يکشنبه 3 شهريور 1398-16:4
گزارشی از پدر و دختر هنرمند اهل روستای شورمست سوادکوهسلاطین ایده
«مرضیه» دختر 32 ساله خانواده خادمی است. او بعد از فارغ التحصیلی از دانشگاه چند سال دنبال کار گشت و در نهایت با جستجو در اینترنت کار بافت انواع وسایل تزئینی را آغاز کرد. به پیشنهاد او، پدرش نیز کار ساختمانی را رها کرد و حالا استاد رمضان، در شورمست سوادکوه وسایل چوبی تولید میکند. این پدر و دختر هنرمندان خودآموخته روستای هستند که ایده های نابی برای توسعه در کارشان دارند.
مازندنومه؛ سرویس اجتماعی، حلیمه خادمی: دختر جوان خانواده مشوق و ایدهدهندهی روزهای بازنشستگی پدر شده است. پدر که از 4 سال پیش به دلیل بیماری، توان اجرای کارهای ساختمانی را ندارد و دو سالی می شود که با پیشنهاد دختر، «رمضان خادمی شورمستی» کار لاکتراشی یا همان «چوتاشی» را آغاز کرده است.
اتفاقی نمونه کارهای این هنرمند را در اداره میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری سوادکوه می بینم و برای گفتگو، عصر جمعهای به دیدار این هنرمند در روستای شورمست می روم.
گوشهی حیاط منزل این هنرمند،کارگاه لاکتراشی قرار دارد. همراه با خانمش به نمونه کارها نگاه می کنم تا استاد به ما ملحق شود.
*از شورمست تا هرکجا
این هنرمند خودآموخته سوادکوهی، توان تولید هرچه یادگار سنتهای ماست و بتوان آن را با چوب ساخت، دارد
«شنیدم دو سال است که کار چوب انجام می دهی؟»
<«بله، قبل از آن کارهای ساختمانی انجام می دادم. اما از دو سال قبل که دیگر توانی برای انجام کارهای ساختمانی نداشتم، به پیشنهاد مرضیه –دخترم- کار با چوب را آغاز کردم.»
-«آیا کنار کسی آموزش هم دیدی؟»
<«نه، آموزشی ندیدم و خودم شروع به تراش چوبهای زائد جنگلی کردم. از ساخت کترا(کفگیر چوبی) و کچه(قاشق چوبی) شروع کردم و الان جاشمعی، قندان، تلم(ظرف کرهگیری) و چیزهایی مانند اینها میسازم.»
استاد رمضان ابتدا به درآمد هنرش توجه نداشت، ولی کمی بعد، دوستان و آشنایان که به منزلش می آمدند، کارهایش را خریداری کردند و او به ادامه کار تشویق شد.
پرسیدم: «چگونه با اداره میراث آشنا شدی؟»
پاسخ داد: «چند وقت پیش به اداره میراث فرهنگی سوادکوه رفتم و نمونه کارهای خودم را نشان دادم. سپس کارشناسان میراث از منزل و کارگاه من بازدید و مرا به چند جشنواره و نمایشگاه در سوادکوه و ساری دعوت کردند که در آنجا فروش خوبی هم داشتم. »
حضور استاد رمضان در نمایشگاه های مختلف باعث شد چندین سفارش کار بگیرد. این هنرمند که در گذشته شغل پیرایشگری، ساختمانی و جوشکاری را انجام می داد، از برخی توانمندیهای خود مانند جوشکاری، برای ساخت ابزار کارش بهره می برد.
*تسهیلات برای توسعه
استاد رمضان خادمی که در شورمست به علی معروف است، از بازار فروش صنایع دستی گلایهمند نیست و بر این باور است که هنرهای دستی، مشتریان خاص خود را دارد و اگر حمایت اندکی هم باشد، درآمدش بد نیست.
میگوید: «من سرمایهای برای تجهیز و ساخت کارگاه ندارم. اگر به من تسهیلات کم بهره بدهند، در قطعه زمینی که دارم کارگاه مجهزتری احداث می کنم و میتوانم برای چند جوان شغل ایجاد کنم.»
