دوشنبه 29 مهر 1387-0:0
تابو، تحریف و آزادی بیان
يادداشتي از:دکتر محمد فاضلي، مدرس انسان شناسي وجامعه شناسي دانشگاه مازندران
چند روز پیش بود که یکی از دانشجوهای کارشناسی ارشد از من پرسید چرا برای روزنامهها نمینویسید؟ دلایلی ذکر کردم ولی اصلا فکر نمیکردم خیلی زود بتوانم پاسخ قابل قبولتری ارائه کنم.
دو سه روز قبل خبرنگاری از خبرگزاری فارس با من تماس گرفت و دو سؤال درباره ناپایداری ازدواجها و علل تمایل دختران به ازدواج با مردهایی که فاصله سنی زیادی با آنها دارند پرسید و خواست تا با هم در اینباره گفتوگو کنیم. اول مثل همیشه تمایلی نداشتم ولی اولا گفت که یکی از دوستانم شمارهام را به او داده و معرفی کرده است. نخواستم جواب ندادنم نوعی بیاحترامی به آن دوست عزیز تلقی شود.
ثانیا به سؤال همان دانشجو فکر کردم و نهایتا گفتم جواب سؤالات را مینویسم و برای شما از طریق ایمیل ارسال میکنم. در ضمن برای خبرنگار توضیح دادم که من اصلا متخصص جامعهشناسی خانواده نیستم و اگر حرفی میزنم فقط از باب برداشتهایم به مثابه یک دانشجوی جامعهشناسی است. در ضمن متذکر شدم مطالبی که مینویسم در حد دو فرضیه است که شاید توجه کردن به آنها خالی از فایده نباشد.
تا شب جواب را آماده کردم و فرستادم. فردای آن روز خبرنگار تماس گرفت و گفت با توجه به نوشته شما میشود گفت «باید ...» و به دختران توصیح کنیم «باید ...». به ایشان گفتم و با تأکید گفتم که «جامعهشناسی اصولا زیاد باید ارائه نمیکند و از حرفهای من هم باید بیرون نمیآید. من فقط چند خط مطلب و نظر شخصیام را در حد دو فرضیه نوشتم».
امروز صبح وقتی بازتاب حرفهایم را در سایت خبرگزاری مشاهده کردم جا خوردم. همانطور که خودتان در ادامه خواهید دید اولا در تمام مواردی که کلمه «سکس» یا «روابط جنسی» بهکار برده بودم با واژه «لذت جسمانی» جایگزین شده است. ثانیا خبرنگار محترم دقیقا برخلاف تمام تأکید من بر اینکه جامعهشناسی اهل باید ارائه کردن نیست، دو باید و توصیه به دختران و خانوادهها ارائه کرده است. ثالثا، توصیههایی که ارائه کرده است، با متن نوشته اصلی من تناقض دارد.
از صبح به این فکر میکنم که چگونه میتوان درباره مسائل خانواده حرف زد در حالی که بیان واژه «سکس» و «روابط جنسی» هم تابوست؟ اصلا چگونه میتوان جامعهشناس بود و حرف جامعهشناسانه زد وقتی همه حرفهای ما قابل تحریف کردن است؟
***
متن دو خبری که روی سایت خبرگزاری آمده است
محمد فاضلي در گفتوگو با خبرنگار اجتماعي با تأكيد بر اهميت وضعيت اقتصادي در پايداري ازدواجهاي امروزي، گفت: در اين ميان عوامل مختلف و جديدي وجود دارند كه آنها نيز به نوبه خود ميتوانند در ناپايداري يك ازدواج مؤثر باشند. براي درك پديده نرخ فزاينده طلاق بايد دو تحول در جامعه جهاني و به تبع آن ايران را مد نظر داشت: 1ـ رشد فردگرايي 2 ـ توجه فزاينده انسان جديد به مقوله لذتهاي مادي و جسماني.
