پنجشنبه 26 مهر 1403-1:9
کتابفروشیها در غربت
مدیر شهرکتاب ساری: در ساری در هشت ماه اخیر سه کتابفروشی بسته شده که یکی از عوامل، سه برابر شدن اجارهها است. در حالی که اگر یک خودکار به قیمت بیشتری فروخته شود با شکایت یک نفر با برخورد تعزیرات مواجه میشویم اما برای اجاره ملک که اجاره 75 میلیون تومانی یکباره به 160 میلیون تومان افزایش یافت کسی پاسخگو نیست/ قیمت کتاب هر 20 روز در حال افزایش است/بازار نشر از نظر رقابت بسیار مسموم است.
مازندنومه، کلثوم فلاحی: مدیر شهر کتاب ساری گفت: وظیفه ما است کتاب خوب با تالیف و ترجمه مناسبتر را به افراد معرفی کنیم، کتابفروشیها خیلی غریب هستند چون نه اتحادیهای داریم و نه تشکل قدرتمندی، قافله را به ناشران و سایتهای فروش کتاب باختهایم.
هوشمند فضلی از سال 85 به همراه برادرانش هوشنگ و آرش، شهر کتاب ساری را در چهار طبقه و در وسعت هزار متر راه انداختهاند. طبقه منفی یک کتاب کودک نوجوان و بازی فکری، همکف لوازم تحریر، طبقه اول لوازم اداری و هدایا و طبقه آخر کتاب بزرگسال و کافه.
با هوشمند فضلی گفتگو کردیم:
-به جز فروش کتاب چه برنامههای خلاقانهای در فروشگاه شهر کتاب ساری برگزار میشود؟
به قدری درگیر کار هستیم و البته که از سر دغدغه و علاقه است اما در سه سال گذشته به دلیل بحران اقتصادی و نوسان قیمت کتاب که وجود دارد کمی حال و هوا و لذت کار کم شده است. چون غیر از کتاب، بخش فروش لوازم هدیه هم داریم، راههای سخت تهیه دیگر کالاها هم از مشکلات کار است. وقتی راه قانونی وارد شدن یک کالا گرفته شود کالای متفرقه و با مباحث دیگری رونق کتابهای قاچاق، تخفیفهای بالای کتاب در سایتها و موارد اینچنینی وارد میشود و کار ما را سخت میکند اما با این وجود سعی کردیم با نشستها و معرفی کتاب که برگزار میکنیم مخاطبان وفادار را در مجموعه نگه داریم و به گونهای کار را پیش ببریم.
تا چند سال گذشته برنامههای خلاقانه مانند معرفی و نقد کتاب با حضور مولفان و مترجمان سرشناس بسیار راحتتر برگزار میشد اما اکنون این کار به سختی انجام میشود و هزینهها افزایش یافته است.
-در این زمینه بیشتر توضیح دهید.
برای نمونه دعوت یک مترجم از تهران به ساری، ابتدا اینکه ساری دیگر شهر خیلی جذابی برای چهره سرشناس نیست، چون هیچ اتفاق فرهنگی خاصی در این شهر نمیافتد و هیچ اخبار فرهنگی ندارد برای چهرههای سرشناس، جذاب نیست ما با ارتباطاتی که خودمان داریم نسبت به حضور این افراد اقدام میکنیم، حمایتی نمیشویم و حضور چهرهها هزینهبر است در 2 سال گذشته به سختی توانستیم نشستها را برگزار کنیم و آنچه بسیار آزاردهنده است رها کردن کتابفروشیها توسط ارگانهای دولتی است.
ارگانهای دولتی، نمایشگاه کتاب سالانه را با گردش مالی چند 10 میلیاردی برگزار میکنند در حالی که نمایشگاه، محلی برای معرفی کتاب است نه فروش کتاب، ناشر در نمایشگاه حدود پنج تا 6 میلیارد تومان کتاب میفروشد و از طرف دیگر از پخش کتاب به کتابفروشیها دریغ میکند یا کتاب را با شرایط سخت پخش میکند و از سوی دیگر سایتهای فروش کتاب با تخفیفهای آنچنانی جلوی هرگونه رقابت را گرفتهاند و ما دیگر با هیچگونه سایتی توان رقابت نداریم.
سایتهای فروش کتاب، با 30 درصد تخفیف کتاب میفروشند در حالی که ما همان کتابها را با 25 درصد تخفیف از ناشر میخریم و فضای رقابتی باقی نمانده است.
