يکشنبه 26 تير 1401-8:58
دکتر بهروز برومند و نیکوکاریهایش
برومند دوستانی بزرگ و نامدار از میان اهل فرهنگ دارد: هوشنگ ابتهاج «سایه»، عبدالحسین زرینکوب، محمدعلی موحد، باستانی پاریزی، ایرج افشار، شفیعی کدکنی، جلال خالقی مطلق، مصطفی محقق داماد، بهارم بیضایی، احمد عبادی، پرویز مشکاتیان، ایرج پارسینژاد و علیدهباشی از دوستان او بودهاند و هستند.
مازندنومه، بیژنهنریکار: دکتر بهروز برومند در پهنة پزشکی، فرهنگ و کنشگری اجتماعی ایران سیمایی آشنا دارد. او هم میتوانست چون بسیاری استادان دیگر علوم، تنها به پیشة ویژة خود بپردازد و زندگی آرام و بیدغدغه و دردسری داشته باشد و هیچ چشمی به پیرامون خود ندوزد. امّا چه کند که نتواست و این نتوانستنها نیز، داستانهای خود را در پی داشته است.
صد و بیستمین شمارة بارفروش در اسفند 1396 به جشننامة دکتر بهروز برومند اختصاص داشت. در آن شماره که گفتوگوی آن در 21 دیماه همان سال در بخش دیالیز بیمارستان پارس تهران صورت پذیرفت، او از خود، سیمایی پرشور و اشتیاق، صریحاللهجه، دوستدار ایران و مردم نشان داد.
در آن روز با سادگی گفت: من زادة 1319 شاهی، از پدری شهمیرزادی به نام غلامعلی برومند و مادری اصفهانی به نام بدرالزمان قیصری هستم. پدرم تجارت پنبه و شالی میکرد و دفتر کارش در میدان مرکزی شهر بود.
تا کلاس چهارم ابتدایی در زادگاهم درس خواندم و سالی پس از درگذشتِ پدر نیکنامم در 1328 خورشیدی، با مادر به تهران آمدیم. اینجا دیپلم گرفتم و به رشتة پزشکی دانشگاه تهران راه یافتم. علّتش هم این بود که پس از واقعة آتش¬سوزیِ روستای قادیکلای بزرگ در کودکیام، محل کار پدر، درمانگاه سوختگان و گرفتاران آن روستا شد. من دردها و زخمهای مردم را میدیدم و صدای دعاهاشان را میشنیدم که میگفتند: «خدا فرزندتان را ببخشد!» این صحنهها دگرگونم کرد و راه آیندة زندگی را نشانم داد.
گشایش کلینیک تخصصی برومند (طوبی قائمشهر)
او در آن گفتوگو گفت: «من مردم را دوست دارم، از فقر، نابسامانی، بیماری و درماندگی آنان رنج میبرم. دلم میخواهد که ایران آباد، آزاد و سربلند و شکوفا باشد و همه با آرامش و آسایش در آن زندگی کنند. من خانة پدریام در شاهی را به دانشگاه علوم پزشکی مازندران دادم که در آن درمانگاهی بسازند برای مردم و دردهایشان. یک برگه کاغذ هم نگرفتم برای آن، کمابیش دو هزار متر مربع زمین! میخواستم چه کنم آن را؟ این مهم بود برایم که از آن زمین همگان بربخورند و بهره بگیرند در زمینههای مورد نیازشان...»
افزون بر این، او یک دبستان شش کلاسه در روستای جهان تیغ شهر هیرمند زابل به نام مادرش و نیز دبستانی دیگر به نام یعقوب لیث در روستای ده مَردة زابل بنا کرد. با این نیکیها در پرتو نگاه و ادراک خود، او به پند و سفارش مادرش نیز عمل کرد که گفته بود: «پسر عزیزم، این دنیا فانی است! بکوش تا فقظ برای خود بازی نکنی و طوری زندگی کنی که بگویند از فلانکس یاد بگیرید. زندگی پدرت سرمشق تو باشد.» برومند کوشید تا در مدار همان پند رفتار و کردار کند.
