دوشنبه 6 اسفند 1386-0:0

يك اربعين به ماتم او آسمان گريست

 فريدون اكبري شلدره اي(بهره نخست)

 


چكيده : نوشته اي كه پيش رو داريد در پيوند با محرم و اربعين حسيني است.نويسنده كوشش كرده است به تحليل و باز نمود جاودانگي و رازناكي پديده ي عاشورا و نقش قيام امام حسين (ع) در تاريخ بپردازد.باور نويسنده بر اين است كه عاشورا وحركت حماسي سالار شهيدان ، ققنوس تاريخ اسلام است كه هر بار آغازي تازه و زايشي نو دارد . كليد واژه : عاشورا ، اربعين ، ققنوس ، جاودانگي ، مقتل فدايي .

بار ديگر چرخ نگون سار و زمانه ي ناسازگار، زخمي به مضراب دل دلشدگان و عاشوراييان زد ودر پي آن فلك به نيل نشست و جامه ي سوگ برتن كرد : " زين غم همي نه ديده ي اهل جهان گريست/ يك اربعين به ماتم او آسمان گريست " ( فدايي ص ) 1

آري عاشورا انديشان دل ريش ، هر ساله با دميدن ماه محرم - كه به راستي بهار ماتم است - خشكزار جان را جلوه وجلا مي بخشندو به ياري آموزه هاي آن جان جهان و نهان جان خويش را پر بار و خرم مي سازند . در فرهنگ ديني و هنجارهاي اجتماعي و باور مذهبي ما محرم به ياد آورنده ي قيامي خون بار است كه هنوز از پرتو رخشان آن ديده ي ستمگران و يزيديان زمان ناسور است وچشم شب پرستان تيره درون از ديدن آن كور .

 رويدادي كه در محرم سال 61 هجري قمري در تاريخ اسلام پديد گشت، آن چنان فرا مكان و فرازمان بود كه به مرز رازناكي و قلمرو مايايي و پيچ در پيچ و هزار توي اسطوره نزديك شده ، با چهره هاي مه آلود اساطيري پهلو مي زند. از اين رو است كه از معصوم (ع) مي خوانيم : " كل ّ ارضِ كربلا و كلّ يوم ِ عاشورا ".

به سخني ديگر ،پديده ي عاشورا و حركت امام حسين (ع) پديده اي نيست كه رنگ نژادي و منش تباري و جغرافيايي ويژه اي را بر پيشاني داشته باشد ، بلكه حماسه ي همواره ي بشريت است در برابر خودكامي ها ونابرابري ها ، خيزش مردانگي و غيرت ديني است در رويارويي با روي و ريا ، رنگ و نيرنگ، نامردمي و بي باوري . تپش شور انگيز هستي است در برابر دل مردگي و فساد كالبد بي روح انسانيت تاريخ ، تازش خدا جويان ِ خدا خوي بر سر خداستيزان اهريمن روي است.

روان شاد استاد "مطهري " مي نويسد : " از نظر من كليد شخصيت حسين (ع) حماسه است ، شور است ، عظمت است ، صلابت است ، شدت است ، استادگي است ، حق پرستي است " 2 افزون بر اين، پديده ي خرد سوز عاشورا رويدادي است كه رنگ جغرافيايي ويژه اي را بر نمي تابد .

يعني درست است كه قيام امام در كربلا انجام گرفت ، ليكن اين واقعه اي نبود كه در همان سرزمين فرو بماند و بيفسرد ، بلكه تنگناي مرز جغرافيايي را در هم شكست ودر اقليم بيكرانه ها و قلمرو دل ها ، جاودانه ي جان ها ي زنده ي تاريخ گشت و سر خطِ هر سوزي و ديباچه ي هر سوگي و آغازينه ي هر سرودي شد .

 بنا براين ، مي توان بر آن بود كه تاريخ عاشورا نيز همچون پديده هاي تاريخي ديگر نيست كه روزي رخ نمايد و اندك بپايد و سپس در دل لايه هاي تاريخ به سردي و خاموشي و نيستي بگرايد ، بدان سان كه تنها فسانه اي براي كودكان در دست مادران مهربان باشد . هم چنين از آن گونه حادثه ي تاريخي نيست كه غوغاييان گشور گشا و دنيا گرايان دروا آفرينندگان و صحنه گردانان آنند تا كام دلي بستانند و به نام و ناني برسند.بلكه عاشورا خود تاريخي است از رنگ و گونه اي ديگر .

 با سرشت و هدفي ديگر ، آن چنان كه خود سرآغاز تاريخي شده است با فر و فروغي برتر كه هر گوشه ي آن حماسه اي است ديگر . به ديگر سخن رويدادسال 61 هجري با منطق خرد باور تاريخي و عقل آشناي انساني كه در قلمرو تنگ و تاريك خاك مي خزد ، سازواري ندارد . زيرا حادثه ي هوش ربا و خرد آشوب قيام امام حسين (ع) هسته و پوسته اي فراتاريخي دارد و همه زماني و همه مكاني است .

اين خود راز ماندگاري و جاودانگي و جادوانگي آن است . از اين رو ، مي توان پديده ي عاشورا و فرهنگ عاشورايي را ققنوس تاريخ اسلام و روزگاران دانست كه هر بار زايشي نو دارد و با فرارسيدن هر ماه محرم ، تو گويي كه روحي دو باره در كالبد عاشوراييان و كربلاانديشان ، جان مي گيرد .حديثي شريف اين سخن را استوار مي دارد : " انّ لِقتلِ الحسين حرارة في قلوب ِ المومنين لا تبردُ ابدا = گرماي شور حسيني در دل هاي مومنان ، جاودانه در جريان است و هرگز خاموشي ندارد و به سردي نمي گرايد."3

 اگر سخن تاريخي را سخني خزنده و خاك ناك بدانيم ، واقعه ي عاشورا وشرح كاركرد ِ آزادمرد بي همتاي صحراي طف و يارانش را بايد گفتاري پرنده و افلاكي و عشق ناك بخوانيم. به همين سبب آن چه تاريخ از بازگويي آن ناتوان است در پهنه اي ديگر نمود مي يابد. بر بنياد آن چه گفته آمد ،در ميدان تاريخ سخن از" شد و بودها "و " قيل و قال هاي زباني " است اما در شرح دل نوشته هاي عرصه ي كربلا سخن از " بايد ها " و " حال هاي نهاني " است و آن چه در پيوند با آرمان و حال نهاني انسان باشد ، همواره مقدس و مينوي است .

و اين يكي ديگر از انگيزه هاي ديرندگي و مانايي و راز پايايي ِ روش و منش عاشورايي سالار شهيدان و جهان گير شدن آن است . اين از ميان همه ي پيشامد هاي تاريخ اسلام و حتي تاريخ بشري ، تنها ذكر كربلاي حسين (ع) مترادف و همبر و همسر با رادمردي و ستم ستيزي و يادآور دليري و شجاعت در امر به معروف و نهي از منكر است و اين گونه نام حسين (ع) بر سر در دل هاي دين باوران و خدا جويان نقش بسته است و با چشم دل و ديده ي سوگواران در پيوسته است ، خود نشانِ قداست ِ آن است . هم از اين رو است كه توانسته است از خاك به افلاك بپيوندد و از گِل به دل راه يابد و كمتر رويدادي در سراسر تاريخ بشر ، اين بخت بلند را يافته است كه خود را به سراچه ي بيت رحماني برساند .

 ( ادامه دارد ) 

 (adabestanakbari@yahoo.com)