در ساری در هشت ماه اخیر سه کتابفروشی بسته شده که یکی از عوامل، سه برابر شدن اجارهها است و هیچ ارگانی از ما حمایت نمیکند در حالی که یک خودکار عمدی یا غیرعمدی اگر قیمت بیشتری فروخته شود با شکایت یک نفر با برخورد تعزیرات مواجه میشویم اما برای اجاره ملک که اجاره 75 میلیون تومانی یکباره به 160 میلیون تومان افزایش یافت کسی پاسخگو نیست.
نمایشگاههای کتابی که در شهرستان برگزار میکنند هیچ ترویج کتابخوانی نیست و پا را بر گلوی کتابفروشیهای شهر میگذارند، تخفیف 55 درصدی از از کجا میآورند با اطمینان میگویم اینها کتابساز هستند و ناشر و کتابفروش نیستند، با 18 سال سابقه کاری در این زمینه میدانم کتاب خوب را نمیشود با این سطح از تخفیف به فروش رساند، جایی از کار ایراد دارد.
با هزینههایی که وجود دارد خیلی ناامیدانه برای بقای کتابفروشی تلاش میکنیم، زمانی کافه را به مجموعه اضافه کردیم که فضایی برای نشستن و امن برای مطالعه باشد که تاثیرگذار بود اما اکنون تاثیر ندارد چون طبقه متوسط به فروشگاه نمیآید امروز کتاب میخریم 100 هزار تومان فردا 150 هزار تومان.
بسیاری از ناشران، قیمت را روی کتاب چاپ نکرده و از برچسب استفاده میکنند ، قیمت کتاب هر 20 روز در حال افزایش است نه سه ماه و چهار ماه. امروز اگر سه جلد کتاب بفروشیم در مجموع به قیمت 400 هزار تومان، در سری جدید باید یک جلد را به قیمت 450 هزار تومان سفارش دهیم، هیچ چیز قابل کنترل نیست.
اگر این روند تا یک سال آینده ادامه داشته باشد همین چند کتابفروشی هم جمع میشوند، من که پشتوانه اقتصادی وراثتی و رابطهای برای دریافت تسهیلات در بانک ندارم صد درصد با مشکل جدی مواجه میشوم.
سال 95 خانهام را فروختم و این فروشگاه را تجهیز کردم اما دیگر توان انجام این کار را ندارم. اصلا حمایت نمیخواهیم. اگر قرار است بودجهای برای خرید کتاب مردم لحاظ کنند همان را به مردم دهند و 10 درصد هم از ما تخفیف بگیرند تا پای مردم به کتابفروشیها باز شود نه اینکه کتابسازی با تخفیف 50 درصدی بخرند.
-چه پیشنهادی برای ترویج کتاب دارید؟
برای کتابخوانی باید ذهن آرام داشت. تا دلتان بخواهد کتاب زرد در رسته روانشناسی، خودباوری، اعتماد به نفس و ثروتمند شدن در صدر فروش کتابها است.
کتاب باید معرفی شود، نمونه بارز آن کتاب چشمهایش بزرگ علوی و یک عاشقانه آرام وقتی در برنامه کتابباز معرفی شدند در زمان حدود چهار ماه چندین برابر چهار سال اخیر چاپ شد و به فروش رفت.
شیوههای مختلفی برای ترویج کتاب وجود دارد اعم از فضای مجازی و تلویزیون، تابلوهای تبلیغاتی و یا نشستهایی که ما برگزار میکنیم و کتاب معرفی میشود.
ساری شهر کوچکی است و وقتی نشست معرفی کتاب برگزار میکنیم آن کتاب به فروش میرود به این معناست که اگر کتاب معرفی شود مخاطب خود را دارد اما فضا برای معرفی کتاب نداریم، در فضای مجازی، برخی چهرهها، کتابهای سطحی را به هر شکلی که بخواهند معرفی میکنند و فضا را در دست میگیرند.
فضا و فرد مناسب برای معرفی کتاب خوب، کم است، اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی و شهرداریها که موظف هستند در زمینه برنامههای فرهنگی هزینه کنند یک تابلوی تبلیغاتی برای معرفی کتاب اختصاص دهند تا 2 هفته یک کتاب معرفی کنیم.