سیمای انسانی برومند
او در پیشة پزشکی نیز اوجی انسانی گرفت. به گفتة همشهری دانشمند و خردمندش دکتر علیرضا رنجبر: «پس از پایان هفت سال تحصیل تکمیلی پزشکی در آمریکا به سال 1354 به ایران باز میگردد و نخستین تشکیلات مدرن دیالیز کشور را در بیمارستان به آور تهران به راه میاندازد. برایش فرش قرمزی پهن نمیکنند، تنها عشق بر این آب و خاک است که او را به ایران باز میگرداند.
روش آموزشی و پژوهشی برومند هم، یک تمایزی دارد. استاد برای آموزش، دانشجو را بر سر بیمار میبرد و به آنها میآموزد که باید بیمار را درمان نمود نه بیماری را. او یاد میداد و میدهد که پزشکی، شناخت قواعد عملکرد درست و غلط بدن نیست. بلکه نگرشی است ژرف تا از این راه بتوان با انسان رابطة انسانی برقرار کرد. دردهایش را یافت و به آن التیام بخشید.»
راست میگوید استاد رنجبر. برومند انسان سختکوشی است که بر باور و گفتار خود، کردار دارد. او حرف نمیزند. بلکه میکوشد تا بر تن حرف خود لباس بپوشاند و بدان عمل کند. او ایران و انسان را دوست دارد. برای همین، هزینة این دوست داشتنها به باور خود را میپردازد و در هرکجا که بتواند این دوستی را ابراز میکند. آویختن کراوات از پیراهن و نشان پرچم ایران بر قبایش، از نشانههای ظاهری کار او در این راستایی است که بارها به زندانش برده و دشواریهایی در زندگیش ایجاد کرده است. با این همه برومند پس ننشسته و مؤممنانه راه خود را میرود.
از این نیکتر آنکه کتاب و فرهنگ و هنر نیز از دیگر دغدغه¬های اوست. او دوستانی بزرگ و نامدار از میان اهل فرهنگ دارد: هوشنگ ابتهاج «سایه»، عبدالحسین زرین¬کوب، محمدعلی موحد، باستانی پاریزی، ایرج افشار، شفیعی کدکنی، جلال خالقی مطلق، مصطفی محقق داماد، بهارم بیضایی، احمد عبادی، پرویز مشکاتیان، ایرج پارسینژاد و علیدهباشی از دوستان او بودهاند و هستند.
دکتر ایرج پارسینژاد مینویسد: «بهروز برومند همزمان با رشتة تخصصی خود در رشتة بیماریهای کلیه (نفرولوژی) و رسیدن به مقام استادی در این رشته، از سیاست دست برنداشت، نه اینکه او میخواست وزیر و وکیل شود، او به راستی ایران و مردم ایران را دوست داشت و دلش برای آزادی و رهایی مردم میتپید. اما گویا سرانجام پی میبرد که نسخة او برای مردم ایران به آسانی درمانبخش نیست و جز سیاست از راه طبابت هم میتواند در خدمت مردم ایران باشد. ناگفته نماند که او در کار طبابت، صاحب اصول اخلاقی و پرنسیب است. چنان که در این کار سرلشکر آزموده، دادستان دادگاه نظامی دکتر مصدق و آیتالله محمدی گیلانی رئیس دادگاه انقلاب اسلامی را، بیاعتنا به سلیقه و عقیدة سیاسی ایشان، به عنوان بیمار پذیرفت و در کار درمان بیماریشان کوشید.
او تیماردار و تیمارخوار بزرگترین مورخان و ادیبان معاصر (فریدون آدمیت و عبدالحسین زرینکوب) و دو شاعر محبوب معاصر (فریدون مشیری و سیمین بهبهانی) تا آخرین لحظة حیات بوده است.»
شیرین صور اسرافیل هم میگوید: «بیشتر دوست دارم که بهروز برومند را، سوای راهی که برای بیان اعتقادات سیاسی خویش برگزید (که بیتردید مسیر بعدی او در حرفهاش، راهی جز تداوم اعتقادات عمیق و انسانی او نبود) به عنوان پزشکی شریف و متعهد تعریف کنم که همواره تلاش کرد بیش از آنکه حرفة خود را به گونهای مکانیکی و پولساز پیش برد، به هدفی آرمانی در خدمت بعه مردم و سرزمین خود بپردازد.»