وي در ادامه به وجود فردگرايي در خانواده اشاره كرد و گفت: اين فردگرايي با ساختار خانواده سنتي در تعارض است. بالاخص اگر ساختار سنتي خانواده با برخي هنجارها نقشي محدود كننده براي هر دو جنس همراه باشد. از همينرو گنجاندن زنان و مرداني با انگارههاي ارزشي و هنجاري جديد و فردگرايانه در درون خانوادهاي بر نقشهاي سنتي زن و مرد دشوار است.
اين استاد دانشگاه توضيح داد: برخي تصور ميكنند آشناييهاي قبل از ازدواج و همصحبتيهاي آزادانه ميان دختران و پسران ميتواند ميزان تأثيرگذاريي چنين عاملي را به حداقل كاهش دهد و به واسطه آن تعارض سليقهها و تمايلات زوجين به حداقل ميرسد ضمن اينكه به دوام زندگي مشترك كمك ميكند.
به اعتقاد فاضلي آشناييهاي قبل از ازدواج به تنهايي نيز قادر نيستند دامنه پايداري يك ازدواج را افزايش يا كاهش دهند.
وي ادامه داد: يك مقايسه ساده ميتواند اين موضوع را نشان دهد. در غرب زوجها آزادند تا قبل از ازدواج مدتها با هم باشند و همه سلايق يكديگر را بشناسند ولي باز هم آمار طلاق و حتي فروپاشي صورتهاي ديگر خانواده نيز بالاست.
اين استاد جامعهشناسي در ادامه با بيان اين كه انسان دائماً در معرض عوامل تغييرزاي بسياري قرار دارد و احتمال تغيير يافتن ايدهها، سليقهها، هويت و مشخصات شخصيتي و رفتاري فرد در اثر تأثير اين عوامل زياد است، اظهار داشت: بنابراين زوجها حتي وقتي يكديگر را به خوبي ميشناسند، باز هم نميتوانند تضمين كنند كه در اين دنياي فردگرا، تغييرات آنها به اندازهاي كه موجب تعارض شود نخواهد بود.
فاضلي افزود: بنابراين تصور ميكنم در كنار عوامل مهمي نظير مشكلات اقتصادي، ماهيت سيال و فردگراي دنياي جديد، دائما آدمها را در معرض تغييراتي قرار ميدهد كه يكي از نتايج آنها، بروز تعارضاتي در خانوادههاست پس از مدتي همين تعارضات باعث ميشود تا اختلافات و درگيريها بين زوجين افزايش يابد و خانواده متزلزل شود.
خبر دوم
محمد فاضلي در گفتوگو با خبرنگار اجتماعي فارس در مورد تفاوت سني بين دختر و پسرهاي جوان در ازدواج ،گفت: افراد امروز با نگرشها و سليقههاي فرديشان ازدواج ميكنند. اين بدان معناست كه دختران ممكن است به اندازه گذشته خود را پايبند به هنجارهايي كه فاصله سني خاصي براي ازدواج تعيين ميكردند، ندانند.
اين استاد جامعه شناس در ادامه گفت: گروهي از مردان هستند كه با وجود در اختيار داشتن شرايط مالي مناسب و امكانات و همچنين براي تأمين نيازهاي روحي و جنسي خود به ازدواج با دختران جوان تمايل دارند، در نهايت دختران نيز به ازدواج با مرداني كه فاصله سني زيادي با آنها دارند تن ميدهند.
وي در ادامه به وجود مشكلات اقتصادي اشاره كرد و اظهار داشت: دشواريهاي اقتصادي سبب شده مردان در سنين پايين تمايل به ازدواج نداشته باشند. دختران نيز ميدانند كه تنها مرداني كه در سنين بالاتري قرار دارند از بنيان اقتصادي مناسبي براي زندگي برخوردار هستند. در عين حال مردان داراي بنيان اقتصادي مناسب نيز تحت تأثير تحولات و نيازهايشان در ايران، بيشتر مايل هستند با دختران جوان ازدواج كنند.
