جمعه 25 مهر 1399-22:32
نگاهی به موسیقی بندتنبانی این روزهاواقعاً امه منطقه جنگه؟!
در دنیا صداهای زیادی برای شنیدن و لذت بردن وجود دارد و عمر ما هم بسیار محدود است. تلاش کنیم گوشمان را به بدشنیدن عادت و وقتمان را با موسیقی آبدوغخیاری و انواع یارجنگی و شلوارپلنگیها هدر ندهیم.
مازندنومه؛ سرویس فرهنگی و هنری، سردبیر: این مثلاً شعرها برای تان آشنا نیست؟
-امه منطقه جنگه، همش تیروتفنگه، رگبار فشنگه! یار جنگی من، شلوار پلنگی من
-برو بوریم برار میدون جنگ کنار، اما تنهامی لشکر بیارین هزار
میدون نبردمی مازندرون مردمی، تفنگ برنو بیارین اما دست خالیمی!
-ته مه یاری، سردمداری، مرد نبردی، پهلوون مردی، عشق جنگی، شلوار پلنگی، میدونداری، شلوار پلنگی، پرچمداری دست به تفنگی...
-برار دس به چویی، تفنگ خلق و خویی، امه آبرویی، یار جنگی من، شلوار پلنگی من
این جنگی ریکا تی عاشقه؛ تا زندوئه، یار جنگی من، شلوار پلنگی من
-امه منطقه جنگه، همش تیر و تفنگه، رگبار فشنگه
-دست به تفنگی، شلوار پلنگی، پرچم داری دادا، دست به تفنگی
چریک دادا، دارنی هوا خواه، کل مازرون ره، تیسه دمه بر پا
*از درویشی تا یارجنگی!
اوایل دهه شصت شمسی، محمدرضادرویشی به کمک جمعی از هنرمندان برجسته کشور و استان مازندران، آلبومی را به نام «موسیقی مازندران» انتشار داد که این کاست علاوه بر مردم، بین رزمندگان مازندرانی و در سنگرها نیز دست به دست میشد. پس از آن احمدمحسن پور و دیگران چندین آلبوم با سازبندی بومی و ترانه هایی استوار و دلپذیر انتشار دادند؛ از افتابته تا بقیه..
حال پس از چندین دهه، این وضعیت شعر و موسیقی مازندران شده است: یک استودیوی زیرزمینی (اغلب غیراستاندارد)، یک صدابردار (تجربی و کم دانش)، یک خواننده (هرچه بدصداتر و تودماغی تر بهتر!) و یک نوازنده معمولی سینتی سایزر!
به این ترکیب بدترکیب، یک مثلا ترانه سرای بندتنبانی را هم اضافه کنید که تصور می کند مازندران منطقه جنگی است و او وظیفهی تهییج مردم را دارد!
*کمبود شادی و هیجان
دی سال نودوهفت، وقتی ترانهی «ماه پیشونی» از هوروش بند به همراه قطعه «یک لحظه نگام کن» از «ماکان بند» عنوان بهترین موسیقی پاپ را از نگاه مردم در پنجمین جشن «موسیقی ما» به دست آورد، استاد محمدعلی بهمنی گفته بود: «آنها با این کار میخواهند توقع مردم را پایین بیاورند...در شرایطی هستیم که شعر ما حداقل بعد از دوران نیما خودش را جهانی کرده است، پس چطور ممکن است در کشور چنین ترانههای مبتدی و مبتذل محبوب شود؟»
بله، میدانم که کارکرد این جنس موسیقیها در عروسی ها و محافل شادی است. مشکل اما این جاست که این جنس موسیقی سطحی، با شعرهایی کپی، سخیف، مضحک و پیش پاافتاده دارد به تولید انبوه می رسد.
