پنجشنبه 25 مرداد 1386-0:0
جهانگيري: كانديداي قتلهاي زنجيرهاي بودم
گفت و گو با علي اصغرجهانگيري،نويسنده،شاعر وموسس موزه مردم شناسي کندلوس.
اشاره:
دكتر علي اصغرجهانگيري متولد اسفندماه سال 1325 در روستاي كندلوس از توابع كجور است.وي پس از اتمام دوران تحصيلات ابتدايي و متوسطه در ايران راهي آمريكا ميشود و در ايالت تگزاس در رشته حفاري چاه نفت ادامه تحصيل ميدهد و در كمپاني بايرون جكسون به فعاليت ميپردازد.
پس از تحصيل به ايران بازميگردد و به دليل پذيرفتهشدن در بورس سازمانملل متحد در دانشکده وين در رشته پلمير و الياف مصنوعي تحصيل خود را آغاز ميكند.
دكتر جهانگيري زماني كه به ايران بازميگردد در كارخانجات سيمان تهران مشغول به كار ميشود و همزمان با كار در كنكور دانشگاه پليتكنيك پذيرفته ميشود و كارشناسي ارشد مهندسي نساجي مدرك تحصيلي بعدي اوست.
وي به مدت ده سال مديريت شرکت توليددارو را به عهده ميگيرد و همزمان با وقوع انقلاب، كارخانه هگزان كه توليدكننده محصولات شوينده و بهداشتي بود را تاسيس ميكند.
همزمان مجتمع كشاورزي كندلوس را هم احداث مي کند با اين هدف كه بتواند براي منطقه محروم و دورافتاده كندلوس كاري انجام دهد.
ثبت موسسه فرهنگي و خيريه نيز از پروژههايي بود كه همزمان با هگزان و مجتمع كشاورزي كندلوس انجام داد. دكتر جهانگيري در زمان جنگ به دانشكده لندن ميرود و موفق به اخذ مدرك PhD از دانشگاه North field در رشته جامعهشناسي ميشود.
-------------------------------------
زندگي و تحصيل در تگزاس چطور بود؟
زندگي در آمريكا انسان را بيشتر رنج ميدهد زماني كه مشاهده ميكند ملتي با تاريخ درخشان چندهزار ساله با اين همه نعمات و ويژگيهايي كه خداوند به اين سرزمين عطا فرموده در مقابل سرزميني با 200 سال قدمت و يك عمر گاوچراني به درجهاي از پيشرفت و تعالي تكنولوژي و علم دست يافتهاند، عقب مانده و رشد چنداني نداشته است، متاثر ميشود.
به همين دليل تحمل آن فضا برايم دشوار بود و عليرغم برخورداري از شغل و موقعيت مناسب در آمريكا، راهي كشورم شدم. آمريكا با تمام زيباييهاي ظاهري بدليل اينكه از احساس و عواطف تهي است برايم دلپذير نبود.
بنظرم افرادي هم كه تبليغات زندگي در خارج را ميكنند اگر درونشان را به دقت بررسي كنيد متوجه خواهيد شد كه آنان نيز تفكر مشابه من را دارند و جبر زمان و مسائلي باعث شده كه اين سرزمين را براي اقامت انتخاب كنند.
در حال حاضر هنوز شركت هگزان را در اختيار داريد؟
به دليل اينكه ميخواستم فعاليتهاي فرهنگي خود را توسعه دهم و زمان چنداني در اختيار نداشتم شركت هگزان را با شركت سرمايهگذاري پتروشيمي شريك شدم. متاسفانه وجود مديريتهاي دولتي و جناح بنديهايي كه در اين تشكيلات وجود داشت كمتر از يك سال باعث تعطيلي هگزان شد و هنوز هم كشمكشهاي آن برايم باقي مانده است.
در ايران و خارج از كشور سمتهاي مختلفي داشتيد و اين نشان ميدهد نياز مالي برايتان مطرح نبوده است كه از تمام آنها دست كشيديد و در ايران كسب و كار را براي خود شروع كرديد؟
بله بنده در 25 سالگي مديرعامل توليد دارو شدم حتي بعضي اوقات خجالت ميكشيدم به 300 نفر پرسنل كه اكثرا با 20 سال سابقه كار بودند، مديريت كنم! به دليل عشق به ايران به دنبال راهي بودم كه دينم را نسبت به آن ادا كنم لذا يك منطقه محروم از كشور را انتخاب كردم و به وزارت كشور نامهاي ارسال و جريان را توضيح دادم در پاسخ نامه برايم نوشتند كه در جغرافياي ايران چنين منطقهاي وجود ندارد. به من برخورد كه حتي وزارت كشورهم از وجود اين منطقه آگاه نيست.
