يکشنبه 2 تير 1387-0:0

کیمیا و رستم

يادداشتي از:محمد فاضلی، مدرس جامعه‌شناسی و انسان‌شناسی دانشگاه مازندران



گزاره اول. شیمیدان‌ها عمری است دنبال کیمیا می‌گردند و نیافته‌اند.

گزاره دوم. وقتی فرزندتان را رستم نام دهید، ممکن است بعدا از او بترسید.

 

خب این دو تا گزاره چه ربطی به هم دارند؟ اولا که ضرورتی ندارد ربطی به هم داشته باشند. خیلی‌ها از گزاره‌های بی‌ربط نتایجی کاربردی – منظور این‌که به کار خودشان می‌آید – استنتاج می‌کنند. برخی هم گزاره‌های نظری استخراج می‌کنند تا بعدا کاربردی‌اش کنند (به همان معنایی که از کاربردی گفتم). پس انتظار شما برای ربط گزاره‌ها به هم نابه‌جاست، خطا این‌جاست.

ناامید نشوید، خیلی هم بی‌ربط نیستند. استدلال من این است که اولا ما کیمیا را یافته‌ایم. ثانیا، این کیمیا برای ما عین اسم رستم شده است. این‌قدر خودمان به رستم بودن این موجود فکر کرده‌ایم که از آن می‌ترسیم. به عبارتی، خصایص رستم را نیز به این موجود نسبت می‌دهیم.

 

«فرهنگ‌سازی» همان مفهومی است که گزاره‌های فوق درباره آن صدق می‌کنند. لازم است ثابت کنم که فرهنگ‌سازی کیمیاست. وبلاگ جای بحث مفصل نیست و به خلاصه‌ای قناعت می‌کنم.

ممالک مترقی روی تکنولوژی ساختمان، وضع قوانین، تدوین ساختار نظارتی برای رعایت قوانین ساخت‌وساز، مانور قیمت، مطالعات اجتماعی و اقتصادی انرژی، کاهش افت شبکه‌های انتقال، بهبود شبکه و دیسپچینگ مناسب و هارمونی شبکه انتقال برق و ... کار می‌کنند و دست آخر موفق می‌شوند در یک چشم‌انداز 20 ساله مصرف انرژی در بخش‌های خانگی و صنعتی را 15 درصد کاهش دهند یا به عبارتی بهره‌وری را بالا ببرند. ما فقط فرهنگ‌سازی می‌کنیم، از تلویزیون هم برای آن تبلیغ می‌کنیم.[1]


شبکه انتقال آب ما شامل انبوهی از لوله‌های زیرزمینی است که به علت فرسودگی تا 30 درصد آب وارد شده به این شبکه هدر می‌رود. این‌ را رها کرده و برای 5 درصد کاهش مصرف، فرهنگ‌سازی می‌کنیم.
جاده‌های ما غیراستاندارد است، جریمه‌های ما بازدارنده نیستند، نظام دادن گواهینامه ایراد دارد، کنترل‌های سخت‌افزاری جاده‌ای نامناسب است و ... به جای درست کردن همه این‌ها فرهنگ‌سازی می‌کنیم.


از همه معجزه‌تر وقتی است که خبرنگار تلویزیون از فرهنگ‌سازی برای ممانعت از شیوع اخبار مربوط به کمبود قند و چای و بحران تورم این دو کالا حرف می‌زند.


ایرانی‌ها 30 لیتر بیشتر از متوسط مصرف نوشابه توسط مردم جهان، نوشابه می‌خورند. نوشابه خانواده بطری‌ای 900 تومان است. وسط بازار محلی بابلسر یک نیسان پارک کرده و سه بطری نوشابه را 1000 تومان می‌فروشد (حتما به تکنولوژی چینی‌ها برای ارزان‌سازی دست یافته است). مردم دسته دسته خرید می‌کنند و یکی نمی‌پرسد چگونه چنین شده است. چرا در سیستم توزیع کالا در مغازه‌ها این مارک نوشابه نیست. بعد مدیری ادعا می‌کند باید برای کاهش مصرف نوشابه فرهنگ‌سازی کنیم.


مترو جا ندارد و درهای آن با زور مأموران مترو بسته می‌شود. اتوبوس‌ها لبریز شده‌اند، تقاطع‌ها مشکلات فنی دارند، چراغ‌های راهنمایی و رانندگی بد تنظیم می‌شوند، ساختار ادارات به‌گونه‌ای است که سفرهای غیرضروری شهری الزامی می‌شوند، ساختار اشتغال کشور به‌گونه‌ای است که انبوهی از مشاغل در فضایی که موجد ترافیک است انجام می‌شوند، برنامه‌ریزی حمل و نقل و ساختار قرار گرفتن مغازه‌ها برای شهر دردسر درست می‌کنند، و برای همه این‌ها فقط فرهنگ‌سازی برای استفاده از وسیله نقلیه عمومی را تجویز می‌کنیم.


توریست‌ها شهر را به گند می‌کشند و ... فقط توصیه می‌کنیم باید برای رفتار توریستی فرهنگ‌سازی کنیم.  
 

شما فکر نمی‌کنید مفهومی که این همه کار می‌کند، به درد هر مدیری می‌خورد، هر فرد وسط خیابان که با او مصاحبه می‌شود قادر است آن‌را به کار بگیرد، و هیچ تعریف مشخصی از آن در ادبیات علوم اجتماعی وجود ندارد و اتفاقا در تناقض با تمام برداشت‌ها از مفهوم فرهنگ در علوم اجتماعی است، و در هیچ متن علوم اجتماعی خارجی آن‌را نمی‌یابیم، همان کیمیایی است که قرن‌ها دنبال آن می‌گشته‌ایم.

اما چرا رستم؟ این‌قدر تلویزیون و رادیو و مدیران این کلمه را تکرار کرده‌اند که یواش یواش باورمان شده است، این مفهوم موهومی، متناظر با عملی یا فرایندی واقعی است که باید انجام گیرد. یادمان رفته است اصلا فرهنگ ساختنی نیست. فرهنگ موجودیتی جمعی و متأثر از بسیاری شرایط ساختاری و اقدامات مدیریتی و گذشت زمان و ... است. اصلا در هیچ کجای ادبیات علوم اجتماعی دنیا و هیچ نظریه‌پردازی درباره ساخت فرهنگ 4 خط مطلب هم ننوشته است. این واژه هیچ دردی دوا نمی‌کند. این واژه فقط برای مردمی خوب است که از بخت بد گیر خبرنگار سمجی افتاده‌اند که می‌خواهد برنامه‌اش را ضبط کند، و به درد مدیری که می‌خواهد حرف‌های شیک، غیرقابل فهم و در عین حال مدیریتی بزند. فرهنگ‌سازی هم از جنس همان کیمیاگری است.

حتما برخی توصیه می‌کنند فرهنگ‌سازی کنیم که دیگر از این کلمه فرهنگ‌سازی استفاده نشود.

-----------------------------

[1] . در تحقیقی مفصل در شهر تهران نشان دادیم که مصرف برق خانگی تابع شرایط ساختاری منازل است و در حضور متغیرهای ساختاری، اثر متغیرهای آگاهی و فرهنگی، حذف می‌شود. این نتیجه کم و بیش دردنیا هم به دست آمده است.(mohammadinlondon)