جلب توجه نگاه عوام به سوی این سبک موزیک دمدستی، در درجه نخست، کمبود شادی و هیجان به موازات افزایش ناکامیها و آسیبهای اجتماعی است. وقتی برای افراد خوراک مناسبی برای شادی پایدار تعبیه نشود، طبیعی است که خودشان سراغ خوراک دیگری میروند، هرچند تامین آن از طریق موسیقی های لمپنی و سخیف و رفتن به سمت شادی زودگذر و موقتی باشد.
*نگاه کاسبکارانه و بازاری به موسیقی
تناسب کاملاً برقرار است: این موزیکهای دم دستی باعث تغییر ذائقه مردم شده، تغییر ذائقه و استقبال مردم هم سبب تولید بیشتر این قطعات میشود.
گسترش و ارایه شعر سطحی، آبکی و تقلیدی، با زبانی لمپنگونه و در ستایش از تیر و تفنگ، نزاع، خونریزی و جنگ در حقیقت تمسخر هنر است که نتیجهای جز رکود اندیشه و معرفت در بین مخاطب ندارد.
در این روزگار برای انسان خیلی چیزها مهیاست، اما انگار که در برابر مفهومهای سطحی تسلیم شدهایم. در دورهای هستیم که میل به مطالعه و غور در اندیشهها و کتابها و موسیقی فاخر در جامعه کمتر میشود. برای مثال علاقهمندی مردم به جای کتاب، به جملات کوتاه است، کانال های تلگرامی افراد مشهور در حوزه اندیشه به زحمت به چندصد و در نهایت به چندهزار نفر می رسد، در حالی که برخی شاخهای بیسواد فضای مجازی، مشتریان میلیونی دارند. در موسیقی هم به جای موسیقی شناسنامهدار و علمی و درست باکلام و بیکلام، سلیقه ها به سمت شلوارپلنگی و یارجنگی سوق یافته است. در یک کلام کمرگردانی و بشکنورزی، جای خردمندی و اندیشهورزی را گرفته است.
موسیقی رایج محلی ما اکنون با سازهای الکترونیک و بیشتر بر ریتمهای تند استوار شده است که در نسل نوجوان و حتی خردسال، سبب گرایشهای هیجانی، از بین رفتن تمرکز، بیمبالاتی و خشونت میشود.
تحریک هیجانهای غریزی باعث روی آوردن به تخلیههای روانی کاذب میشود، چیزی که نسل جوان امروز ایران با آن دست و پنجه نرم میکند. به این امر شعرهای بیمحتوا، پوچگرایانه و خشونت بار را نیز اضافه کنید.
شعر میتواند تکمیل کننده پیام موسیقی و پررنگ کننده آن باشد، لیکن پیام «امه منطقه جنگه، همش تیروتفنگه، رگبار فشنگه! یار جنگی من، شلوار پلنگی من» چیست؟ کجای این مثلا اشعار به بیان حقایق عالم، زیباییهای هستی، رونق اندیشه، گسترش معرفت، تمایلهای عاشقانه و عارفانه و حراست از ادب و زبان ما می پردازد؟
نگاه کاسبکارانه و شهرتطلبانه به موسیقی، سعی دارد به جای ذائقهسازی برای جامعه، ذائقه بازار را ترویج کند. ناآگاهی برخی مدیران و تصمیم گیرندگان نیز باعث شده تنها معیار تصمیمگیری در حوزه موسیقی معیارهای ممیزی باشد، نه معیار مدیریتی.
*راهحل چیست؟
نمیگویم تولید این موسیقیهای سطحی و ضعیف، ممیزی شود. ممیزی اگر قرار بود کمکی به هنر بکند، امروز وضعمان در بخش فرهنگ و هنر، این گونه نبود. پس راهحل نخست: به جای نگاه ممیزی، به نگاه مدیریتی نیازمندیم.
در دنیا صداهای زیادی برای شنیدن و لذت بردن وجود دارد و عمر ما هم بسیار محدود است. راه حل دوم: تلاش کنیم گوشمان را به بدشنیدن عادت و وقتمان را با این دست موسیقی آبدوغخیاری هدر ندهیم.