پنجشنبه 27 دی 1386-0:0

انتخاب یا انتصاب؟!

يادداشتي درباره انتخابات مجلس هشتم از: دکتر میلاد محقق،استاد دانشگاه،متولد رامسر

 


 انتخابات هشتمین دوره مجلس شورای اسلامی در راه است و مردم و مسئولان خود را آماده می کنند تا آن گونه که باید و شاید در این رویداد مهم شرکت کرده و آن را به خوبی برگزار کنند.

 هر چند از برخی محافل حرف و حدیث هایی به گوش می رسد که حکایت از تعویق زمان برگزاری انتخابات مذکور (به عللی که هنوز به درستی معلوم نیست) دارد اما آنچه واضح به نظر می رسد اين است که مردم باید با توان بیشتر و با استفاده از تجارب گذشته خود در این عرصه مهم حضور یابند و برای تعیین سرنوشت خود در قوه مقننه کشور، بهترین افراد را به مجلس بفرستند.

صرف نظر از موارد متعددی که می توان در باره انتخابات پیش رو(مجلس هشتم) به نگارش در آورد، می خواهیم به نکته مهمی اشاره داشته باشیم که هیچ گاه با جدیت محتوای آن نه در سطوح عمومی و نه در محافل تخصصی پیگیری نشده است واین در حالی است که به جرات می توان مدعی شد که مهمتر از انتخابات و فرآیندهای مربوط به آن، مسئله ای است که قصد داریم در باره آن مباحثی را مطرح کنیم.

 حتما تصدیق می فرمایید که در پرونده های مختلف قضایی،مالیاتی،بیمه و غیره هرگاه شخصی بخواهد برای پیگیری این گونه موارد که خود در آن ذی نفع است وکیلی برای خود انتخاب کند به خیلی از نکات توجه ویژه دارد. از جمله آن که: فردی که می خواهد وکیلش شود، جوانب مختلف مربوط به موضوع وکالت را خوب بفهمد،راه های حل مشکل را بداند،از امکانات موکلش بدرستی استفاده کند،موکلش را در جریان چگونگی انجام کارها قرار دهد،توان فکری و اجرایی انجام کارهای محوله را داشته باشد،مهمترین انگیزه برای پذیرش وکالت را حل مسائل مطروحه در پرونده موکلش بداند و...

حال چنین تصور کنید که موکل در یکی از مقاطع زمانی پیگیری پرونده اش، متوجه این موضوع شود که وکیلش توانمندی های لازم برای انجام امور محوله را ندارد و خود را در انتخاب یک وکیل خوب نا موفق تشخیص دهد، به نظر شما در این لحظه چه اقدامی را باید انجام دهد تا ما به موکل فرضی خود نمره قبولی دهیم؟

 آیا جز عزل وکیل نا لایقش می توانیم انتظار منطقی دیگری داشته باشیم؟

به طور قطع و یقین پاسخ همان است که شما تصور می کنید.عزل وکیل ناتوان و اعلام سمت وکیلی دیگر ولی این بار توانمند و با لیاقت اقدامی است که هر انسان عاقلی در این مواقع انجام می دهد و تعلل در این مسیر باعث تردید در سلامت موکل می باشد.

 به طور خلاصه چنین باید گفت که هرگاه مردم بخواهند در مواردی که ارزش مادی و معنوی آنها بسیار کمتراز موضوع وظایف پارلمانی است، وکیلی انتخاب کنند، هم در مرحله انتخاب و هم در زمان تشخیص عدم توانمندی وکلای خود، خیلی دقیق تر و حساستر عمل می کنند و اکنون سوال ما این است که چرا مردم ما در باره انتخاب نمایندگان خود تلاش نمی کنند به اصلح آنها رسیده و به آنها رای دهند؟

 و سوال دوم اینکه چرا وقتی نماینده انتخاب شد دیگر تا چهار سال نمی توانند به ناتوانی یا کم کاری او اعتراضی داشته و یا احیانا او را عزل نمایند؟

شاید شما خواننده عزیز به برخی ظرفیت های قانونی کشور در این گونه موارد اشاره کنید و در ذهن خود بگویید که نگارنده کمترین اطلاعی از قوانین مربوط به مجلس و نمایندگان آن ندارد،اما لازم است جهت مزید اطلاع شما این نکته را متذکر شوم که منظورم از بیان مطالب فوق تجاربی است که در هفت دوره گذشته شاهد آن بوده ایم نه آنچه که در کتابها و در گفتار برخی مسئولان تا کنون انعکاس یافته است.

به راستی: چرا مردم تاکنون نتوانسته اند برعملکرد نمایندگان خود در مجلس شورای اسلامی آن گونه که باید، نظارت داشته باشند؟

برای ارائه پاسخ به پرسش مطرح شده باید به خیلی از موارد اشاره کنیم که پرداختن به همه موارد به حجیم شدن این نوشته ها خواهد انجامید که ما چنین قصدی نداریم اما می توان به برخی از نکات مهم آن پرداخت. دیر زمانی است که عامه مردم در بیان مشکلات خود،ابعاد مختلف زندگی روزمره را بطور مجزا موضوع مشکل خود می دانند و هر یک از منظر دید خود و یا زاویه ای که از آن نظاره می کنند یکی از مسائل اجتماعی،اقتصادی،فرهنگی و سیاسی را مشکل اصلی خود می انگارند،حال آن که در هم آمیختگی این حوزه ها به اندازه ای است که به سختی می توان آنها را از هم جدا دانست.

 به طور مثال اگر بخواهیم یکی از پدیده های چالشی مطرح در زندگی مردم جهان را مورد بررسی و پژوهش قرار دهیم از همان ابتدا خواهیم دید که موضوع مورد نظر از هر زاویه ای به یکی از موارد چهار گانه مذکور ختم خواهد شد و به ندرت می توان یافت که چنین اتفاقی نیفتد.

اگر در پاسخ به پرسش این بحث- چرا مردم تاکنون نتوانسته اند برعملکرد نمایندگان خود در مجلس شورای اسلامی آنگونه که باید، نظارت داشته باشند؟

 بگوییم مشکل از نوع اجتماعی است، دیری نمی پاید که می بینیم اقتصادی هم هست،وبعد هم در خواهیم یافت که فرهنگی نیز هم و آنگاه همچنین سیاسی.

داشتن تعریف صحیح و منطقی از واژه های مذکور به ما کمک خواهد کرد تا به پاسخ منطقی دست یابیم و درجریان تحلیل اجزاء و عناصر پاسخ،دچار انحراف نشویم.

 فرهنگ چیست؟اقتصاد به چه چیزهایی می گویند؟اجتماع یعنی چه؟ و خلاصه اینکه سیاست چه مسائلی را شامل می شود؟

ادامه دارد...

(drmohaqeq@gmail.com)