها به آقایان وعصرها به بانوان اختصاص داشت.
به کارگر و مسئول حمام، «حمومی» می گفتند.
حمام قدیمی پل سفید
در شهر پل سفید حمام قدیمی وجود دارد. طبق تحقیق میدانی ما، قبل سال 1365 حمام شهر پل سفید به صورت خزینه ای بود.
حوضی در وسط و سکوهایی اطراف این حمام خزینه ای وجود داشت. در حمام های خزینه ای کسانی بودند که به دلاک/«کیسه کِش» معروف بودند. آنها لُنگ به کمر مى بستند و کیسه کشیده، مشتری ها را مشت و مال می دادند که مردم به آنها لنگی یا کیسهکش می گفتند.
در سال 65 حمام خزینه ای پل سفید تخریب و به جای آن حمام مدرنتری با سالن های مجزای عمومی و اختصاصی/نمره زنانه و مردانه ساخته شد. سال هاست با ورود حمام های خانگی، حمام عمومی شهر به حال خود رها شده است.
آن زمان بنای حمام توسط خیران وقف مسجد جامع شهر شد و شهرداری ساخت حمام را برعهده گرفت تا عموم مردم از آن استفاده کنند و درآمد حاصل برای مسجد هزینه شود.
اختیارات این حمام زیر نظر هیات امنای مسجد جامع است. از یکی از اعضای هیات امنای مسجد جامع پل سفید کلید حمام را گرفتم و وارد حمام قدیمی شهر شدم.
حمام در وسط بازار اصلی شهر قرار دارد. در را که باز کردم، بوی نم به مشام می رسد. گرد و خاک و تارهای عنکبوت تنیده شده به در و دیوار، چهره ی نامطلوبی به حمام داده است.
صدای عابری را از بازار می شنوم که از کسی می پرسد: «در حمام باز است، آیا می خواهند حمام را دوباره روشن کنند؟!»
حمام دو سالن دارد؛ سالن اول که دو طرفش ده اتاق نمره قرار دارد و بعد از وارد سالن عمومی می شوم. ابتدا سرِ حمام و به اصطلاح امروزی رختکن یا جامهکن قرار دارد. کمدهایی دور تا دورش ساخته اند برای قرار دادن لباس ها و زیر سکو محفظه هایی برای کفش و روی آن سطحی برای استقرار مشتری و تعویض لباس است.
از فضای رختکن راهرویی به نسبت باریک به گرمخانه (فضای اصلی حمام) می رسد.
در بعضی از اتاقک ها، لنگچه و صابون دیده می شود. یک سماور قدیمی، قندان و استکان هم در گوشه ای از سالن خاک می خورد. زمان ماندن در حمام زیاد بود و با چای و خوردنی از خود پذیرایی می کردند.
وارد فضای اصلی می شوم. چند شیر آب و یک حوضچه و چند دوش هم برای آبکشی افراد.
صدای کفش در فضای حمام می پیچد. این جا زمانی از صبح تا شب پرسروصدا و پرمشتری بود.
سعی می کنم شماره یکی از سر درهای حمام خصوصی/نمره را بخوانم.
انتهای سالن چشمم به یک سرویس بهداشتی می افتد. در قسمت ورودی، سالن خانم ها و آقایان توسط یک دریچه کوچک به یکدیگر متصل شده است. حمامی کنار این دریچه می نشست و مزدش را از مردم می گرفت.
به قسمت کوره حمام هم سری می زنم. یک محیط انباری شکل با دیواره های سیاه که پله هایی به سمت پایین دارد و مشعل این جا قرار دارد.
کوره آن قدر با کارتن و جعبه پر شده که پله ها مشخص نیست و نمی توان تا کنار مشعل رفت. از دور چند عکس می گیرم و دربرمی گردم.
چگونگی نظافت
زنانی که به حمام خزینه ای و یا عمومی می رفتند، درون افچه/آفتابه کوچک مسی، قدری کلینگ او/ (مخلوط خاکستر و آب) ریخته، همراه خود حمل می کردند.