ابتدا فكر كردم كه چگونه ميتوانم فقر را در اين منطقه ريشهكن سازم لذا به توزيع قند، چاي و ساير مايحتاج زندگي پرداختم اما متوجه شدم بايد ماهيگيري را به مردم ياد دهم نه ماهي خوردن را! در اين سرزمين چيزي وجود نداشت جز يك طبيعت منحصربه فرد و چشمنواز.
لذا به مطالعه گياهان آن منطقه پرداختم و ياد گرفتم چگونه طبيعت را به خدمت بگيرم سپس اقدام به راهاندازي لابراتوار و مدرسه كردم. به دانشآموزان آموختم گياهان دشتها را بچينند و به لابراتوار بفروشند تا هزينه تحصيل خود را هم از اين طريق تامين نمايند. به اين ترتيب 184 نفر از 30 روستا مشغول تحصيل و كار شدند و هزينههاي تحصيل خود را هم از طريق چيدن گياهان تامين ميكردند.
اين كارخانه يكصد فرآورده توليد ميكند و به اكثر كشورهاي دنيا صادر ميکند. من 250 گونه گياه را از سراسر دنيا جمعآوري كردهام و به ايران آوردهام و همان برايم پشتوانهاي شد كه اهداف عمرانيام را ادامه دهم.
به 66 روستا برقرساني كردم، مخابرات،درمانگاه، مدرسه، موزه، رستوران، پارك، فروشگاه و به طور كلي آنچه كه در زندگي امروز بشر ضرورت دارد در اين منطقه ايجاد كردم. من هيچ پشتوانه مالي يا ميراث هنگفتي براي انجام اين امور در اختيارنداشتم هيچ ارتباطات نفوذي هم در سيستمهاي دولتي نداشتم بلكه فردي آزاد و مستقل و مفتخر به روستايي بودن هستم.
با تلاش شبانه روزي تمام فعاليتهايي كه اشاره كردم تحقق يافت و هنوزهم مسير را ادامه ميدهم. در حال حاضر كارشناس برنامه علم و زندگي و نيز برنامه روزنهها را در راديو، انتشار آثاري در زمينههاي گوناگون علمي و فرهنگي، بازسازي و اجراي بيش از 20 ملودي موسيقي سنتي، احداث و اهداي موزه كندلوس، تحقيق و توليد بيش از يكصد محصول توليدي از منشا طبيعت، تهيه مقالات گوناگون در زمينههاي شويندهها، محيطزيست، توليد انسانهاي طبيعي، تكنولوژي ساخت دارو از طبيعت، برگزاري سمينارهاي مرتبط و همكاري با دانشگاهها و صنايع پتروشيمي به منظور ارائه طرحهاي كوچك و بزرگ اشتغالزايي تحت عنوان بانك اشتغال، تهيه و پيشنهاد پروژههاي ايجاد باغ بوتانيك و نيز برپايي دهكده تاريخ جهت معرفي آئينها و سنتهاي اجتماعي كشور پيش از حمله مغول به ايران نيز از ساير فعاليتهايم است.
چگونه كار در گياهان دارويي را انتخاب كرديد؟آيا هنگام شروع از اين فعاليت نيازسنجي صورت داديد كه سودآور است يا خير؟ متاسفانه زماني كه از گياهان دارويي صحبت به ميان ميآيد فورا جوشانده و دم كرده گياهان و بيماري به ذهن ميرسد در صورتيكه اين امر بخش بسيار كوچكي از گياهان است.
امروزه گياهان در 75 هزار فرآورده آرايشي، بهداشتي، غذايي، صنعتي و... حضور دارند و به زودي دنيا به سمت آنها باز خواهد گشت زيرا مواد شيمايي عوارض نامطلوب و سود خود را بروز دادهاند پس به سمت استفاده از گياهان بازخواهيم گشت اما علميتر و اصوليتر از گذشته.
گياهان دارويي يا گياهاني كه مصارف صنعتي دارند از كشت بسيار ارزاني برخوردار ميباشند نيازي نيست كه هرساله كاشت شوند و به شخم، كود و سم ساليانه نياز ندارند. قيمتش هم حداقل 10 برابر كشت هاي سنتي است در واقع توليد آن دوبرابر ارزانتر و فروشش 10 برابر گرانتر ميباشد.
اين يك ويژگي اقتصادي فوقالعاده ارزشمند محسوب ميشود. نكته جالب اين است كه هركدام از اين گياهان ميتوانند زيرمجموعهاي براي فرآوري مهيا كنند و صدها كارگاه كوچك و اشتغال چندين نفر را موجب گردد براي بازارهاي جهاني هم به دليل اينكه نصف كره زمين فاقد گياه است و با كارگر روزي 60 دلار، انرژي گالني 3 دلار، هزينههاي بالاي گمرك و ماليات و... اصلا توجيه اقتصادي ندارد كه اقدام به كشت اين محصول را نمايند لذا نياز خود را از كشورهائي مانند هند، مراكش، چين و... تامين ميكنند كه متاسفانه ايران در جدول جايگاهي ندارد.
از كشورهاي جهان سوم اين محصولات را خريداري ميكنند زيرا توليد آنها براي خودشان بسيار گران تمام ميشود. گياهان دارويي تنها محصولي است كه دست دنيا جهت خريد آن به سمت ما دراز است آنها ناچارند خريدار و مشتري محصولات ما باشند در منطقه محرومي كه هيچ اميدي نبود توجه و توسعه گياهان بسيار حائز اهميت تلقي شد. از اين طريق تعداد زيادي از بيكاران نااميد داراي شغل شدند.
تفاوت گياهان وحشي و گياهان ژنتيك در ماده موثرآنان است كه در گياهان، ژنتيك چندبرابر مورد تقويت قرار گرفتهاند. مثلا اگر گياه مريم گلي را در لابراتوار استخراج كنيد حدود 7/5 درصد متيل سالي سيلات از آن گرفته ميشود در صورتيكه گياه ژنتيك آن 6/3 درصدمتيل سالي سيالات دارد اين موضع به اندازهاي ارزش افزوده بالايي دارد كه قابل مقايسه با گونههاي وحشي نيست.
ضمن اينكه باور داشتيم بازارهاي جهاني هميشه خريدار هستند و هرگز نميتوانيم پاسخگوي يك درصد بازار آن هم باشيم. در چه سالي مجتمع كشاورزي كندلوس را تاسيس كرديد؟ دوماه پس از وقوع انقلاب مقدمات كار را شروع كردم و در سال 1363 به طور رسمي فعاليت مجتمع آغاز شد.
به گردش مالي كار در آن روستاي كوچك و دورافتاده هم اشاره ميكنيد؟
زماني كه مجتمع كشاورزي كندلوس راهاندازي شد چند پروژه ديگر راهم انجام ميدادم. حاصل تمام آن تلاشها تربيت مديركل، وكيل، شاعر، موسيقيدان، نويسنده و... از ميان 180 كودك بود كه ميخواستند همان چوپان، كشاورز و... باقي بمانند.
به دليل تلاش هايي كه در توسعه و آباداني كندلوس صورت گرفت اين منطقه جهاني شده است و دولت آن را به عنوان يك منطقه توريستي بينالمللي انتخاب كرده است. مانند دهكدههايي كه در جنوب فرانسه از اقصي نقاط دنيا توريست و جهانگرد دارد. دولت دكتر احمدينژاد 500 ميليون تومان بودجه صرف آن كرد و كندلوس امروز قطب بينالمللي توريستي است. سالي 60 هزار گردشگر داريم كه اتفاق پيش پاافتادهاي براي يك ايراني نيست.
اما در اين مدت حتي يك خسته نباشيد ساده هم از سيستمهاي دولتي دريافت نكردم. هرچند فرهنگ تاريخي كشورمان به نحوي است كه افراد پس از مرگشان موردتوجه و عنايت قرار ميگيرند! طي سال هاي فعاليتم هيچ بودجهاي از دولت نگرفتم و هميشه بصورت شبانه روزي كار كردهام.
در اين سالها حتما با مشكلاتي هم مواجه بوديد چگونه با آنها برخود ميكرديد؟
زماني كه شركت هگزان را با پتروشيمي شريك شدم پس از مدتي متوجه شدم حاصل 20 سال تلاش بيوقفهام به صفر رسيده است و من ماندهام و كوهي از بدهي كه پتروشيمي آنرا پرداخت نكرده بود و بانك مرا مقصر مي دانست زيرا امضاي مدارك و اسناد با بنده بود.
هرروز با دادگاه و مامور روبه رو بودم. لذا مجبور شدم از طريق نزول بدهي ها را پرداخت كنم و مجددا با اجاره يك دفتر كوچك كارم را از صفر آغاز نمايم. شرايط بسيار سختي پيشرو داشتم، فشارهاي مالي زيادي هم به دوشم بود از سويي دو ميليارد تومان بدهي به بانك داشتم و مرا ممنوعالخروج اعلام كرده بودند دوراني را سپري كردهام كه حتي هزينه روزمره هم به سختي تامين ميشد و مجبور بودم آلبومهاي تمبر را بفروشم اما تلاش كردم و با يك دفتر كوچك به توليد لوازم آرايشي بهداشتي پرداختم و براي اولين بار در ايران ژل كتيرا را روانه بازار مصرف كردم.
سپس با پوست ميوههاي معطر چاي كيسهاي با 10 طعم مختلف را به توليد انبوه رساندم كه آنهم با موفقيت روبرو شد. شبانهروز كار كردم تا توانستم سراپا بايستم. بارها گفتهام اگر مرا در كويرلوت رهاسازي پس از يك سال كه به كوير بياييد مشاهده خواهيد كرد كه در آنجا هم باغي درست كردهام!
در طي سالهاي فعاليتم با شكستهاي وحشتناك و سنگيني مواجه بودم حتي به دليل حضور درعرصههاي فرهنگي كانديداي قتلهاي زنجيرهاي هم شدم. وزارت اطلاعات بعدها متوجه شد كه من فردي سياسي نيستم بلكه عاشق ايران و سرزمينم ميباشم. ايران سرزميني بسيار گسترده و بزرگ است كه در آن انرژي ارازنتر از آب است، 8 هزار و 300 گونه گياه در اين سرزمين وجود دارد، 300 روز آفتابي داريم و 20 ميليون نيروي جوان در اختيار است با يك ميليون و 648 هزار كيلومتر مساحت.
اينها ثروت اندكي نيست همهچيز براي پيشرفت مهياست اما اگر ملتي در چنين سرزمين پربركتي، فقير باشد دليل آن فقر فرهنگي است. با يك ايده نو در شرايطي كه ميليونها تومان بدهكار بوديد كسب و كار جديدي راه انداختيد و پس از يكسال هم به موفقيت دست يافتيد، در حال حاضر چند مجموعه تحت مديريت شما اداره ميشود؟
سه مجموعه فرهنگي كه شامل يك موزه مردمشناسي با اشيائي از دوران قبل از ميلاد تا اواخر عهد قاجار.
اين مجموعه شامل رستوران، مهمانسرا، پارك، فروشگاه و كليه اماكن موردنياز توريستها است. مجتمع كشاورزي كندلوس هم به عرضه گياهان دارويي ميپردازد. موسسه خيريه هم به فعاليتهاي عمراني فرهنگي و بهداشتي ميپردازد. در حال حاضر پروژه بستهبندي آب را دنبال ميكنم تا يكصد شغل جديد ايجاد شود.
بدين منظور در يك منطقه محروم چشمهاي شناسايي كردهام كه آب آن از كيفيت فوقالعادهاي برخوردار است، فعلايت ديگري كه شروع كردهام ساخت و ساز مجموعههايي در مناطق كوهستاني كشور جهت فروش يا اجاره به گردشگران ميباشند.
به عقيده شما هر انساني ميتواند كارآفرين باشد؟
خير. كارآفرين دو بخش دارد كه ريشه در ژنتيك و اكتساب از محيط دارد. فردي كه از همان كودكي جاهطلب است و بزرگ فكر ميكند و ايدههاي متعددي در ذهن ميپروراند بايد دانست كه كارآفرين است و همين انسان كوچك، افقهاي بزرگي را مشاهده ميكند.
شرايط زندگي و اجتماع در كارآفرين شدن افراد موثر است ما در اين جامعه و با اين دولت زندگي ميكنيم و ميدانيم كسي به دادمان نخواهد رسيد و حتي مورد تمسخر هم قرار ميگيريم. اگر ايدههايي در ذهن داريد آن را باور كنيد اما اگر به آن تحت عنوان سكو نگاه ميكنيد، كار نكردن را بهانه نكنيد.
اگر آن اين ايده را باور داريد آن را باور سازيد. من اعتقاد ندارم كه اين امر مشكل بزرگي براي توقف باشد. طرح را ميتوان با دوستان، اطرافيان و بانك در ميان گذاشت و انجام داده من براي تحقق ايدهام منزلم را به فروش رساندهام اما از همان ابتدا به آن ديده اطمينان كافي داشتم.
حتي زماني كه با مشكلات متعددي هم مواجه شدم و پول نزول كردم هم اين اعتقاد را داشتم و لحظهاي متزلزل نشدم. ممكن است به جالبترين ايدهاي كه تاكنون داشتيد اشاره كنيد؟ احداث موزه مردمشناسي توسط يك فرد حقيقي، ايدهاي بود كه بازتابهاي گستردهاي در جامعه داشت.
اينكه براي نخستين بار به جاي پودر لباسشويي، مايع لباسشويي به توليد رسيده و روانه بازار شده ايده جالبي بود كه در سال 73 به مرحله اجرايي رسيد. هرچند ده سال مبارزه كردم تا ايدهام را به مرحله عمل تبديل كردم. معقتدم كارآفرين نبايد عمرش از به انجام يك فعاليت اختصاص دهد. بايد سراغ فعاليتهاي ديگر هم برود و مثلا صد ايده را به نتيجه برساند. اگر كارآفرين در يك شغل باقي بماند ديگر كارآفرين نيست.