دوشنبه 5 آبان 1399-14:3
نقدی بر اظهارات اخیر نماینده مازندران در شورای عالی استانهاشما را چه کسی نقد کند آقای عزیز؟
آقای منتقد! شما این سالها در شورای شهر شیرگاه و شورای عالی استانها، به جز حرف درمانی و نقدهای عامهپسند، چه دستاورد و رهاوردی برای مردم منطقهتان داشتید؟ چه کسی عملکرد شما و امثال شما را در جایی که هستید، نقد کند؟
مازندنومه؛ سرویس فرهنگی و هنری، سردبیر: آقای صاحب شریفی –عضو شورای شهر شیرگاه و نماینده مازندران در شورای عالی استانها- را تنها با دو سه سخنرانی انتقادیاش می شناسیم که در فضای مجازی چرخید و باعث شهرتش شد.
او در اظهاراتی تازه که در «ایمنا» منتشر شده، به بهانه نقد ویدئوی مدیرعامل مستعفی پرسپولیس، بهانهای یافته تا به برنامه های طنز صداوسیما نیز بتازد: «محور برنامههای طنز سیمای مازندران تمسخر گویش مازنی بوده و معروفترین چهرههای طنز این استان کسانی هستند که نقش یک شمالی کودن یا دروغگو را بازی میکنند، آن وقت همینها در مقابل سریال پایتخت موضع میگیرند. مسابقههای سیمای مازندران از این استان تصویری سرشار از عقب ماندگی و فقر نشان میدهد، موسیقی مازندران همان است که ۵۰ سال پیش بوده و هیچ خلاقیتی در هیچ بخش آن نمیبینیم!»
*یک مقدمه کوتاه
خنده و شوخ طبعی در طول تاریخ، مخالفان کمی نداشته است. برای مثال فیلسوفانی مانند افلاطون معتقد بودند ما به کارهای مضحک و ابلهانه میخندیم. او نویسندگان نمایشهای خندهآور را کشتکاران بذر فساد در روح مردم می دانست.
یا ناصرخسرو سروده: با گروهی که بخندند و بخندانند / چه کنم؟چون نه بخندم، نه بخندانم
خنده از بی خردی خیزد چون خندم؟ / چون خرد سخت گرفته است گریبانم!
و یا مولف قابوسنامه با وجودی که بر این باور بود «مزاح کردن نه عیب است و نه بزه که رسول خدا نیز مزاح می کرد»، به پسرش نصیحت میکرد که چون مقدمهی همه شرها مزاح است، با کسی شوخی نکند!
فیلسوفان و روانپزشکان عصر جدید از جمله فروید، کانت، اسپنسر و دیگران اما به خنده به عنوان وسیلهای برای تخلیه تنش اضافی و هیجان ذهنی می نگرند. آنها باور دارند خنده تعادل طبیعی بدن را حفظ می کند.
*طنز خصیصهای انسانی است
تا این فهمیدیم خنده و طنز و کمدی، لازمه زندگی مدرن و شوخ طبعی، خصیصهای انسانی است. دو نوع خنده هم داریم: معمولی و هنری. خنده معمولی واکنش جسم است در برابر عوامل فیزیکی(مانند قلقلک) و خنده هنری در اثر تضاد و تناقض و غافلگیری رخ می دهد. (مانند برنامه های طنز)
طنز به تمسخر گرفتن عیب و نقصها و از موثرترین قالبهای بیان هنری است که برای انتشار آن در رسانه از روش های مختلفی استفاده می شود، از جمله: کوچککردن، بلاهت و تحامق، کنایه، استفاده از زبان عامیانه، تقلیدهای مضحک و.... علاوه بر اینها که برشمردیم، منتقد محترم به این موضوع اشراف ندارد که مفاهیم مثبت و درست، قابلیت طنز ندارند، مثلاً راست گویی، اعتدال، انصاف، مردانگی و مانند اینها ظرفیت شوخی و طنز ندارند، بلکه مفاهیمی چون دروغ، ریا، نامردی و بی انصافی دستمایه شوخ طبعی و طنز قرار میگیرند.
*دیش را بچرخانید
آقای شریفی نوشتهاند: «معروفترین چهرههای طنز این استان کسانی هستند که نقش یک شمالی کودن یا دروغگو را بازی میکنند.» او شخصیت و تیپ سازی در یک نمایش طنز را با واقعیت قلب و مخلوط کرده، بر این گمان است که کاراکتر یک خالیبند یا ابله، ترویج و نمایش واقعی آن در جامعه است!(کاش کسی برای منتقد محترم، چند فیلم کمدی کلاسیک ببرد تا دریابد باسترکیتون و چارلیچاپلین و نورمن ویزدوم و جریلوییس و دیگران، کودن و ابله نبودند!)
او این سخن برناردشاو را هم نخوانده و نشنیده که گفته: «اگر می خواهید حقیقت تلخی را به کسی بگویید، طوری بگویید که او به خنده بیفتد، وگرنه از تلخی مساله چنان عصبانی میشود که شما را خواهد کشت!»
