يکشنبه 3 شهريور 1387-0:0
من مسلمان نیستم!
يادداشتي از:شیخ عبدالله شاهینی، مدرس حوزه علمیه و دانشگاه های گرگان
گر مسلمانی از این است که حافظ دارد / آه اگر از پی امروز بود فردائی !!
نقل است، از" سیّد جمال الدین اسد آبادی" که به جمعی گفت؛" قدم اول برای آنکه دیگران را به اسلام دعوت کنیم، این است که به آنان بگوئیم،.ما مسلمان واقعی نیستیم !!
حرف درستی است، چرا که اگر بنا باشد رفتار و عمل خود را معیاری برای سنجش درستی اسلام قرار دهیم ، باید از همین الآن مطمئن باشیم که در خصوص اسلام قضاوت مثبتی نخواهد شد!!
نکته ی مهم این جاست، چه بخواهیم یا نخواهیم، خود به خود، رفتار" برخی" معیاری برای این سنجش قرار می گیرد، از باب نمونه، عالمان دین و یا حتی اگر کسی عالم دین نیست اما ظاهری متدینانه دارد، به هر حال رفتار این دسته از انسانها معیار قرار می گیرد حال تصوّر کنید، اگر خدای ناکرده، سالوس، ریا، دروغ، فریب، دغل و کلک توی رفتار اینان دیده شود، در آن صورت چگونه می شود دعوت به اسلام کرد، امّا در عمل همه ی این زشتی ها را هم داشت !!
متاسفانه رفتار برخی داعیان دین بزرگترین لطمه را به دین می زند، چرا که از یک سوی ادعای دین داری دارند و هر کسی دیگر متفاوت با خود را بر نمی تابند و از سوی دیگر نیز مردم به هر حال رفتار آنان را معیاری برای سنجش درستی دین و مذهب قرار می دهندو فاصله بین ادعا و عمل را می بینند ...نتیجه چه می شود ؟....نتیجه این خواهد بود که دینداری از رونق می افتد و یا همچون لایه ای نازک از خاک نشسته بر تخته سنگی سفت و سخت، دینداری مردم عمقی نخواهد داشت و به آنچه که می گویند و عمل می کنند، ایمانی ندارند
حکایت زیر را دقت کنید
"جمعی از طلبه ها نزدیک ایام تبلیغ، نزد مرحوم آیت الله بروجردی می روند تا برایشان دعا کند، وی پیرو درخواست آنان برای دعا می گوید:
خداوند را به شما سپردم "
طلبه ها از این جمله آیت الله، تعجّب کردند، چرا که معمولا آدم ها را به خدا می سپارند نه خداوند را به انسان ها !!!لذا فلسفه این جمله را از ایشان می پرسند، وی جواب می دهد ...".بهتر است، شما حافظ خداوند باشید و آبروی او و دینش را نبرید ....لذا خداوند را به شما می سپارم".
البته برای حل این مشکل، یک راه ساده پیش رو داریم، اینکه هیچ فردی خودش را برابر با اسلام و دست یافته به تمام حقیقت دین نداند
و بلکه با صدای رسا فریاد بزند :....ای مردم، من مسلمان واقعی نیستم"
تمام درد همین جاست، وقتی کسی خودش را برابر با دین خدا بداند و خود را قطب عالم امکان و محور گردش و چرخش زمین و زمان و معیاری برای خداجوئی ببیند، همین می شود که وقتی نگاه به گفتار و رفتار و کردار ناهمخوان او می شود در آن صورت است که ناظران و شاهدان یک سره از هر چه دین و دینداری است، منزجر شده و فاصله می گیرند
بلیّه از این بزرگتر که برخی فکر می کنند، همه ی دین خدا برابری با آنان می کند و تا کسی نقد و مخالفتی به آنان دارد آن را مخالفت با دین خدا تفسیر می کنند و داد و فریاد راه می اندازند که ...".ایها الناس ...ای مردم ...بیائید و ببینید که می خواهند با دین خدا مخالفت کنند .....
کسی نیست که به اینان بگوید که ،.نخیر ما با دین خدا مشکلی نداریم ...با شما مشکل داریم .....
امام علی، به فردی گرفتار در شبهه توصیه کرد که" دین را بشناس آنگاه اشخاص را محک بزن ...نه اینکه اشخاص برایت معیار دین طلبی باشد"
قبول کنیم که شخص پرستی و شخصیت گرائی باعث دین گریزی شده است، از این رو افرادی که گفتار و رفتارشان معیاری برای سنجش دین قرار می گیرد بهترین خدمتی که به دین می کنند، این است که خود را مسلمان واقعی ندانند و اعلام کنند که بین آنچه که هستند و آنچه که باید باشند، فاصله زیادی است !!
و نیز بزرگترین خیانتی که فردی دین مدار ممکن است به دین کند، از آنجا شروع می شود که هرآنچه خود عمل می کند و یا خود می اندیشد را "تمام حقیقت دین" ببیند و هر نقدی به خود را مخالفت و دشمنی با دین تفسیر کند، چرا که در این صورت هر نقص و عیب و زشتی و سیاهی که در او باشد به پای دین نوشته خواهد شد و این بزرگترین لطمه ای است که دین از برخی دینمداران می خورد.(shahiniviews)