فاضلي توضيح داد: در عين حال بخش مهمي از مردان جوان نيز با همين نوع خواستهها و نيازهايشان و در حاليكه توانايي ازدواج ندارند، ممكن است از روابط بيرون از نظام خانواده بهره ببرند؛ بنابر اين لازم است تا در اين زمينه تدابيري اتخاذ شود تا از ايجاد چنين وضعيتي جلوگيري به عمل آيد.
اين استاد دانشگاه تصريح كرد: به اين ترتيب تركيبي از مشكلات اقتصادي، تركيب جمعيتي خاص دختران و پسران در ايران، و خواستههاي جسماني در حال تحول، زمينهاي براي تمايل مردان به ازدواج با دختراني كه بسيار جوانتر از خود هستند و تن دادن دختران به واسطه شرايط مالي به چنين ازدواجهايي انجاميده است.
***
متن اصلی
سؤال 1. چرا دوام خانوادهها کم شده و تعداد موارد طلاق افزوده شده است؟
این سؤال از منظر متغیرهای گوناگون مؤثر بر طلاق بررسی شده است و به سختی میتوان ایدههای جدیدی در این زمینه مطرح کرد. تحقیقات متعدد نشان دادهاند که کاستیهای اقتصادی نقش مهمی دارند. متغیرهای مهم دیگری نیز هستند که در این زمینه به نقش آنها اشاره شده است. ولی من قصد دارم نقش عوامل دیگری را – البته در قالب فرضیههایی نیازموده – ذکر کنم. شاید بتوان از این طریق راهنمای ایجاد نگرشهای جدیدی به مسأله طلاق بود. در ضمن ذکر عوامل جدید ابدا به معنای رد کردن نقشآفرینی عوامل مهم دیگری نظیر متغیرهای اقتصادی نیست.
تصور میکنم برای درک پدیده نرخ فزاینده طلاق باید دو تحول در جامعه جهانی و به تبع آن ایران را مد نظر داشت: 1- رشد فردگرایی؛ 2- توجه فزاینده انسان جدید به مقوله سیاست بدن، لذت بردن از تن و برداشتها و توقعات خاص از مقوله سکس. اما چگونه این دو مقوله میتوانند بر رشد میزان طلاق مؤثر باشند؟
دنیای جدید منادی آزادی بیشتر برای افراد و تبع آن میدان دادن به سلیقهها، خواستهها و تمایلات فردی آنها و رها شدن هرچه بیشتر از هنجارهای اجتماعی و قیودی است که در نظام ارزشی و هنجاری سنتی بر افراد تحمیل میشوند. آدمهای امروز به نسبت گذشتگان، بیشتر خواهان تحقق یافتن آرزوها و تمایلات شخصی خود هستند حتی اگر این خواستهها با بخشی از ارزشهای نظام اجتماعی یا آنچه که از فرد انتظار میرود تعارض داشته باشد. طبیعی است که این فردگرایی به عرصه روابط بین زوجها نیز تسری یافته است. در کنار این تحول ارزشی، ساختارها نیز بهگونهای تغییر کردهاند که به افراد امکان میدهند چنین ایدههایی را دنبال کنند. برای مثال زنان شاغل امروز بسیار بیشتر از خانهدارهای دیروز و امروز قادرند با استفاده از امکاناتی که بهواسطه داشتن درآمد مستقل برایشان ایجاد شده، خواستههای خود را با آزادی بیشتری دنبال کنند.
به نظر میرسد این فردگرایی با ساختار خانواده سنتی در تعارض است. بالاخص اگر ساختار سنتی خانواده با برخی هنجارهای جنسی و انتظارات نقشی محدود کننده برای هر دو جنس همراه باشد. از همینرو گنجاندن زنان و مردانی با انگارههای ارزشی و هنجاری جدید و فردگرایانه در درون خانوادهای با انگارههای جمعگرا و مبتنی بر نقشهای سنتی زن و مرد دشوار مینماید.