آقای شریفی، منتقد محترم! اولاً خصایل منفی و غیراخلاقی دستمایه طنز و شوخ طبعی قرار می گیرند تا اصلاح شوند، ثانیاً طنز(مکتوب، دیداری یا شنیداری) قصد اصلاح و راستکردن کژیها را دارد. هدف و اتمسفر برنامهها، شخصیتها و نمایشهای طنز با برنامههای جدی متفاوت است.
طنزنویسی کاری دشوار است (حداقل دشوارتر از سخنرانی از روی کاغذ در جلسات شورا!) و ساخت برنامهها و نمایشهای طنز در رسانه ملی و شبکه استانی دشوارتر؛ لیکن به اذعان مخاطبان در سالهای اخیر ساخت برنامهها و مجموعههای طنز در رادیو و تلویزیون مازندران جهش کمی و کیفی قابل توجهی داشته است.
شاید زمانی طنز در رسانه استانی تنها به دوبله محلیها و نمایشهای کوتاه طنز دونفره محدود بود، اکنون اما دیرزمانی است رادیو وتلویزیون مازندران با حضور جوانان و برنامهسازان قابل و کاربلد و مطرح، مشغول تولید مجموعه های شاد، مفرح و طنز برای مردم مازندران و حتی مخاطبان خارج از استان است که اگر آقای شریفی جهت دیش خود را کمی بچرخاند، این برنامهها را خواهد دید و شنید. (مانند مجموعه های طنز پرمخاطب کله قند، مسابقه بوردکا، مسابقه پیشهکا، برنامه رادیویی نماشون و مانند اینها.)
آقای شریفی بدون حتی یه فکت و مصداق و مثال، گفته است: «مسابقههای سیمای مازندران از این استان تصویری سرشار از عقب ماندگی و فقر نشان میدهد.»
بیشتر مسابقات تلویزیون مازندران در روستاها و در جمع مردم روستاهای استان ضبط می شود و اگر تصاویر محلات ما عقب افتاده است، به رسانه استانی ربطی ندارد. هرچند من باور دارم ترویج زبان و فرهنگ بومی و برگزاری مسابقه بین کشاورزان و روستانشینان، به هیچ وجه عقبماندگی نیست. (البته من مخالف نقد فنی و کارشناسی و نه انتقاد چشم بسته، به برنامهها نیستم. نقد هنری و به دور از هوچیگری و تعصب حزبی و سیاسی، ارزشمند و در جای خود کاری درخور و پیشبرنده است.)
*موسیقی هم گوش نمی دهند!
آقای شریفی پس از تاختن یکسویه به صداوسیما، سراغ اهالی موسیقی هم رفت و نشان داد در این عرصه هم حرفی برای گفتن ندارد و او اصلاً شنونده موسیقی محلی ما نیست!
آقای منتقد گفته: «موسیقی مازندران همان است که ۵۰ سال پیش بوده و هیچ خلاقیتی در هیچ بخش آن نمیبینیم!»
همین یک جمله کافیست تا دانش کم او در عرصه هنر مشخص شود. آیا او تاکنون آثار منتشر شده از سوی هنرمندانی چون: احمد محسن پور، ابوالحسن خوشرو، نورالله علیزاده، محمدرضا اسحاقی، محمود شریفی، جمشید نیکوزاد، پرویز عبداللهی، سعدی صادقی، وحید میری، ارسلان طیبی، حنیف شهمیرزادی، علی اصغر رستمی، سیاوش طالبی، رجب رمضانی، جمشید قلی نژاد، نبی احمدی، علی موثقی، اکبررستگار، پرویزسیادشتی، محمدابراهیم عالمی، جمال، کمال، جلال، عباد و حمزه محمدی، محسن غلامی، مجید رئیسیان، محمدجعفری و ... را نشنیده که موسیقی مازندران را فاقد خلاقیت و آفرینش تازه دانسته و به 50 سال پیش احاله داده است؟!
منتقدی که نه بینندهی شبکه استانی است و نه شنوندهی موسیقی محلی، حق دارد تلاشهای حداقل سه دهه اخیر هنرمندان ما را نادیده بگیرد! و حق دارد نداند سالهاست هنرمندان پایتخت و هنرمندان مازندرانی در حال تولید آثار مشترک به زبان فارسی یا محلی هستند. نام و نشان می خواهید؟ بفرمایید: علی موثقی، محسن غلامی، مهران صدیق، عبدالحسین مختاباد، علیرضا احمدی، سبحان مهدیپور. بیخیال، شما که این چهرهها را نمی شناسید! نشانی سرراستتر بدهم: موسیقی شنیدنی سریال ششگانه پایتخت، حاصل همکاری هنرمندان مازندران و آهنگساز پایتختنشین بوده است! کافیست یا باز نشانی بدهم؟
حرف پایانی اینکه آقای منتقد! شما این سالها در شورای شهر شیرگاه و شورای عالی استانها، به جز حرف درمانی و نقدهای عامهپسند، چه دستاورد و رهاوردی برای مردم منطقهتان داشتید؟ چه کسی عملکرد شما و امثال شما را در جایی که هستید، نقد کند؟ نقد، حداقل نقد هنری، آدابی دارد. بیاموزید.