پارسینژاد در سال 1396، در ادامه حرف¬هایش از برومند چنین میگوید: برومند ملک موروثی خود را در شهر شاهی (قائم شهر کنونی) که ارزش آن را بیش از پنج میلیارد تومان تخمین زدهاند، به رایگان برای تأمین درمانگاهی واگذار کرد... »
در حکایت خانة پدری برومند و درمانگاه تخصصی آن
او خانة پدریاش را، طی صلحنامهای در سال 1395 به دانشگاه علوم پزشکی مازندران وا نهاد تا در آن درمانگاهی بر پا شود. بالأخره پس از چند سال این درمانگاه در نهم اسفند سال 1400 با حضور دکتر فرهاد غلامی سرپرست دانشگاه علوم پزشکی مازندران و دکتر ضیاءالدین اولادی رئیس بیمارستان رازی قائم شهر، بدون حضور دیگر مقامات و مسئولان ارشد شهر و استان گشایش یافت. در گزارش خبرگزاری ایرنا از مازندران آمده است: رئیس بیمارستان رازی قائم شهر گفت: عملیات اجرایی کلینیک تخصصی و فوق تخصصی برومند (طوبی قائم شهر)، در سال 95، در فضایی به مساحت 1830 متر مربع آغاز شد و اکنون در بنایی سه طبقه با زیربنای 2500 متر مربع ساخته شده و به بهره برداری رسیده است.
برای ساخت، تجهیز و راه اندازی آن تاکنون حدود 40 میلیارد تومان هزینه شده که 12 میلیارد تومان آن برای ساخت بنا از منابع داخلی وزارت بهداشت و 15 میلیارد تومان هم خرید تجهیزات پزشکی بوده است. این کلینیک دارای بخشهای تخصصی و فوقتخصصی اطفال، دندانپزشکی، جراحی، کلیه، سونوگرافی، رادیولوژی، قلب و دیگر بخشهای مورد نیاز است.
سرپرست دانشگاه علومپزشکی مازندران هم با بیان اینکه در سال 1393 در راستای طرح تحول سلامت، یکسری کلینیک در استان طراحی شده بود، گفت: در این راستا سیزدهمین کلینیک استان مازندران امروز در شهرستان قائم شهر به بهرهبرداری رسیده است. او افزود: زمین این کلینیک را که در راستای هزینه¬کردِ کم¬تر مردم طراحی شده، پروفسور برومند اهدا کرده است.
اندک سخنی در حاشیة افتتاح درمانگاه
قرار بود درمانگاهی که با حرف این همه انرژی و زمان و هزینه آماده شده، در مراسمی مفصل و باشکوه رونمایی شود. امّا چنین نشد و این برنامه پییش از ظهر با قیچی زدن دکتر برومند به روبان بستة معمول گشایش چنین بناهایی آغاز شد و پس از نمایش کلیپی از مراحل انجام کار کلینیک، با یک دو سخنرانی، بدون آنکه برومند کمترین حرفی بزند و کلامی بگوید، پس از ظهر تمام شد و همة خستگی راه ماند در تن این مرد بخشندهای که صبح زود با دوست همیشه همراهش آقای عامری، باشوق بسیار به سوی مازندران و زادگاهش آمده بود تا در مراسم افتتاح درمانگاهی حضور یابد که مزین به نام خانوادگیشان بود.
شرح این حکایت در تاریخ خواهد ماند و بسط آن چراغ نیکی و نیکوکاری را در این سرزمین خاموش می¬کند و خاموشی این چراغ¬ها خوب نیست. بوی برودت و سردی میدهد و در این سرزمین زخمی دردمند که از هر کرانه تیر بلا بر تن مردم روان است. چه خوب است که در پناه مهر و ادراکی انسانی، این چراغ¬ها روشن بمانند همچنان و مرهمی باشند بر زخمهای تاریخی مردم. این هم شرط خداپسندانه است و هم شرط داد و خرد....