قیمت تابلوهای تبلیغاتی بسیار بالا است و کتابفروشیها از پس هزینه آن برنمیآیند، این تابلوها در انحصار باشگاههای بدنسازی، قنادیها و رستورانها هستند و در رقابت با اینها جایگاهی نداریم.
برای معرفی کتاب، تریبون نیاز داریم اگر فضای همکاری وجود داشته باشد با ارتباطات خودمان چهرههای شاخص را برای معرفی کتاب میآوریم اما کسی با ما همکاری نمیکند.
وظیفه ما است کتاب خوب با تالیف و ترجمه مناسبتر را به افراد معرفی کنیم، کتابفروشیها خیلی غریب هستند چون نه اتحادیهای داریم و نه تشکل قدرتمندی، قافله را به ناشران و سایتهای فروش کتاب باختهایم.
-نظرتان را درباره سامانه فروش کتاب بفرمایید.
در سایت بازار کتاب شرکت نمیکنم چون باز هم تبلیغی برای فضای نمایشگاه کتاب است، معتقدم نمایشگاه کتاب قاتل بقای کتابفروشیها است. فروش ناشران در نمایشگاه کتاب، سهم کتابفروشیها است که از آنها دریغ میشود و سهم فروش ما کاهش مییابد و در تعهدات مالی به همین ناشران با مشکل مواجه میشویم، در اردیبهشت فروش کتاب ما به یک سوم کاهش مییابد.
کتابفروشیها در طول سال به اندازه یک روز نمایشگاه کتاب، فضای تبلیغ ندارند البته یک سری از ناشران متعهد برای فروش در نمایشگاه کتاب شرکت نمیکنند.
برخی سایتهای فروش کتاب که تخفیفهای زیادی دارند کتاب را با چک از ناشر میخرند و نقد میفروشند تا نقدینگی خود را افزایش دهند اما ناشری که این موضوع را میداند چرا به اینها کتاب میدهد و به ما کتابفروشیها با سختی بیشتری کتاب میدهد.
چند شرکت پخش مهم به یکی از سایتهایی که در کنار فروش کتابهایی که اغلب کتابسازی بودند و با تخفیف بالا به فروش میرفت و در میان اینها دیگر کتابها هم عرضه میشد دیگر کتاب نمیدهند و این حرکت رو به جلویی است.
مخاطب با مشاهده تخفیف بالای کتاب در سایتها، ما را به چشم دروغگو میبیند. به مخاطب میگوییم کتاب این اندازه تخفیف ندارد و در آن تخفیفهای آنچنانی یک جای کار ایراد دارد، فاکتور هم نشان میدهیم اما باور کردنش سخت است.
معتقدم شرکت کردن کتابفروشیها در نمایشگاه کتاب هم باز به نوعی تبلیغ برای ناشران است و کارگر روزمرد ناشران در نمایشگاه تبدیل میشویم.
به نوعی انباردار چند تن از ناشران هستیم وقتی کتاب را چاپ میکنند با مترجمان نامدار کتاب را در فضای مجازی معرفی کرده و با امضا پیشفروش میکنند، سپس انحصاری کتاب را حدود یک ماه با تخفیف 20 تا 30 درصدی به فروش میرسانند و چاپ بعدی را انحصاری به یک شرکت پخش میدهند و در نهایت کتاب به کتابفروشیها میرسد.
یعنی کتاب این ناشران از زمان به بازار آمدن تا به کتابفروشی برسد تا 40 روز زمان میبرد و عملا انباردار این ناشران هستیم و معتقدم برای حفظ شان خودمان به عنوان یک کتابفروش نباید دیگر از این ناشران کتاب بیاوریم.
با ادعایی که کتابفروشان و ناشران دارند بازار نشر از نظر رقابت بسیار مسموم است. ما هیچ حمایت کنندهای نداریم اما ناشران به اندازه کافی حمایت میشوند، سهمیه کاغذ دارند، مالیات نمیدهند ومیتوانند هر زمان که خواستند قیمت کتاب را تغییر دهند اما کتابفروش نمیتواند این کار را بکند.
دوره هفت جلدی تاریخ ابن خلدون 2میلیون و 500 هزار تومان بود و وقتی مخاطب قیمت کتاب را پرسید مدتی بعد مراجعه کرد که قیمت کتاب به چهار میلیون و 500 هزار تومان رسیده بود تاریخ ابن خلدون را هم یک کتابفروشی نهایت بتواند 2 دوره بفروشد، حالا بگویید من این کتاب را به چه قیمتی باید بفروشم.