برخلاف تصور برخی که فکر میکنند آشناییهای قبل از ازدواج و همصحبتیهای آزادانه میان دختران و پسران میتواند میزان تأثیرگذاری چنین عاملی را به حداقل کاهش دهد و بهواسطه آن تعارض سلیقهها و تمایلات زوجین به حداقل می رسد؛ تصور میکنم آشناییهای قبل از ازدواج نیز قادر نیستند دامنه تأثیرگذاری این متغیر را کاهش دهند. یک مقایسه ساده میتواند این موضوع را نشان دهد. در غرب زوجها آزاد هستند تا قبل از ازدواج مدتها با هم باشند و همه سلایق یکدیگر را بشناسند ولی باز هم آمار طلاق و حتی فروپاشی صورتهای دیگر خانواده نیز بالاست.
انسان مدرن در معرض عوامل تغییرزای بسیاری قرار دارد و احتمال تغییر یافتن ایدهها، سلیقهها، هویت و مشخصات شخصیتی و رفتاری فرد در اثر تأثیر این عوامل زیاد است. بنابراین زوجها حتی وقتی یکدیگر را به خوبی میشناسند، باز هم نمیتوانند تضمین کنند که در این دنیای سیال و فردگرا، تغییرات آنها به اندازهای که موجد تعارض شود نخواهد بود. بنابراین تصور میکنم در کنار عوامل مهمی نظیر مشکلات اقتصادی، ماهیت سیال و فردگرای دنیای جدید، دائما آدمها را در معرض تغییراتی قرار میدهد که یکی از نتایج آنها، بروز تعارضاتی در خانوادههاست.
اما متغیر مهم دیگری که بر خانوادهها تأثیرگذار است و گمان میکنم به دلیل برخی مشکلات مربوط به طرح مسائل تابو شده، هنوز به اندازه کافی به آن پرداخته نشده، در کانون توجه قرار گرفتن بدن، لذت جسمانی و سکس در دنیای جدید و به تبع آن در ایران است. تا آنجا که به خاطر میآورم در یکی از سمینارهای مهم برگزار شده درباره خانواده در ایران، یکی از متخصصان از وجود نارضایتی جنسی در بخش عمدهای از خانوادههای ایرانی – خواه آنها که طلاق میگیرند یا به زندگی خود ادامه میدهند – خبر داده بود. تصور میکنم دادههای مؤید چنین خبری را باید برای طرح و بررسی فرضیهای مهم درخصوص خانواده و روابط جنسی در ایران به کار گرفت.
واقعیت این است که بدن، لذت و سکس از بنیانهای روایت انسان امروز از خود هستند. رد پای بدن، سکس و لذت جنسی را در هر بخش از دنیای امروز میتوان مشاهده کرد. از کالاها که با تبلیغات مرتبط با بدن و سکس تبلیغ شده و فروش میروند تا قرار گرفتن یک خانم با مشخصات خاص در سمت معاون کاندیدای جمهوریخواهان در آمریکا؛ یا توجه خاص نامزدهای انتخابات شهر و روستا در ایران به وجوه خاص زیباشناختی بدنشان؛ تا گسترش یافتن سالنهای آیروبیک، بدنسازی و پرورش اندام همگی شاخصهایی برای اهمیت یافتن بدن و سکس در دنیای جدید هستند.