کارگاه فعلی استاد رمضان، سر باز و کوچک است و برای آموزش مناسب نیست. محصولات تولیدی هم کنار حیاط، خاکی و کثیف می شوند.
پسر استاد هم علاقه خاصی به تولیدات چوبی دارد که اگر شرایط فراهم باشد او هم کنار پدر مشغول کار خواهد شد.
از این هنرمند سوادکوهی میپرسم که چوبها و مواد اولیه کارش را از کجا تامین می کند؟ میگوید: «تا مدتی قبل از چوب های زائد استفاده میکردم و جنگلبانی هم اجازه ای برای جمعآوری چوب های شکستهی جنگلی به من نمیداد، اما از ماه قبل که به اداره میراث مراجعه کردم، مجوز دادند که چوب در اختیار من قرار گیرد.»
تمام برشها و کندهکاریها را با دست انجام می دهد و توان خرید ماشینآلات را ندارد، به همین دلیل آقای خادمی زمان طولانی صرف ساخت هر کدام از وسایل میکند.
میگوید: «در نمایشگاه ساری ابتدا فکر می کردم، کار من چون با دست است و مثل کار ماشینی، صیقل خورده نیست، فروش مناسبی نخواهم داشت؛ اما در کمال تعجب کارهای تمامدست من بیشتر فروش داشت و سفارش هم گرفتم!»
*دومین هنرمند خودآموخته
مرضیه دختر 32 سالهی خانواده است. او در رشته بیولوژی تحصیل کرده و چندین سال پس از فارغ التحصیلی، به این باور می رسد که خودش باید آستین ها را بالا بزند و به کسب درآمد بیندیشد.
او ورودی سال 83 دانشگاه است که بعد از فارغ التحصیلی، برای کار به جاهای مختلفی مراجعه کرد. در برخی مصاحبههای استخدامی قبول شد، اما نتوانست یا چون نورچشمی نبود، نخواستند وارد سیستم اداری شود.
مرضیه 9 سالی در جایی کار کرد، اما تنها یک سال برایش حق بیمه رد کردند! بالاخره تصمیم گرفت برای خودش حرفه ای دست و پا کند و از زیر منت کسان خارج شود.
این دختر تحصیل کردهی روستایی، برای خود ابزار نجاری می خرد و از 9 سال پیش شروع به ساخت کابینت و کارهای نجاری می کند.
او پول زیادی برای خرید تجهیزات کامل کارش را نداشت، به همین دلیل تصمیم گرفت از کارهای کوچک تر شروع کند. سپس کار بافت با نخهای مخصوص را یاد گرفت و شروع به بافتن کرد.
نمونه کارهایش را نشانم می دهد. تمام گره های کار را با دستش زده و از هیچ قلاب یا میل بافتنی استفاده نکرده است.
دستبند،گردنبند و بند ساعت برخی از بافته های مرضیه است. میگوید: «محدودیت در ذهن ماست. چه کسی گفته فقط با کار دولتی می توان زندگی را اداره کرد؟ با ایدههای نو و همین کارهای به ظاهرکوچک هم می توان کسب درآمد داشت.»
مواد اولیه کارش وارداتی است و از بازار می خرد. جای هم آموزش ندیده و با جستجو در اینترنت، با بافت کشورهای مختلف آشنا شده است.
میگوید: «همین امروز با یک شرکت سنگ های تزینئی قرارداد بستم تا برای سنگ های تزئیینی، زنجیرههای دستنبد و گردنبند ببافم و با اطمینان می گویم درآمد این کارم از درآمد ماهانه یک کارمند بیشتر است؛ تازه استرس یک کارمند را هم ندارم.»
در ذهنم مسیر کاری دومین هنرمند خودآموخته خانوادهی خادمی را مرور می کنم: مرضیه بیولوژی می خواند، کار مناسب پیدا نمیکند، به سراغ نجاری می رود اما سرمایهای برای خرید ابزار ندارد،کار بافت را آغاز میکند و حالا از انتخابش راضی است.
او بدون پشتوانه و سفارش و حمایتی به این مرحله رسیده است. معتقد است: «روزی هرکس مهیاست، اما باید با جستجو آن را پیدا کند.کسی هم جای کسی دیگر را تنگ نکرده. حسادت بی معناست، چراکه روزی دست خداست و با تلاش به آن می رسیم.»
