يکشنبه 11 اسفند 1398-9:7
تِره سوز دارمه به شِه نرمِ خونش
دلنوشته استاد کیوس گوران در وصف استاد ابوالحسن خوشرو
مازندنومه، سرویس فرهنگی و هنری:
به عذرِ دوصد دردی که نحیفِ مرا میزبانِ خود کرد -و حالا به علائمی که اطبای گرام به تمسّک اش به قرنطینه خانه محبوسم کردند- به رغمِ لبالبی سینه ام از اشتیاقِ دیدارِ با یارِ چهل و چند سالِ پیش ام -خوشرو- با مشق و مدادم سرکردم و به یادِ این شهره ی دیار زخمه به ربابِ قلم زدم و (آن رفیقِ شفیق) که قرار بود بیاید و خوانشِ سرودم را ظبط کند و به بالینِ یار ببرد، نیامد و نیامد و نیامد ....
تا خبر آمد که خوشروی ایران زمین انتظار بیش از این نتوانست و به کجاوه ی گورستان نشست...
در شرایطی که همه جمع اند و نواهایش را زمزمه می کنند، من امّا به عزلتِ خویش، به گوشِ به درد بسته، نجوا می کنم که: یارون بیاردنه مه سفری رِ گلیله بَوِرده ونه پَلی رِ....
و می روم به نمازِ دفترم و می خوانم: تِرِ سوز دارمه به شِه نرمِ خونش - تازه سرو تا که تِه قشنگِ نوم ، بَوِّ اِماجه موندگار
*کیوس گوران