در حمام کلینگ او را با مقداری از آب خزینه/خزانه آمیخته، حجم آن را افزایش می دادند تا مادر و دختران خانواده بتوانند از آن استفاده کنند.
خاکستر را به دلیل خاصیت پاک کنندگی آن به کار می بردند. هنوز هم گاه ظرف ها به کمک خاکستر/کلین و آب می شویند.
زنان پس از خیس کردن موها و شستن سر با کلینگ او، موها را دو رشته کرده و می پیچاندند. سپس آن هاغ را دور سر چرخانده، جلوی سر روی پیشانی گره می زدند تا مزاحم شستن بدن نشود.
برای شستن بدن از پش کیسه/ کیسه پشمی برای کیسه کشیدن و لیف کیسه برای لیف زدن استفاده می کردند.
گاهی پیش از کیسه کشیدن برای بهتر چرک دادن قسمت هایی از بدن را با روغن حیوانی چرب می کردند.
در برخی حمام های خزینه ای زن ها جز برای غسل دادن اجازه نداشتند خودشان از خزانه آب بردارند. کارگر زن حمام، روی پله های بیرونی و فوقانی خزینه(اگر حجم آب کم بود روی پله درونی) می ایستاد و با ظرفی در دست به زن ها آب می رساند.
حمومی آی حمومی
دنبال دلاک، سالندار و کورهچی حمام قدیمی شهر پل سفید می گردم. دلاکها یا فوت شده اند یا از شهر رفته اند.
آقای محمدعلی عزیزی و همسرش سالندار این حمام بودند که پیدای شان می کنم.
ماه رمضان است و حوالی ظهر مجبور می شوم مسیری شیبدار را با بیش از 100 پله به سمت بالا طی کنم. آه از نهادم بلند می شود. وقتی به منزل آقای عزیزی می رسم، به سختی نفس می کشم.
صاحب خانه با دیدنم لبخندی می زند و می گوید: « پس ما با این سن و سال چه می کشیم که هر روز این پله ها را می رویم و برمی گردیم!؟»
آقای عزیزی از سال 1368 تا زمانی که حمام بسته شد، سالندار حمام پل سفید بود.
او و همسرش از ساعت 5 صبح تا 7 شب مشغول به کار بودند. آقا و خانم عزیزی با مشعل و نفت سیاه حمام را گرم می کردند. عمو محمدعلی می گوید: «گاهی آب قطع می شد و ما دچار دردسر می شدیم. صبح های زمستان پایین رفتن از پلهها کاری سخت است و با مشقت این مسیر را طی می کردیم تا حمام را آماده کنیم.»
خدیجه خانم هم سالندار بخش زنانه حمام بود. صحبت که می کند دست و پایش میلرزد و به سختی راه می رود. می گوید: «من در حمام خزینه ای هم کار می کردم. قسمت مردانه و زنانه به وسیله پرده ای از هم جدا می شد یا در یک شیفت آقایان از حمام استفاده می کردند و در شیفت بعدی خانم ها.»
خانم و آقای عزیزی فقط سالندار بودند و دلاک نبودند. شستن حمام در پایان روز کاری از وظایف آن ها بود. بعد از اینکه حمام خالی می شد، آن ها کل حمام را شسته و برای استفاده روز بعد آماده می کردند.»
آقای عزیزی شوخ طبع است. می گوید: «خانم ها با فرزندان شان صبح می آمدند و تا عصر در حمام می ماندند. اجرت ما زیاد نبود وثابت بود، آب حمام هم سرد نمی شد، به همین دلیل زنان وقتی به حمام می آمدند، دیگر خارج نمی شدند!»
از آقای عزیزی می پرسم: «قبل از اینکه سالندار حمام شوید، چه می کردید؟»
-«در راه آهن مشغول کار بودم. از آن جا اخراج و سپس حمامی شدم. تا بازنشسته بشوم در حمام کار می کردم.»