*سرشار از ایده
این هنرمند جوان مواد اولیهی کارهایش را اینترنتی سفارش میدهد و در شورمست تحویل میگیرد و فقط گاهی برای معرفی نمونه کارهایش به جایی مراجعه میکند.
او دلش میخواهد گالری داشته باشد تا هم هنر دست خود را به نمایش بگذارد و هم کارش را به دیگران آموزش دهد: «اگر سرمایه ای داشتم، گالری می زدم و به زنان سرپرست خانوار با این شرط که در همین گالری کار کنند، آموزش می دادم تا هم مکانی امن برای کار داشته باشند و هم کسب درآمد کنند.»
مرضیه سرشار از ایده و خلاقیت است. گوی کوچک فلزی راکه لابه لای بافت دستبند گذاشته، به من نشان می دهد و می گوید: «به این نگاه کن! این گوی کوچک از خارج وارد میشود. اگر چند جوان همین وسیلهی کوچک را تولید کنند، درآمد بالایی خواهند داشت. این وسیله معمولی را که نیاید وارد کرد!»
هنر مرضیه، هرچند بومی نیست، جزو صنایع دستی است و در ایران به تعداد انگشتان دست افرادی هستند که حرفه ای به این هنر مشغول باشند.
-«در چه مشاغلی کاربرد دارد هنر تو؟»
<«علاوه بر سنگهای تزیینی، از این هنر می توان در بخش زیورآلات وجواهری استفاده کرد. مثلاً می توان برای پلاکهای طلا از بندهای بافت استفاده کرد. البته جاهای دیگر هم کاربرد دارد.»
*عشق چوب
این دختر هنرمند مصمم است با فروش این زیورالات وبافتها، سرمایه برای خرید تجهیزات نجاری را تهیه کند.
او عاشق کار با چوب است. جعبه ای نشانم میدهد و می گوید: «نظیر این جعبه را در اینترنت دیده بودم که دختری با چاقویی مخصوص، روی آن نقش می کشید. مدت ها گشتم تا آن چاقو را تهیه کنم ولی کیفیت لازم را نداشت و کارم نصفه ماند. واقعاً عجیب است که چنین ابزار ساده ای در داخل تولید نمی شود! من به این فکر میکنم که با چوب های زائد، برای کودکان پازل و اسباب بازی و جورچین بسازم.»
اتاق کار مرضیه هم دیدن دارد. انواع بافت، نخ، تکهای یونیلیت و... این دختر هنرمند شورمستی با هر کس همنشین شود، سر ذوقش می آورد. آنقدر ایده و طرح دارد که بارها در دلت تحسین اش کنی.
به پیشنهاد مرضیه، پدر او هم وارد کار تولید صنایع دستی می شود. این پدر و دختر هنرمند بابت بازار فروش نگرانی ندارند و مدعی هستند با ایجاد یک کارگاه و گالری می تواند بیش از 10 نفر را مشغول به کار کنند.
*صنایع دستی؛ مظلوم و مغفول
«صنایع دستی سوادکوه شهرستان مظلوم و مغفول مانده است و با تشکیل انجمن صنفی صنایع دستی، این صنعت ساماندهی می شود.» این را محمدحمزه نژاد -رئیس اداره میراث فرهنگی و گردشگری شهرستان سوادکوه- به مازندنومه می گوید و ادامه میدهد: «خرید مواد اولیه مهم ترین بخش صنایع دستی و دسترسی به مواد اولیه مشکل و هزینهبردار است که تشکیل انجمن صنفی می تواند کمک حال این صنف باشد.»
هنر نمد مالی و چادر شب بافی در سوادکوه بی رونق شده است، اما صنایع چوبی هنور نفس می کشد.
حمزه نژاد بر این باور است، برگزاری نمایشگاه و جشنواره ها می تواند به حفظ این هنرهای بومی کمک کند و پیشنهادش این است که دستگاهها از صنایع دستی به عنوان جایزه و هدیه استفاده کنند یا در طراحی های اداری، از صنایع دستی بهره ببرند.
*مطلب مرتبط: