جمعه 17 شهريور 1402-23:33

«احمد عطاریه» مطرح کرد:

صداوسیما در مواقع حساس منفعلانه عمل می‌کند

احمد عطاریه، کارشناس فرهنگ و رسانه: آن چه نیاز امروز صداوسیماست، اعتدال در روش‌ها، تعامل سازنده با مردم، احترام به همه سلایق موجود در جامعه، دوری از برنامه‌سازی بخشنامه‌ای و فرمایشی و نبود نگاه مدیریتیِ دستوری از بالا به پایین است/ در بسیاری از مواقع حساس، صداوسیما منفعلانه عمل کرده یا به جای تولیدگری، رهروی فضای مجازی و مصرف‌گرا بوده است.


مازندنومه، سرویس فرهنگی و هنری: «احمد عطاریه» سال 1355 در ساری به دنیا پا گذاشت.  مدرک دانشگاهی او فوق‌لیسانس حقوق جزا و جرم‌شناسی است. او از سال 1374 در صداوسیمای مرکز مازندران با عنوان شغلی تهیه کننده، آثار تلویزیونی گوناگونی را در قالبهای جُنگ، سریال و برنامه‌های مناسبتی محرم و ماه‌رمضان، نیز برنامه های  روتین صبحگاهی و شبانگاهی تولید کرد. عطاریه از سال 1386 تا سال 1389 مدیرعامل شرکت صوتی و تصویری سروش بود و سال 1398 هم رییس سازمان فرهنگی و هنری شهرداری ساری شد.

از این هنرمند و فعال فرهنگی و رسانه‌ای کتاب «بزه‌های کیفردار در قرآن کریم و تطبیق آن با حقوق حاکم در جمهوری اسلامی ایران» منتشر شده است.

آخرین برنامه تلویزیونی احمد عطاریه به عنوان تهیه کننده «کله‌قند» نام داشت که در فرم و قالبی نو، با زبان محلی و در ژانر طنز انتقادی و اجتماعی، از تلویزیون مازندران پخش شد.
پس از پخش آن مجموعه در سال 98 تلویزیون مازندران هرگز نتوانست در این ژانر مهم(طنز به زبان محلی) برنامه ای درخور و سرآمد تولید کند. با احمد عطاریه دربارۀ وضعیت رسانه های محلی و شبکه استانی، نیز وضعیت طنز در رسانۀ استانی گفتگو کردیم.
-------------
*آقای عطاریه، شما به عنوان کارشناس رسانه، چه جور تقسیم‌بندی از فضای رسانه‌ای موجود در ایران و مازندران دارید.

-در یک گونه دسته بندی، می توانیم بگوییم که ما دو نوع رسانه داریم: «حزبی» و «مستقل». رسانه‌های حزبی متعلق به یک جریان و طیف سیاسی هستند. بنابراین طبیعی است دیدگاه‌های حزبی خودشان را در کار نمایان می سازند. مثل روزنامه «اعتماد ملی» یا «مردم‌سالاری». بخشی دیگر از این دست رسانه‌ها، وابسته به سازمان و ارگان خاصی هستند. مثل روزنامه «همشهری» که به شهرداری تهران تعلق دارد، یا «ایران» که مربوط به دولت می شود و یا «جام جم» که ارگان صداوسیماست. خب، این رسانه‌های ارگانی، حاکمیتی، وابسته و حزبی شمول و بودجۀ بیشتر و مخاطبان و علاقه‌مندان خاص خود را دارند.

*رسانه های مستقل داریم به نظر شما؟

- در همه جای دنیا مخصوصاً کشورهای پیشرفته رسانه‌ها‌ی مستقل وجود دارند. ولی در کشورهای توسعه‌نیافته، رسانه‌ی مستقل معنا ندارد.
در ایران جرقه‌هایی در این عرصه زده شد. ولی بنا به دلایل مختلفی هیچ‌گاه آرمانی و ایده‌آل نبود. مهم‌ترین دلیل این است که اگر رسانه مستقلی که پشتش به جایی بند نیست، بدون داشتن نهاد و دستگاه پشتیبان، به انعکاس شفاف و بی‌پرده حقیقت‌ها بپردازد، در معرض حمله و شکایت و توقیف قرار می‌گیرد. بنابراین رسانه‌ها یا باید خود سانسوری کنند، یا به جریان سیاسی و اداری وصل شوند تا بمانند.

از دلایل دیگرمی‌توان به مشکلات مالی و اقتصاد مطبوعات اشاره کرد که سبب می‌شود رسانه مستقل و بدون پشتوانه مالی، ضعیف عمل‌ کند و تاثیرگذاری نداشته باشد. بنابراین رسانه مستقل به‌صورت صد درصدی در ایران وجود ندارد. هر چند اندک رسانه‌هایی هستند که به‌صورت مستقل و تخصصی بیشتر به صورت ماهنامه یا فصلنامه و حتی گاهنامه در ایران کار می‌کنند.