می پرسم: «به جز شما و همسرتان چه کسان دیگری در حمام کار می کردند؟»
- «یک حسابدار و یک کورهچی هم بودند.»
آقای عزیزی ادامه می دهد: «بعد از بازنشستگی حقوق زیادی دریافت نمی کنم و گرانی هم بیداد می کند.»
خدیجه خانم تعداد افرادی را که آن روزها به حمام می آمدند، روزانه بین 100 تا 150 نفر برمی شمرد. می گوید: «صبح که می خواست در حمام را باز کند، حدود 50 نفر پشت در حمام صف ایستاده بودند!»
از هر نفر به ازای یک ساعت حضور در حمام نمره، 100تومان دریافت می کردند و حمام عمومی زمان بندی نداشت و کل اجرت 50 تومان بود.
عمو محمدعلی دنباله حرفهای همسرش را می گیرد و می گوید: «من 5 صبح در حمام را باز می کردم و همسرم ساعت 7 صبح می آمد. شغل ما بیش از سواد، به چشم پاکی نیاز داشت.»
عمو روح الله کورهچی
روح الله امیری کورهچی حمام عمومی شهر پل سفید بود. نشانی اش را پیدا می کنم و به منزلش می روم. حیاط منزل او با گل و درخت سیب تزئین شده.
78 ساله است و خیلی از اطلاعات را از یاد برده. می گوید: «از 4 صبح تا 10 شب مشغول به کار بودم. در روز 3 تا 4 بار منبع آب خالی می شد که مجبور بودم منبع را پر از آب کنم.»
عمو روح الله در میان حرف هایش به آتش سوزی کوره اشاره می کند. سالش را به خاطر ندارد و می گوید: «ساعت 7 غروب حمام را خاموش کردم و به منزل آمدم. ساعت 10 شب خبر دادند که کوره دچار آتش سوزی شده. قبل آتش سوزی به هئیت امنا اطلاع داده بودم که کوره دچار مشکل است. ابتدا مرا مقصر اعلام کردند، اما بعد از کارشناسی مشخص شد که معیوب بودن کوره موجب آتش سوزی شده است و من کار من ایرادی نداشته.»
همسر آقای امیری بیمار است و توان حرکت ندارد. می گوید: «با وجود اینکه همسرم آن سال ها بیش از 12 ساعت در روز کار می کرد، اما حقوقش کم بود و الان هم به سختی روزگار می گذرانیم. ما 10 فرزند داشتیم که دوتای آن ها فوت شدند.»
موزه یا قهوه خانه؟!
حمام عمومی پل سفید 10-12 سالی می شود که کلاً تعطیل شده است. آقای خادمی یکی از هئیت امنای مسجد جامع شهر، می گوید: «زمانی که حمام های خانگی آمدند، درآمد حمام عمومی کم شد و دیگر نمی توانستند حقوق پرسنل و هزینه سوخت را بدهند. بدهیم. حمام مدتی به بخش خصوصی هم اجاره داده شد، ولی باز هزینه ها تامین نشد، تا این که برای همیشه تعطیل شد.»
با تعطیلی حمام، حداقل چهار شغل سنتی هم از بین رفت. یکی از کاربردی ترین مکان های شهر در دهه های پیشین، همین حمام عمومی بود که اکنون مکانی بلااستفاده و تخریبی شده است. کاش می شد حمام مخروبه پل سفید را به موزه یا قهوه خانه سنتی تبدیل کرد.
بنایی با بیش از 400 متر فضا بدون خاصیت گوشه شهر رها شده است.
البته در قسمت بیرونی حمام، دو دهنه مغازه وجود دارد که مورد استفاده قرار می گیرد و دیگر هیج!
*منابع:
-تک نگاری روستای ریکنده قائم شهر، مولفان: علی صادقی و عمران غلامی، 1371
-تاریخچه حمام در ایران، معصومع مصفایی