سه شنبه 5 بهمن 1400-19:23
در سوگ ایران و علم
در هنگامه ای که جامعه ایران با فرسایش شتابنده سرمایه اجتماعی و سیاسی روبروست و انگیزه و امیدمندی اجتماعی دانشگاهیان به ویژه دانشجویان و جوانان با چالش هایی جدی مواجه شده است و فرمالیسم و کمیت گرایی پژوهشی ویرانگر بر چهره علم و دانشگاه چنگ زده و فساد علمی و محافظه کاری فکری و رفتاری سایه دهشتناک خود را بر ساحت آموزش عالی چیره ساخته است، ارج گذاری به جامعه شناسانی ممتاز و متمایز، پرسش گر، نقاد، جریان ساز، مسئله یاب و چاره پرداز همانند دکتر محمدفاضلی کمترین انتظار از نظام تصمیم گیری بود که دریغ نه تنها چنین نشد.
مازندنومه، دکتر علی کریمی مله: در جهانی که سیاستگذاران دورنگرش برای نیل به توسعه و پیشرفت، در مسابقه ای نفس گیر و بی پایان، بیشترین فرصت ها را برای پرورش، شناسایی، جذب و به کارگیری نخبگان علمی از اقصی نقاط عالم تدارک می بینند و با چشمانی دوربین به شکار آنان می پردازند، در ایران عزیز ما سوگمندانه کارگزاران جذب دانشگاه شهید بهشتی با ذره بین های کدر و دوداندود ایدئولوژیک در جستجوی موادی از بوروکراسی آموزشی ناکارآمد برآمده اند تا دانش ورزی فکور و جامعه شناسی جسور به نام محمد فاضلی را از مسیر تأثیرگذاری آکادمیک دور دارند.
این رخداد بهت انگیز در عصر اطلاعات و دانایی، دلدادگان به فرهنگ، تمدن، هویت و موجودیت ایران را سوگوار می کند و جویندگان دانش و بینش جامعه گرا، اندیشه ورزی مستقل، خردگرایی نقادانه و ایران دوستی دغدغه مند و متعهدانه را به تازیانه مجازات می گیرد.
در هنگامه ای که جامعه ایران با فرسایش شتابنده سرمایه اجتماعی و سیاسی روبروست و انگیزه و امیدمندی اجتماعی دانشگاهیان به ویژه دانشجویان و جوانان با چالش هایی جدی مواجه شده است و فرمالیسم و کمیت گرایی پژوهشی ویرانگر بر چهره علم و دانشگاه چنگ زده و فساد علمی و محافظه کاری فکری و رفتاری سایه دهشتناک خود را بر ساحت آموزش عالی چیره ساخته است، ارج گذاری به جامعه شناسانی ممتاز و متمایز، پرسش گر، نقاد، جریان ساز، مسئله یاب و چاره پرداز همانند فاضلی کمترین انتظار از نظام تصمیم گیری بود که دریغ نه تنها چنین نشد، بلکه قطع همکاری دانشگاه با او، عزم تصمیم گیرندگان را برای انسداد روزنه های کم سوی اندیشه ورزی نقادانه، ترغیب محافظه کاری و تشدید روند مهاجرت به درون و برون نمایاند.
بی تردید گسستن پیوندهای فاضلی با مجاری بروکراسی آموزشی، نه تعهد و انگیزه او را نسبت به تحلیل آسیب شناسانه، دغدغه مندی ایران دوستانه و نقد اصلاح جویانه مسائل اجتماعی و سیاسی و سیاستی مانع خواهد شد و نه اثربخشی روشنگرانه او را در ساحت اجتماع و حوزه عمومی کاهش خواهد داد، ولی با قاطعیت می توان گفت که توالی چنین اقدام هایی بر ساحت مراکز علمی تأثیر زیان بار و جبران ناپذیری می گذارد، زیرا با بالا رفتن هزینه های اندیشه ورزی نقادانه، افق های پرسش گری و نظریه پردازی تیره تر، محافظه کاری، رخوت و رکود علمی کنونی پررونق تر و ارتقا و اعتلای علوم اجتماعی و انسانی دشوارتر می شود که مآلاً ناقوس زوال و انحطاط علم و ایران بیش از این به صدا درخواهد آمد.
اینک که ایران ما بیش از هر زمان دیگری در تاریخ خود، با چالش های متعدد درون زا و برون زا روبروست و برای برون شد از آنها به آرامش، همبستگی و عقلانیت فزاینده نیازمند است، امید می رود اولیای امور با بازنگری در این رفتار و تصمیم به ظاهر کوچک اما پرپیامد، احترام و التزام خویش را به ساحت علم از یک سو، و بقا، پویایی و بالندگی ایران از سوی دیگر نشان دهند.