علاوه بر اهمیت یافتن بدن و سکس، دنیای جدید بهواسطه ابزارهای رسانهای، شلوغی کلانشهرها که خود عرصهای برای نمایش بدن هستند، تبلیغات کالاها و ... مکان مناسبی برای ترغیب به داشتن تجربههای جنسی متنوع است. واقعیت این است که مردان و زنان جامعه ما در معرض برداشتهای جدیدی از نقشهای خود در زمینه تجربه سکس رابطه جنسی هستند. علیرغم همه منعها و ایجاد محدودیتها، جامعه ما با ولعی خاص مایل به یادگیری کنشهای جنسی، رفتارهای جنسی جدید و برداشتهای جدیدی از لذت است. مفهوم زیبایی عوض شده و زیبایی از مفهومی که عمدتا صورت زنان را وصف میکرد، به ترکیب شکل خاصی از بدن و اندامها گسترش یافته است. در ضمن هر دو جنس دائم در معرض یادگیری کنشها و رفتاهای جنسی هستند. طبیعی است که بخشی از زوجها نتوانند با سرعت این تغییرات همنوا شوند یا اساسا به لحاظ ارزشی، محدودیتهای سنی یا هر عامل دیگری قادر به همنوایی با این جریان نباشند. طبیعی است که در چنین شرایطی، زمینههای فعالی برای نارضایتی جنسی و تسری آن به بقیه عرصههای زندگی خانوادگی وجود خواهد داشت.
سؤال 2. چرا تمایل دختران به ازدواج با مردانی که فاصله سنی زیادی با آنها دارند افزایش یافته است؟
تصور میکنم دو فرضیهای که پیشتر طرح کردیم بتوانند پاسخهایی به این سؤال نیز ارائه کنند. بنا به فرضیه تأثیر فردگرایی فزاینده بر خانواده، افراد امروز با نگرشها و سلیقههای فردیشان ازدواج میکنند. این بدان معناست که دختران ممکن است به اندازه گذشته خود را پایبند هنجارهایی که فاصله سنی خاصی برای ازدواج تعیین میکردند ندانند.
اما بر اساس فرض دوم، این مردان هستند که خواست جنسی خود را بر زنان تحمیل کردهاند و سبب شدهاند در نهایت دختران به ازدواج با مردانی که فاصله سنی زیادی با آنها دارند تن دهند. دشواریهای اقتصادی سبب شده مردان در سنین پایین تمایل به ازدواج نداشته باشند. دختران نیز میدانند که تنها مردانی که در سنین بالاتری قرار دارند از بنیان اقتصادی مناسبی برای زندگی برخوردار هستند. در عین حال مردان دارای بنیان اقتصادی مناسب نیز تحت تأثیر تحولات خواست جنسی در ایران، بیشتر مایل هستند با دختران جوان ازدواج کنند. در عین حال بخش مهمی از مردان جوان نیز با همین نوع خواستههای جنسی و در حالی که توانایی ازدواج ندارند، از روابط جنسی بیرون از نظام خانواده بهره میبرند. به این ترتیب ترکیبی از مشکلات اقتصادی، ترکیب جمعیتی خاص دختران و پسران در ایران، و خواستهای جنسی در حال تحول، زمینهای برای تمایل مردان به ازدواج با دخترانی که بسیار جوانتر از خود هستند و تن دادن دختران به چنین ازدواجهایی انجامیده است.
***
سؤال این است:
چرا نمیتوان در بحث از مسائل خانواده واژههایی نظیر سیاست بدن و سکس را بهکار برد و باید از کلمه «لذت جسمانی و مادی» که اصلا معنای مد نظر نویسنده را نمیرساند استفاده کرد؟
چرا باید عبارت «انسان مدرن» را با «انسان» عوض کنند تا متن قابل انتشار شود؟
چرا باید از میان 1196 کلمهای که من نوشتم فقط 659 کلمه انتخاب شود و آنهم با روایتی بیان گردد که خبرنگار بتواند بایدها و توصیههای خود را که هیچ ربطی به متن ندارند از آن بیرون بکشد؟
بهتر نیست در چنین فضایی سکوت اختیار کرد و به نوشتن در وبلاگ کممخاطبم که حداقل تحریف نمیشود قناعت کنم؟