*با توجه به تقسیم‌بندی که کردید، وضعیت مطبوعات در استان مازندران چگونه است؟

-پرسش اصلی و بزرگ این است که با این حجم از رسانه‌های فراگیر، ارزان و سریعی که داریم، آیا ضرورت چاپ نشریات مکتوب محلی در استان‌ها وجود دارد یا نه؟

*همین پرسش را درباره جایگاه رادیو و تلویزیون استانی هم می توان پرسید. با وجود تکثر رسانه های مدرن مثل اینترنت و ابزارهایی مثل موبایل، آیا هنوز به وجود شبکه های استانی احتیاج داریم؟

-درسته. راجع به ابهام و سئوال شما هم می توان مفصل صحبت کرد. فعلا بحثم درباره مطبوعات محلی است. آیا ضرورت دارد درخت را قطع کنیم که تبدیل به نشریات محلی‌ای شود که کسی نگاه هم به آن ها نمی اندازد؟

کلاه خودمان را قاضی کنیم؛ آیا نشریه‌ای که چاپ می‌شود ارزش قطع درخت را دارد یا خیر؟ آیا این هفته‌نامه‌ها و روزنامه‌های استانی چاپ نشوند، خللی در اطلاع‌رسانی ایجاد می شود؟
پاسخ خیر است. نشریات محلی آن قدر بی کیفیت و فاقد اثربخشی هستند که بود و نبودشان یکی است.

عده‌ای می گویند چون می خواهیم به توسعه فرهنگی در استان و منطقه برسیم، به رسانه نیاز داریم و این گونه، وجود رسانه های محلی را توجیه می کنند. به نظر شما در این چند دهه، با وجود این نشریات نحیف و ضعیف، ذره ای به توسعه فرهنگی رسیده ایم که در آینده برسیم؟

*راه حل چیست؟

- به نظر من در درجه اول باید برای ارتقای کیفی و آموزشی کارکنان رسانه بکوشیم. عمده مشکلی که این نشریات دارند آموزش ندیدن خبرنگاران و کادرشان است. سال‌هاست نشریات استان به دلیل تیراژ کم، معدود بودن نفرات و شیوه اداره‌ی خانوادگی و رفاقتی در حال درجا زدن هستند و غیر از کیفیت صفحه آرایی و رنگ و زیبایی بصری، محتوای درخور و مهمی ندارند. مخاطب هم ندارند. اکنون رسانه‌ها مدرن و متنوع شده‌اند و مخاطب قدرت انتخاب دارد.

 الان صرفاً نشریه‌های محلی چاپ می‌شوند که مجوز آن‌ها باطل نشود. تاثیرگذاری و رضایتمندی مخاطب، اولویت نیست. مخاطب هم مجبور نیست به این رسانه ها رجوع کند و انتخابش را از قبل کرده است.

*شما سال‌ها در تلویزیون استانی برنامه‌سازی کرده اید. در آن‌جا چه مشکلاتی وجود دارد؟ آیا شبکه استانی بهتر از نشریات محلی عمل کرده؟

داستان در شبکه استانی چیز دیگری است. همان طور که گفتم رادیو و تلویزیون مستقل نیست و بودجه دولتی دارد و باید تریبون نظام باشد. حتی عده ای آن را رسانه نمی دانند، بلکه معتقدند صداوسیما یک اداره است و نگاه سازمانی به آن دارند. بسیاری از تصمیم‌ها و برنامه‌ریزی‌ها در مرکز گرفته نمی شود و از ستاد(تهران) دیکته می‌شود.

منتقدان می گویند: صدا و سیما مجموعه ای بزرگ و مهم، ولی غیرمنسجم و ضعیف است که در بسیاری از مواقع توان بسیج گری و اعتمادسازی عمومی را ندارد و مقابل بسیاری از رسانه‌های کوچک‌تر، اما تازه‌تر، دست‌ها را بالا برده است.

در سال‌های اخیر مشاهده کردیم که در بسیاری از مواقع حساس، صداوسیما منفعلانه عمل کرده یا به جای تولیدگری، رهروی فضای مجازی و مصرف‌گرا بوده است.

یکی از مهم ترین ضعف های ساختاری و اصلی صدا و سیما که بسیاری از مشکلات دیگر از آن نشات می گیرد، فربگی و رشد افقی سازمان است. اگر به قانون 80-20 پاردو مراجعه کنیم، می‌توان نتیجه گرفت که 80 درصد امور این سازمان را 20 درصد پرسنل می چرخانند و فقط 20 درصد کارها بر عهده 80 درصد بقیه است.



*فکر کنم به این معضل باید اولویت نداشتن تولید و نیروهای تولیدی را هم اضافه کنیم.

-بله. با اینکه اسمش صداوسیماست، برنامه سازهای صداوسیما اولویت ندارند و نیروهای اداری و پشتیبانی و مانند اینها از امکانات بیشتر و برتری مثل اتاق و رایانه و... برخوردارند.
این مسایل را اضافه کنید به اینکه هنوز تکلیف این رسانه با موسیقی و ساز مشخص نیست.

در کل صداوسیما مثل یک جزیره شده که با دنیای خارج از خود ارتباط ندارد. این دنیای خارج می تواند دانشگاه ها باشند، حوزه ها باشند، جامعه هنری باشد، سازمان های مردم نهاد باشند، یا حتی فعالان سیاسی و اجتماعی.

به نظر من صداوسیما مستبدانه هر چه را خود می پسندد، بسته بندی می کند و در قالب برنامه به جامعه تزریق می کند، غافل از این که این خوراک را مخاطب، پسند می کند یا نه و بازخورد آن در جامعه چگونه است؟!

 آن چه نیاز امروز صداوسیماست، اعتدال در روش‌ها، تعامل سازنده با مردم، احترام به همه سلایق موجود در جامعه، دوری از برنامه‌سازی بخشنامه ای و فرمایشی و نبود نگاه مدیریتیِ دستوری از بالا به پایین است.

* یکی از انتقادها این است که تجهیزات صداوسیما خیلی بروز نیست. در زمینه عوامل انسانی و نوع و سبک و فرم برنامه سازی هم کلاسیک و عقب افتاده عمل می کند و بروز نیست.

-عرض کنم که برخی تصویربردارها و صدابردارهای مجالس بیرونی، تجهیزات مدرن‌تری در اختیار دارند. باید پذیرفت که بسته بندی خیلی از برنامه ها شیک و امروزی نیست؛ انتخاب مجریان، رنگ پوشش آنها، نوع و دیدگاه‌های اندیشه ای کارشناس ها، انتخاب موضوعات، دکور و... در صداوسیما بروز نیست.

*به موضوع دیگری بپردازیم. به دلیل پیشگام رسانه های مکتوب، طنز از روزنامه ها و مجلات، وارد رسانه های شنیداری و دیداری شده. جایگاه طنز را در رسانه ها امروزی چگونه می بینید؟

- امروزه رسانه، به مثابه غذاست. همان گونه که بدون غذا نمی‌توان زندگی کرد، بدون رسانه هم امکان زیست فراهم نیست.

رسانه سیر تطور شگفتی داشته؛ از دود و فریادکشیدن و خط تصویری و نقاشی روی سنگ‌ها و دیواره غارها تا اوایل قرن بیستم که رادیو و بعد تلویزیون اختراع شد و تا عصر ما که عصر اینترنت و متاورس هست.

یکی از کارکردهای همه رسانه ها، حتی رسانه های خبری و جدی، سرگرم کردن و آرامش‌بخشی به مخاطبان است. شما می بینید که برای مثال تلویزیون بی بی سی هم که درونمایه خبری و سیاسی دارد، لابه لای خبر و تفسیر خبر، گزارش‌ها و مستندهای فان و سرگرمی‌بخش هم پخش می کند.

طنز و شوخی و مطایبه، جزو جدایی ناپذیر  زندگی ماست. رسانه(از جمله رادیو و تلویزیون) هم چون آیینه زندگی ماست، ناگزیر است برنامه های طنز و شوخی‌محور داشته باشد.
بدیهی است که چون رسانه های چاپی نسبت به رسانه های جدید تقدم و سابقه بیشتری دارند، و از ان جایی که بیشتر روزنامه ها و مجلات ستون و صفحات طنز داشتند و دارند، این الگو به رسانه های پسین هم تسری یافت.

در واقع طنز از گفتار و سنت شفاهی و به قول مازندرانی ها «کِتاری»، به رسانه هایی مثل کتاب راه یافت. سپس در روزنامه ها و نشریات مکتوب ستون و صفحات طنز در قالب شعر و نثر، راه افتاد. چون الگوی مخاط پسندی بود، بعد از نشریات طنز وارد رادیو و تلویزیون و فضای مجازی هم شد. در حال حاضر کمتر رسانه ای است که بخش طنز نداشته باشد. حتی شبکه های محلی و تلویزیون های استانی هم برنامه های طنز دارند.

*با توجه به اینکه شما تهیه کننده مجموعه طنز «کله‌قند» در تلویزیون استانی بودید که در نوع خود بدیع و ساختارشکن بود، ظرفیت برای برنامه سازی طنز در شبکه استانی وجود دارد؟

-از منظر تحمل بیرونی؛ شاید بله، از منظر توان داخلی؛ شاید خیر. یعنی جامعه تحمل نقد و طنز را دارد ولی در شبکه استانی گروه برنامه‌سازی که بتوانند طنز ارزشمند و محلی تولید کنند، اندک هستند. طنزنویس کاربلد هم خوب می نویسد، هم خوب جاخالی می دهد. یعنی به گونه‌ای می نویسد که در عین جسارت و شفافیت یا طنزآمیز بودن، اخطار و تذکر نمی گیرد. به عبارتی هم هوای مخاطب را دارد و هم هوای افراد همیشه شاکی را.